پنجشنبه ۲۳ اسفند
شط شراب شعری از لیلی احمدی
از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ ۳ روز پیش شماره ثبت ۱۳۶۳۸۶
بازدید : ۱۵ | نظرات : ۱
|
آخرین اشعار ناب لیلی احمدی
|
باز دستی در وجودم زنگ زد
یک نفر آمد دلم را رنگ زد
یک نفر با دستهای پولکی
یک نفر از کوچههای کودکی
آمد و بر دامن من دانه ریخت
در نگاهم بیشه پروانه ریخت
یک شب آمد مست مست از راه خواب
با لبان اور در شط شراب
بوی گل بوی علف بوی صفا
بوی عرفان بوی دین بوی وفا
دور پیچکهای دستم نرده زد
گونههای گریه ام را پرده زد
عصر کال بوسه عصر عطر تن
دوره هم خوابی روح و بدن
او لبم را از بکارت باز کرد
او نگاهم را پر از آواز کرد
یک تبسم عشق را بر من گشود
صد گل رز شعرهایم را سرود
او مرا بردش به سمت کهکشان
بازگشت با من از آن آتشفشان
یک نفر قلب مرا یک شب درید
نصف قیمت خاطراتم را خرید
ما شبیه بغض یکدیگر شدیم
مثل الماسی بر انگشتر شدیم
ای تو تنها یوسف قصر نگاه
در زلیخاییترین عصر نگاه
ای که میآیی ز بالاهای من
ای که داری بوی فرداهای من
من تو را در باغی از آهنگها
میبرم تا برکهای از رنگها
خنده میپوشم به روی خشمهات
اشک جاری میکنم از چشمها
تا نرنجی از خراش خارها
تا نترسی از مسیر مارها
آغولی میسازم از آغوش تو
آبشاری میشوم بر دوش تو
صد سبد توت از لبت خواهم چشید
در نگاهت فصلها خواهم وزید
نور با من آشنایی کرده است
گیسوانم را طلایی کرده است
دوست دارم خیره باشم تا ابد
موج این دریاچه را از روی سد
لیلی احمدی ❤️✍
زمستان ۱۴۰۳
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زبانتان گویا
قلمتااان نویسا
هزاران درود