۱) در پیچ و خم رفت و آمد ها بود
گمت کردیم
حالا سال هاست که می روند و می آیند
اما تو نیستی
۲) عصای معجزه را رها کن
موسی
لطفاً برایمان کمی نان بفرست
ایمان می آوریم
۳) خیال خامیست
دوست داشتنت
وقتی ماه
خودش را دریغ می کند
از خواب پلنگ عاشق
۳) خیال آمدن نداری
که نمی آیی
یا من هنوز نرسیدم
۴) ساعت را نگه دار
بگذار زمان بمیرد
در این دقایق آخر
در انتظار آنکه هرگز نخواهد آمد
5) همیشه رویاهایمان را
خواب می بینیم و فراموش می کنیم
فراموش می کنیم که خواب دیده ایم
پس به ناچار
بیدار می مانیم و رویا می بافیم
که مبادا فراموش شویم
۶) گاهی مرگ رهایی است
بی خبر از آنکه بدانی
رنج ها ابدی نیستند
۷) رویا همیشه رویاست
هیچ وقت به واقعیت برنمی گردد
مگر اینکه یک شب
واقعیت را
خواب دیده باشی
8) همیشه یک چیز
از تو
در من باقی می ماند
که رهایم نمی کند
۹) خواب و بیداری بهانه است
اگر تو در میان باشی
و الا مرگ
حدیث غریبی نیست
۱۰) دنیا را
کودکان به بازی گرفته آمد
و دیوانگان به سخره
عاقلان فقط انکارش می کنند و
می گذرند
۱۱)ای کاش می توانستم
ماه را
میان دو انگشتم بگیرم و
همه چیزا را به تو نشان بدهم
حتی خدا را
که پیدا نیست
۱۲) ما بزرگ نمی شویم
ما کودکان به ظاهر شاد
فقط پیر می شویم
که یادمان نرود
زندگی با ما چه کرده است
۱۳) از بلندی می ترسم
از ارتفاعی
که نیفتادنش
ما را خواهد کشت
۱۴) ما برای آنکه زنده بمانیم
جان کندیم
همینطور رخت هایمان را
پس چه کسی ما را به تاریکی برد
و رهایمان کرد
۱۵) زمان چیز عجیبی ست
وقتی به پایان می رسد
و یک نفر در انتظار میمیرد
بی آنکه خبر داشته باشد
از ساعت
و از آمدن سواری
که هرگز نیامده است
۱۶ ) خیال کردم که اینجایی
هنوز حضور تو حس می شود
کنار من
یک صندلی خالی برایت گذاشتم
بنشین خسته ای
پیش از آنکه از میان برت دارند
و به این رویا خاتمه بدهند
۱۷) روز از تو شروع می شود
خیال هم
شب اما ، آغاز دیوانگی ماست
وقتی چشم های برهنه ام
جرئت بیداری ندارند
و به هیبت تو در می آیند
در خواب هایم
چه خوش می درخشی
که رنج فراموشی را از یاد می برم
انگار
هزار سال با تو بوده ام
که هنوز تمام نشده
باز تو را آرزو می کنم هر شب
و خواب می بینم
۱۸) زندگی چند سالی است
شکستم داده است
ولی من هنوز آخ نگفته ام
که مبادا غرورم بشکند
و دلم له شود
در فشار رسیدن
چون خوشه ی انگوری که دلش می خواست
شراب شود
در دست زنی زیبا
تا از یاد ببرد در مستی
وظیفه اش را
" به دریا شکوه بردم از غم دشت
از این عمری که تلخ تلخ بگذشت
به هر موجی که می گفتم غم خویش
سری میزد به سنگ و باز می گشت"
شهادت مظلومانه جمعی از هم وطنان بی گناه را
تسلیت عرض میکنم