اجاق کور
🌺 برای مادران بی فرزند یا فرزندان بی مادر🌺
بمناسبت روز مادر
قصد دارد رها شود زین جا
پَر _ از این جا و این قفس بکشد
فارغ البال از این فضا برود
در فضائی خنک نفس بکشد
دیشب از زور درد بی درمان
خواب در چشم او نمی آمد
شاید ، امّا سحر ولی نه ... صبح
خواب در چشم او کمی آمد
چند ساعت نشست و زار گریست
نوعروسی شبی زمستانی
آرزویی نهفته در دل او
اشک هائی ز داغ پنهانی
حس نوزاد خفته در شکمش
جنبشش بوی زندگی دارد
یک هفش سال میشود این زن
در دلش شور و عشق می کارد
باز امشب برای فرزندش
در دلش شوق مبهمی انگار
می نشیند میان سیلی اشگ
با هزاران امید خفته به بار
دیدم آن جا برای کودک خویش
زیر کرسی بلوز می بافد
شب ز نیمش گذشت و او مشتاق
تک و تنها هنوز می بافد
چشم هایش ز برق شادی پر
قلب پاکی بسی غرور آمیز
ای خدا پس چرا نمی خواهی
شود از حس مادری لبریز
دوست دارد کمی بغل بکند
کودک شیر خوار خواهر را
یا فشارش دهد کمی به خودش
بچهء کوچک برادر را
یا که نه مثل مادری به بغل
استخوان ها و کلّهء پسرش
تازگی ها ز جبهه برگشته
تا شود خشک اشک چشم ترش
صبح فردا ، خدای من منفی است
بار دیگر نتیجهء غربال
باز دنیا خراب می گردد
بر سر او به مثل این همه سال
باز باید برای ماهی بعد
بنشینید دوباره در رویا
باز باید که رود چشمانش
بشود مثل پهنهء دریا ...
🍀☘️🍀☘️🍀☘️🍀☘️
پنجم دی ماه ۹۷
#شهاب_نجف_آبادی
زیبا و جالب بود
جسارتا روز پدر نزدیک نیست؟