شریان پر شراره

اغراقش قشنگععع و زبانش یه جوریههه که انگاری از شدت احساسات عاشقانه_عارفانه نوشتی...
فقط به حذف یکی از من‌ها فک کن...
پی‌نوشت هم زیباست...
درود بر جناب صادقی شریف
صبح‌تون بخیر و شادی

درود بزرگوار
تک بیت بسیار زیبا و عصبانی بود

شاعر خوش ذوق
ظریف و خلاقانه بود .
موفق و موید باشید

درود و احترام
کوتاهی زیباست
امید که هیچگاه دلت نسوزد ...

در پناه حق

درود بر شما بسیار زیباست

درود ...زیبا و دوست داشتنی

درود شعری عمیق از قلمتان خواندم

درود بر جناب صادقی عزیز..
احسنت بر شما..
لذت بردم..
زیبا و پرمعنا..

درودتان جناب صادقی🌹🎉

تک بیتی زیبا🖐️👏👏

درودتان
تک بیت زیباییست
لذت ها بردم🌺🌺

درود جناب صادقی عزیز
زیبا و دلنشین سروده اید
به همین شکل بسرایید،زیبا و دلنشین
بمانید به مهر🌹🤍🙏

درودها بر شما بسیار زیبا سرودید
موفق باشید
وزن زیبایی است و تک بیت جالبیست

درود و مهر تقدیمتان
بسیار زیباست 👌👏

درود بر شما قلمتان مانا

عرض ارادت جناب صادقی...

دروتان باد

درود جناب صادقی عزیز و گرامی
بسيار زيبا سرودید
ان شاءالله قلب شما ۱۲۰ سال بتپد بی شکاف

درودوسپاس ازشماشاعرگرامی پاینده باشید

به شب شراب سر کن به کرانه‌های شمشک
که هزار بار بهتر
ز خمار صبح صارق و سرادق سپیده

در این شرایط کامنت هم باید از باب مجانست وارد بشه

درودتان جناب صادقی شاعر گرامی
تک بیتی خیلی وزین و درخورتاملی سروده اید
زنده باد
فقط عکس بنظرم خیلی سوخته است
دیگه خاکستر شده یا سنگ بازالت

نویسا باشید و همیشه پاینده

درودجناب صادقی همشهری وژم دروچ روانکاوی آزادبخت تقدیم می کند
ساختار برای دفاع از دستگاه زبان
وتراکم وجابه جایی در مفاهیم برای کارکرد ساز وکارهای گوناگون ناخود آگاه برای استواری فراشد اولیه
شرار و شرر واج آرایی در حرف ش
از این بگذریم شباهت این دو در عمل کرد
شرار رگ جهنده سرخ رنگ وشرر تکه های آتش گداخته
وقتی به عملکرد این دو نگاه می کنیم جهندگی در پرتاب را دارند
حضور دو درون مایه آشکار برای نمایش دادن درون مایه پنهان
بازسازی افکاری پنهانی است که برای مخاطب آشکار می شود
نمونه چشم گیر آن بازشکافی محتوایی است که شاعر می خواهد آن را به مخاطب القا کند که ابداع نو واژه بر آیند هم آمیزی را در واژه و مفهوم نشان می دهد
یعنی درکی از شیوه بی چون وچرا اندیشیدن در مفاهیم شعر است که افق تازه ای را روبروی مخاطب باز می کند
اگر برداشت حقیر اشتباه بود ویا زیاد نوشتم
ببخشایید

درود بر آقای آزادبخت و ممنون بابت نقد ارزنده و مهمش. نکاتی که گفتید صد درصد درست است. کما اینکه قسمت «جهیدن » در بیت اول بیت پی نوشت مورد اشاره قرار گرفته است. در واقع من در شاعرانه ترین احساساتم نمی توان در اوزان عروضی نرم و جویباری شعر بگویم و زمانی که در اوج احساسات آتشین هستم، شعر عروضی من در وزن های دوری بروز می کند:
عاشقم از خون و خمیر! صادقم از جان و ضمیر!
منظقم ای شه بپذیر! جانِ خودت، جانِ خودم...

از چار سمت آید چو سوت...بانگی که خیزد از سکوت
هنگام قطع است و سقوط، در واله‌گی و در ولا...

