سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
درودی دوباره استاد عسکرزاده فرهیخته و فرهمند.
فرصتی پیش آمد تا سرودهی پربارتان را بازخوانی بنمایم و به حرمت قلم شکوهمندتان، برگی سبز، در گوشهی این دشتستان شکوفای سخن، به یادگار بگذارم.
البته کمترین، تصمیم داشتم فارغ از پرداختن به محتوا، تنها گوشهای از آرایههای ادبی اثر فاخر جاری را واکاوی نمایم؛ اما دیدم اگر ساعتها بنویسم، در آن حیطه نیز حق مطلب ادا نخواهد شد؛ بنابراین مانند منتقد گرامی، جناب سلیمی بنی، تنها روی سه بیت نخست تمرکز خواهم نمود.
بیشک واژگان را معانی چندیست؛ در حد اندک دانستههایم، سعی خواهم نمود آنچه را که حس میکنم بیشتر با ساز سخنتان سازگاری دارد، بنگارم.
✨ بیت نخست:
_ «بام»: پگاه، صبح.
_ «بام» و «شام»: جناس ناقص و تضاد.
_ «برآید» و «سرآید»: جناس ناقص و تضاد.
ضمنا «درآید»: (وارد شود) نیز با «برآید» و «سرآید» جناس ناقص دارد.
_ «خیال»: معانی چندی دارد؛ از جمله:
صورتی که در خواب یا بیداری به ذهن آید؛ پندار؛ گمان؛ وهم.
_ «فرّخ» را هم معانی چندی است؛ چون: خجسته، فرخنده، همايون.
تابان، درخشان.
زیبا.
_ «خیال فرّخت... درآید»: استعارهی پنهان و تشخیص.
✨بیت دوم:
_ «بوی مهر»: استعارهی پنهان و نیز حسآمیزی.
_ «خیال خنده»: واجآرایی (تکرار واج «خ») و نیز حسآمیزی («خیال» تصویری است ذهنی؛ حال آنکه: «خنده» با حس بینایی قابل دیدن است.)
_ تکرارِ «خیال» در بیت یک و دو: واژهآرایی.
_«خندهی چشم»: استعارهی پنهان و تشخیص.
✨ بیت سوم:
_ کاربرد پدیدههایی که در محیط زندگی شاعر وجود دارد؛ یعنی: «ابر»، «مِه»، «ساحل» و «جنگل»: آرایهی «مراعات نظیر» را بهوجود آورده است. (پدیدههای یادشده، با توجّه به شکل کاربردشان، در اینجا میتوانند استعاره از موانع رسیدن به محبوب باشد.)
«خورشید»: استعاره از چهرهی درخشان و زیبای محبوب.
_ «اسیر بودن» و «امیدواری» پارادوکسی جانفزا را نمودار است.
✨ میدانم که حق مطلب ادا نشد؛ امّا امید که مشت نمودار خرمن باشد!
مابقی ابیات نیز سرشار است از زیباییهای سخن، آرایههای ادبی گیرا و محتوای رسا.
زیادهگویی نمیکنم؛ متکلم وحده نمیشوم و در پایان، برخی از دیدگاههای ارزندهی صفحهی جاری را زینتبخش این پنجرهی سبز میسازم:
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
م فریاد(محمدرضا زارع)
چه عاشقانهی زیبا و لطیف و شاعرانهای!
چقدر آرایه و ظرافت لفظی و معنایی به کار رفته در این شعر!
چه خوشتراش است این گوهر احساس!
🌹🌹🌹
درود و سپاس و آفرین بر شما استاد عسکرزاده عزیز🌹
عذرخواهی میکنم که پیمان شکستم و برخلاف عهدی که با شما بسته بودم، استاد خطابتون کردم... تقصیر خودتونه!
به قول سعدی عزیز:
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی؟
هم نقدهاتون دقیق و منصفانه و نافذ است، هم شعرهاتون ظریف و لطیف و دلنشین و دُرفشان... جمع بین منتقد بودن و شاعر بودن کار سختیست و غالباً منتقدان، شاعران درجه یکی نیستن، و شاعران، منتقدان درجه یکی نیستن... و شما جزو معدود کسانی هستید که هم در نقد و هم در شعر و هم در اخلاق به سطح عالی رسیدهاید... و برخلاف آنچه از سر فروتنی فرمودهاید، از هر زاویهای که مینگرم، ردای استادی بحق برازندهی شماست...
شک ندارم که همهی ما اهالی سایت، چه به زبان بیاوریم، چه پنهان کنیم، از شما میآموزیم شعر و ادبیات و اخلاق رو.
اگه اینها رو نمیگفتم، مدیون قلبم میشدم، عذرخواهی این پسرک قصهی هانس کریستین اندرسن رو بپذیرید؛ آنچه میبینم میگویم🌹
سپاس که هستید🌹
زنده باشید استاد🌹
✨ پاسخ:
بهروز عسکرزاده
درود فراوان شاعر نجیب و شریف عزیز
جناب فریاد نازنین
سپاس از حضور ارجمند و یادداشت مهرانبوه شما؛ شرمنده میکنید...
میآموزم در محضر دانش و ادب عزیزانی مانند شما.
