يکشنبه ۲ دی
شکوفههای خیال شعری از علی پورزارع هیچ
از دفتر هیچ نامه نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ ۱۰ روز پیش شماره ثبت ۱۳۴۳۶۷
بازدید : ۳۲ | نظرات : ۸
|
دفاتر شعر علی پورزارع هیچ
آخرین اشعار ناب علی پورزارع هیچ
|
«شکوفههای خیال»
آوای جغدی،
در هم شکست
سکوت شب را.
غم،
غریبهای آشنا،
در کوچههای بیانتها
پرسه میزند،
همراه من.
شناور در غمی غریب،
عمیق و تاریک،
پر میزنم،
در خیابانها بارها و بارها.
خموش، خمیده، تنها.
چشمانم به جستجوی نور،
ردی از تو،
نگاهی از تو.
به دنبال آوایی از تو.
شاید باد برایم کند نجوا،
از دور.
در دل این سایهها،
نبودنت،
ابری سیاه و سنگین
بر شانههایم.
با هر قدم،
یاد تو در یادم،
در هر سنگفرش،
بر دیوار کاهگلی این کوچه؛
تنها این جغد همراه من،
پر میزند پا به پای من.
نغمهی خندهات،
چون نسیم ملایم،
دور میشود،
از این دنیای خیالی،
از این دنیای خالی.
دستهایم سرد،
وجودم سرد،
در این شب بیپناهی،
تنهایی.
خاطراتت در دل تاریکی،
رنگ میبازند،
گلهایی که با تو در بهار جان،
شکوفا شدند،
اکنون در پاییز عمر،
بی تو پژمردهاند.
یادت،
همچون باران،
بر دلم میبارد.
هوای دلم چه خنک!
چه خوش!
جغد آشنای جان،
مینشیند
بر بلندای دیوار کاهگلی خانهی انتهای کوچه،
در فراسوی آن،
بارقهای از امید میزند جوانه،
چشمهایم به افق دوخته،
به فردایی نو،
به نشانی از تو.
شاید روزی دوباره،
در این کوچهها بپیچد عطر تو،
شکوفه دهد،
زنده شود،
یاد تو.
«هیچ»
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما ارادتمندم 🙏🏻🙌🏻🌹 | |
|
درود و مهر سپاس فراوان مانا باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
طولانی