چهارشنبه ۵ دی
|
آخرین اشعار ناب نیما ولی زاده
|
آنقدر زیبایی که مرگ از لمسِ آغوشت گریست
در سرزمین سایه ها تنهاترین روحِ شبم
در بارگاهِ شاعرانْ عصیانْ هبوط میکند
من تاج تاریکی به سر فرمانروایِ این شبم
اینجا زمین لرزید و خون در شهر میرقصد هنوز
یک مادر از رحمِ خدا شبْ قصهْ میخواند هنوز
در بازتابِ چهره یِ نیازِ تو در روحِ من
لبخندِ باران مانده است ، چشمانِ بی رحمت هنوز
با یادِ موهایِ تو من سجده به آتش میزنم
تعمیدِ لبهایت هنوز مصلوبِ بارانیِ توست
اسبِ خیالِ تو هنوز بهارْ بانویِ پناه
در شعر میتازد ببین این خانه یِ ویرانِ توست
من بازتابِ چهره یِ مرگم که تنهاتر شده
تصویرِ وهمِ زندگی در سایه ها پنهان شده
شاید که روحم شد اسیر زندانِ چشمانت کجاست
این کاروان رفت و دلی در گیسویت پنهان شده
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته ای زیباست