سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 11 خرداد 1404
    5 ذو الحجة 1446
      Sunday 1 Jun 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی، چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو شود. گابریل گارسیا مارکز

        يکشنبه ۱۱ خرداد

        قدیما

        شعری از

        افسانه احمدی ( پونه )

        از دفتر آرامش درون نوع شعر نثر و انواع آن

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۳ ۱۹:۱۲ شماره ثبت ۱۳۶۲۲۳
          بازدید : ۸۴   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )

        ‍ قدیما  ، زندگیا چه سـاده بود
        سفره ای پاک و حلال آماده بود
        خنده ها از ته دل پر می کشید
        شُکرِ هرچی که خدامون داده بود


        یه مادربزرگ و قصه های خوب
        طلوعِ زیبا ، قشنگ بودش غروب
        دشمنی جایی و معنایی نداشت
        کینه ها میشد تو قلبا رُفت و روب


        غذاهامون ساده اما خوشمزه
        گاهی قیمه گاهی نون و خربزه
        ولی حالا همه چی پر از ضرر
        نداره با همه زیبایی مزه


        قدیما یه حوض و ماهی قرمزاش
        کنارش نون و پنیر یه کاسه آش
        جیغ و داد بچه ها توی حیاط
        آخ که این دلم چقدر تنگه براش


        شاخ و برگای درخت خونمون
        روی دیوار آویزون تو کوچمون
        میوه های شیرین همسایه مون
        مزه میداد به تمومِ جونِمون


        زندونیم الان توی قصرِ طلا
        پرِ آشوب و مصیبت و بلا
        هر کدومِ ما یجور غصه داریم
        دونه دونه به گرونی مبتلا


        بی اجازه نباید نفس کشید
        یهو دیدی این نَفسِتم برید
        شکل مارو باید اون مرغ اسیر
        بال و پر بسته توی قفس کشید


        روزامون سیاه دلامون پرِ خون
        بچه هامون اسیرِ دردِ جنون
        هممون یه درد مشترک داریم
        لطفا این درد و تا آخرش بخون


        بد نبوده بد دیدیم ما ازشون
        از این آدمای بی نام و نشون
        یهو سر رسیدن و صاحب شدن
        حق مارو کشیدن تو لونشون


        خلاصه بگم که این قوم غریب
        ظالم و وحشی ان و خیلی عجیب
        مردمم اما چه زجرا ندیدن
        همشون ساده و پاکن و نجیب


        ای خدا معجزه ای نشون بده
        به پاهای خستمون امون بده
        یه دونه زندگی که میگن چیه
        به ماهم یبار شده ! همون بده


        دشتای تشنه مون و بارون بده
        این بلاتکلیفی رو سامون بده
        روزی صد دفه میمیرم ای خدا
        یه کم آرامش و جون بمون بده


        کل سالمون زمستونه و سرد
        رنگ و روی زندگیمون شده زرد
        نگیر از این همه غم نگاهتو
        کم کن از وجودمون این همه درد


        حال خوبمون و پس بده خدا
        کینه رو از آدما بکن جدا
        توی بارون عطر"پونه"رو ببار
        رو زمین مُرده با ساز و نوا



        افسانه_احمدی_پونه

        ─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۳ ۱۳:۱۸
        چهار پاره بسیار زیبا و خاطره انگیز بود خندانک
        علی اصغر صحرایی (رائد تنها)
        دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۳ ۰۹:۱۰
        سلام
        زیباست خندانک خندانک
        میکائیل نجفی(سراب )
        دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۳ ۱۴:۱۳
        درود بر پونه بانوی شعر ناب..
        زیبا و دلنشین..
        خندانک خندانک
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1