سوافشان و شاعر بمانید.
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
محمد اکرمی (خسرو)
درود استاد عسکرزاده عزیز
ممنون از اشتراک این شعر زیبا و دلنشین
و چه قدر آرایه و صنعتهای زیادی به درستی به کار گرفته شده
مثلا من یک نمونه فقط بخوام مثال بزنم مراعات نظیر موسیقیایی هست که در کل شعر وجود دارد:
سه تار، ریز، زیر، بم، پنجه، سُراید، کرشمه، گوشه، همنوازی و نوا
هماره می آموزیم از شما و شاگردی شما افتخاری است برای ما.
✨پاسخ:
بهروز عسکرزاده
درود خسروِ خوبان
سپاس از حضور ارجمندتان
و از اینکه دیده باریک کردهاید...
(سراییدن = سرائیدن هم به فتح سین درست است و هم به ضم. و در اینجا به فتح است، جهت رعایت هجای مشترک قافیه. ریشۀ واژه در زبانهای باستانی با سینِ ساکن است.)
باشید و بسرایید.
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
فرشید به گزین
جناب عسکری زاده عزیز سلام
...خلاصه عرضم این است که جناب مینویسم ولی در دل استاد خوانده میشوید.
شعر ار جمندتان را چند بار خواندم و نکاتی به ذهنم رسید که عرض میکنم:
_ ... مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن هست که
وزن پراستفاده ای نیست و طبق آمار گنجور ، در اشعار سعدی و حافظ کمتر از یک درصد اشعار در این وزن است.
برخلاف خویشاوند این وزن یعنی
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن که بسیار تکرار شده در کارهای این دو بزرگ
_ چو آفتاب مِی از مشرقِ پیاله برآید
ز باغِ عارِضِ ساقی هزار لاله برآید
یکی از ویژگیهای شعر استاد این است که امروزی است ولی ارتباطش با تاریخ شعر فارسی را قطع نکرده و همان شکوه و عظمت در بیان را میتوان در اغلب ابیات دید.
_ استفاده از اصطلاحات موسیقی هم نشان از تسلط
شاعر بزرگوار در این حیطه است
با توجه به تاریخ و مکان سرودن شعر شاید این حدس دور از ذهن نباشد که دو بیت داخل پرانتز در رامسر یا تهران یا برعکس و مابقی نیز برعکس یا برعکس سروده شدهاند
سه تارِ بارش، بارش ستاره را هم به ذهن متبادر میکند؛ چنانکه، بام سراید، واژه رامسر را.
(جایی به نام سخت سر هم در همان حوالی وجود داشته در گذشته؟)
سه تار بارش ریزی
_ به نظر میرسد که:
یارت از سفر آید
بر همان وزنی است که در گوشه کرشمه میخوانند
در آموزش ردیف آوازی، استاد فقید محمود کریمی برای کرشمه از بیت
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
مگر مرا که همان مهر اول است زیادت
استفاده شده.
ممنونم به خاطر انتشار این شعر گرانقدر از شاعر و منتقد گرامی سایت شعر ناب و تاکید میکنم که در مطالبی که عرض شد امکان اشتباه وجود دارد.
✨پاسخ:
بهروز عسکرزاده
درود بر شما عزیز
سپاس از حضور ارجمندتان. پیجویی و دیده باریک کردنتان ارزشمند است.
باشید و بسرایید.
_ آن دو بیت را همانطور که نشان داده شده است، در پرانتز ببینید زیرا گریزی از ساختار و بافت غالب شعر است به سویی دیگر؛ و آن سه شب هم...
_ درودی دیگر جناب بهگزین گرامی
بر پایۀ «گوشۀ کرشمه»؛ نام گوشهای در موسیقی ، کرشمهگوشه به همان معنی ساخته شد که برای استفاده در برخی وزنها مناسبتر است. مبنای دور اصلیِ گوشۀ کرشمه «تَنَنْ تَنَنْ تَنَتَنْ تَنْ» [ta-nan-ta-nan-ta-ta-tan-tan] است که با وزن عروضیِ مفاعلن فعلاتن یکی است؛ و وزن این شعر هم تکرار دوبارۀ آن است = همان نیممصراع «که یارت از سفر آید» (= مفاعلن فعلاتن).
امّا اینکه این نیممصراع به این صورت جدا شده، برای انتقال یا القای این بوده است که این آوایِ کرشمهگوشهای است که از فروریختن آب ناودان بر زمین به گوش میرسد زمانی که با دخالت (یا همنوازی) بوران و باد همراه باشد؛ زیرا در این صورت، آن آب ناودان در چند جای مختلف فرود میآید با الحان گوناگون؛ که شبیه همین مفاعلن فعلاتن است... دریافت این تصویر برای ساکنان مناطق شمالی آسانتر است ولی برای دیگران هم تصوّر آن سخت نیست.
یک پیشنهاد (= خواهش): این عادتِ جداجدانویسی را کنار بگذارید لطفاً!
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
✍ به رسم همیشهی شبهای جمعه، باور داریم که: یاد آسمانیهای پاک، دنیای دلمان را به آرامشی معنوی فرامیخواند.
اللهم صل علی محمد و آل محمد🙏
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*