بیدلِ بویِ دلبرم! دل‌زده زین زمانه‌ام!
والهٔ ویلانِ ولا...ول شده...بی نشانه ام
و مثل شعله می رقصم انگار تمام وجودم با مفاعلن و فعلاتن و مستفعلن می رقصد و مغزم ناخوداگاه کلماتی که هم نشینی حروفی مشابهی را دارند با هم جفت می کند.
من زادهٔ آتشم! ز یک دم زادم
آن دم که بدادم دم و دم در دادم
چون دشنهٔ عشق بندِ نافم بِبُرید
من عاشق و مست و رند مادرزادم
من با آتش و حرکتش پیوند عظیمی دارم. به این خاطر است که فی المثل آنقدر که باید با اشعار شاهکار امثال منزوی، سهراب و... به جنون نمیرسم. چون زیادی خاکی و آبی اند. من بادی و آتشی هستم. به خاطر همین است که حافظ، مولانا و اخوان رویم اثر میگذارند و برخی کارهای مرحوم شاملو و البته شاعرانی از این دست.

آقای به گزین مصراع آخرتون هم من رو یاد این انداخت:
صد صبحِ صادق سر رسید...کس در صبوح عاشق ندید
پس بی‌نشان و ناپدید، در آن نشانی اندر آ

درود جناب صادقی گاهی نقد هایم مذاق پسند نیستند در هرصورت عذر خواهم
خواستم چیزی بنگارم
کوچه های پر از درختانی ست
مدام اشک دختران را روی سینه خود دارند

اصلا اینطور نیست آقای آزادبخت. اتفاقا نقدتان بسیار هم بجا و درست بود. من هم صرفا یک مقدار درد و دل کردم درباره کیفیت شاعرانگی خودم.

شاه شاهراه شعری
بگوتا ماه بخندد به حوضچه ای که ماهی ها را قلقلک می داد
از شما یک سوال دارم
چرا در چینش سطر دوم بلند تر از سطر اول است
این همان چیزی بود که استاد بانو عجم فرمودند که من کوتاه تر کنم سطر ها
افسوس هرگز نمی توانم
می توانی دلیلش را برایم بنویسی
دلیلش برایم ناشناخته است

منظورتان کوتاه کردن سطر "بگوتا ماه بخندد به حوضچه ای که ماهی ها را قلقلک می داد" است؟ منظور از کوتاه کردن کم کردن تعداد کلمات است یا شکستن سطرها به چند مصراع؟ چون اگر کم کردن تعداد کلمات معیار است که اصلا نیازی ندارد. اما برای شکستن مصراع ها تا جایی که من میفهمم معیار مثلا یک شخصی مثل شاملو تاکید روی کلمات و زنگ کلام در ذهن شاعر است و ایضا ایجاد برخی آرایه های ادبی؛
حالا در این مصراع شما، شاید دلیل این است که شما درک ناخوداگاه پیوسته ای از این مصراع دارید و هیچ کلمه ای در ذهنتان بین "بگو" تا "می داد" ضرب آهنگ معنوی-موسیقیایی ندارد. شاید دلیلش این است شاید هم نه.

راستی من یادم رفته بود گزینه نقد را برای این شعر بزنم نمیدانم گاهی شعر میفرستم از دستم در میرود و آن گزینه را فعال نمیکنم.

درود نمی دانم شاید همین دلیل موسیقیش باشد باید یک ضرب و یک نفس خوانده شود
سطرها طولانیرا نمی توانم به سه سطر کنم
چون حس می کنم چیزی به شعر اضافه نمی کنم بلکه شعر را دچار نقصان می کنم
ممنونم

درود استاد
تک بیت زیبایی بود
قلمتان نویسا تاهمیشه

سلام واحترام جناب صادقی
تک بیتی زیبایی بود
موفق باشید

سلام و درود خدمت شما شاعر گرامی بزرگوار
خیلی زیبا بود احسنت بر شما🌺🌺🌺🌺🌺🌿🌿🌺🌺🌺🌺🌺🌺

درود
زیبا و دلنشین سروده اید
⚘⚘⚘⚘
رقص قلمتان ابدی

درود جناب صادقی
زیباست


فکر می کنم داری به قلب دستور می دی که بشکافد

درود بر آقای سرمازه عزیز. راستش فعل شکافتن هم شکل گذرا دارد هم ناگذر. شکل ناگذرش معادل «پاره شد» است. مثلا «دیوار شکافت!» (یعنی شکافته شد، ترک برداشت و...) و شکل گذرایش هم مثل «صاعقه سینهٔ آسمان را شکافت». در این بیت دو جور میتوان خواند و هر دو معنا معقول است هر چند اصل بر حالت گذراست. این ها همه اش زیر سر آن «را» مفعولی‌ست😁
فجر تا سینهٔ آفاق شکافت (شهریار)
یا
ندانی که سعدی مراد از چه یافت
نه هامون نوشت و نه دریا شکافت...
و تا جایی که میدانم در شعر اکثریت شعرا «را» مفعولی برای شکل گذرای فعل شکافتن حذف شده است.