عشق مجروح تو یکبار جهانی بشود
صلح فرمانده و گیتار جهانی بشود
بین لبخند خود و نقطه پایانی عشق
تو کمی منظره بگذار جهانی بشود
گردن آویز شبم ضامن تابیدن توست
وای اگر قلب بدهکار جهانی بشود
باز دریا شدنم صدر خبرهای دلیست
پس بیا قاسم افشار جهانی بشود
سر به دیواره اشعار زدم باور کن
تکیه بر سایه خودکار زدم باور کن
دل من زهر خوشی های زمان میخواهد
رقص ِ افعی کُش ِ کبرای زمان میخواهد
لاشهی دفتر صد برگ مرا جمع بکن
بی تو منهای غزل؟ مرگ مرا جمع بکن
باید اندام تورا در بغلم قاب کنم
مدل ِ خواب تورا بین همه باب کنم
هوس لمس تو بی عارضه امضا بشود
ببرد اجر دو صد نشئه که ارضا بشود
رنگ آغوش پناهندگی ام سبز نشد
زیر پایت علف زندگی ام سبز نشد
در غروب نفسم داغ شقایق دیدی
خسته از سایه، قرنطینه عاشق دیدی
روی چشمان تو اعجاز خدا معلوم است
با نگاهم فلش ِ قبله نما معلوم است
بیت و شه بیت ِ نگهبان تو باران باشد
پشت هر پنجره قربان تو باران باشد
با تو دستان مینیمال شده میرقصند
آرزوهای لگد مال شده میرقصند
تو غم انگیز ترین ماه ِ زبر دست دلی
دختری در وسط ِ کوچه بن بست دلی
قاب ِآیینه، همایون تورا کم دارد
سلفی خنده موزون تورا کم دارد
شب به شب با تِرَک حنجره مهتاب شدم
مثل چشم آذر اسطوره غزلتاب شدم
من حسین واره ترین مثنوی ام ،پس برگرد
به خداوند غزل، منزوی ام ،پس برگرد
خبرت از حرم خرمگسی می آید
( مژده ای دل که مسیحانفسی میآید )
قصه عشق کمی تلخ و کمی شیرین شد
خب ببخشید که پایان خوشش غمگین شد
تا قلم موی ِ بر انگیختگان میشکند
واژه در سوژه فرهیختگان میشکند
چیب بابای مصیبت خور ِ دهقان زده اند
آفت مزرعه روی تن شیطان زده اند
سیب خوشبختی ما با فتوشاپ زیبا بود
ورنه آتش به شجرنامه انسان زده اند
سالها وارث خاکستر نمرود شدیم
با تبرزین، چه گلی بر سر ايران زده اند؟
نوره خواریم ، خدایا دو گرم خاک بپز
بس شبیخون به کفن پاره باران زده اند !
ويرايش_شعری_قدیمی
اسفند_ماه_۱۴۰۲
پیشاپیش سال جدیدی همراه با خوبی و خوشی و آرامش
براتون آرزومندم
#نون_والقلم_وما_یسطرون
#یا_منجي