سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        آرش کمانگیر، ارزانیت باد

        شعری از

        بیژن آریایی(آریا)

        از دفتر برگی از تاریخ نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۸ آذر ۱۳۹۲ ۱۹:۳۰ شماره ثبت ۱۵۹۸۹
          بازدید : ۸۶۱   |    نظرات : ۵۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)

        آرش نماد میهن پرستی راستین این سروده را به همه میهن پرستان ارزانی می دارم. امید است پذیرا باشید. آرش کمانگیر آفرین آرش تو ای مرد غیور از میان لشکرت بودی جسور لشکر تورانیان از ره رسید هر کدامٍِ،شان داشت در دل این امید خاک ایران را بدون جنگ وخون از شما گیرند مردان زبون خاک ایران را که در راهش چنان خون بها کردند مردان و زنان چون بگردیدند دور هم ،سران فتنه ای آمداز آنان در میان آزمونی از برای لشکر ایرانیان ساختند،سود از خود و از ما زیان چون بیامد یک نفر از آن سپاه از برای گفتن فرمان شاه خواند آن دستور را مرد زبون هم ز بالا شد هیاهو هم ز دون بعد فرمان در میان لشکر ایرانیان جز صدای همهمه چیزی نیامد در میان این عجب حکمیست از مردان شوم تیر خواهد ساخت حد مرز و بوم؟ هر کدام از لشکر ایران زمین در خودش یارا نمی دید اینچنین دشمنش چون حال آنان را بدید در تخیل داشتند دل پرامید در همین رویا بسر بردند آن مردان پست ناگهان از لشکر ایران خموشیها شکست شد جدا آن مرد از بین سپاه لشکر توران همی کردش نگاه اینچنین میگفت آن مرد دلیر آرشم من،جنگجوئی شیرگیر آزمون،تان را هم اینک با کمان پس دهم ،ترسی ندارم من زجان دشمنش از بهر او وا کرد راه چون بکردند مرد وزن بر او نگاه مادران و دختران سرزمین کودکان و سالمندان همچنین از برای فتح آن پاینده خاک در سلامت دارش ای یزدان پاک چونکه آرش این دعاها را شنید در دلش نیرو بسی آمد پدید رفت بالا آرش از البرز کوه از برای آزمون آن گروه شب که شد آرش نیامد از گُدار رفته بود از مردمی صبروقرار عده ای رفتند بگیرند زو نشان یافتند زارش،ولیکن یک کمان جان خود در تیر کرد مرد دلیر ناله کردند در غمش برنا وپیر بعد چندین روز در گاه عشا تیر آرش را همی جست آن سپاه تیر آرش تا به جیحون رانده بود مرز ایران را چو سامان داده بود ---------------------------------------------------------------------------------------------- روان آرش های میهنم همواره شاد بادا.

        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2