دوشنبه ۳ دی
تقدیر..... شعری از سارا مشیری
از دفتر روزها نوع شعر افراغ اندیشه
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۲ ۰۹:۳۰ شماره ثبت ۱۶۷۱۵
بازدید : ۱۰۳۷ | نظرات : ۸۶
|
آخرین اشعار ناب سارا مشیری
|
امشب قلبم گریه میکنه تا سحر ..
شاید ببینمت که میایی از در ...
بلبل با من میخونه، ترانه ی غمگین
دردم درسینه حبس، داغ مرا ببین ..
حالم دگرگونه به زیر لب زمزم ..
کجایی ای یارم .....
دلم هوای تو کرده، امشب چه داغونم
تو هم به یاد منی اینطور پریشونم؟..
هی شعله میزنه سوزی بر جان تب دارم
با این صدای افتاده از لب گویم که ای یارم
وقت است کنار کشی این ظلمت شب را
ماه خمیده ام بی تو ، در قامت افرا
خواهم رها شوم چون قاصدک های شاد
مرا ببر با خود ای دست تقدیر باد ..
مریم شکسته شد در روزه ی سکوت ..
هر جا روی آیم زین عالم هبوط..
دردم چه سنگینه بر سینه می مونه..
آنجا مرا ببر که تقدیر نمی خونه...
سلام به همه...
هم دلم برا اینجا تنگ شده ..هم...نمی دونم ...
خب من مث خیلیا شاعری نمیکنم ...ما حالو هوامون یه جا دیگست ....
در هر حال ممنونم از همه اونایی که به من لطف داشتن و دارن...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.