يکشنبه ۲ دی
شاعر شده ام با غزلی ساده بمیرم شعری از رضا محمدصالحی
از دفتر شاید فردا نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ۰۴:۰۳ شماره ثبت ۱۸۸۶۶
بازدید : ۹۶۸ | نظرات : ۵۱
|
آخرین اشعار ناب رضا محمدصالحی
|
شــاعر شـــده ام با غـزلی سـاده بمیرم
کـــاری که غــــزل دسـت ِدلم داده بمیرم
ازحـلقــه ی چشم سیـه و پیچش مویـش
هی تاب خورم با تب و... افتاده ، بمیرم
پایان که نـدارد ســـفر ِعـشق ... ولیکن
ترســــــم نرســم ، اول این جاده بمیــرم
گفتـــم که نمیــرم اگــر از شـرم نگاهش
نـــزدیک لبــــش بی غزل و بـاده بمیرم
فنجـان غزل پر شـده از قهوه ی قاجـار
از بیـــم رقیــبــم ، خــودم آزاده بمیرم
در بند ِ نمردن شــده بودم ، من ِانسـان
مشــتـاق شـدم مثـــل ِپـری زاده بمیرم
سلام دوستان همراه ،
شعر!؟ بدون متنی از بنده روی سایت قرار گرفت که قرار نبود منتشر شود و به خاطر عدم امکان حذف تا فرصتِ ویرایش ، در صفحه ی متن ستاره گذاشته بودم که بعضاً برداشتهای سویی شده بود لازم است توضیح دهم که آن ، هیچ تفسیر یا حرف مگویی نداشت و لطف جناب فکری عزیز به بنده باعث انتشارش شد .
لذا ضمن پوزش از دوستان با تقدیم یکی از سروده های اخیر ، امیدوارم جبران شود .
دوستتان دارم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.