می ترسم آزادی تعبیرِ خوابِ آشفته ی طناب باشد
یا شاید هم سودای شب در گاه گاهِ لرزشِ چهارپایه
تنهایی ام را تنها نگذار
هنوز هم ماهِ من باش
زیرِ بارشِ بی وقفه ی نور تو که باشم حالم خوب است
از بلندای دیوار با من حرف نزن
دیواری که تکیه گاهت نیست پشتت را می لرزاند
آشفتگیِ دردهایت را بیدار کن
تب هایت را پیدا کن
شب هایت را بی خواب کن
آنقدر عرق بریز در خودت ، در وقتِ نبودنت
یادت بیاورند یا نه ؟!
زمین پس از لرزش، زمینِ دیگری خواهد بود
خودت را بیاد بیاور
آنگاه که بی کسی ات را فریاد کرده باشی
حتی اگر دو قدم به آزادی، پا کَنده باشی
باز هم می دانی انتهای این سیاهی سپیده دمی روشن ایستاده است
خودت را بالا بکش
دل گُنده باش
برف بر قامت کوه نشسته، سردِ سرد
خورشید اما گرم می نگرد
یک مشت از خودت را چال کن
دوباره طلوع خواهی کرد
بارانِ اشک هایت را با طراوت ببار
مرگ اگر دوباره روییدن باشد
دوبارگی ات را جشن بگیر
من تا کنون هیچ بار هیچ کس را به این شجاعت ندیده ام
یک دندگی ات را خلاصه کن
خواب می بینم
خوابِ دل آشفتگی طناب را می بینم
پیرزنی اینجا گریه می کند . . .
من با تمام آرزوهایم متولد شده ام.
سپاس خدای را که فرصتی دوباره داد تا در دانشگاه شعر ناب نقدی بنویسم.
شعری پیش رو داریم از جناب آقای مهدی محمدی که چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت.
🔴 برخی اشعار هستند که هرچقدر هم وقت صرف نقدشان کنی باز کم است
شعر مهدی محمدی عزیز هم از آن دسته اشعاری است که باید سطرها در خصوص آن نوشت و حق آن را ادا کرد
🔴 آنونس شعر مهم است
برخی اشعار هستند که در ابیات ویا مصاریع و یا سطور اولیه ی خود رسالت تمام شعر را بر عهده دارند و شاعری موفق عمل میکند که در لحظات اولیه مخاطب را جذب شعر خودش کند.
شعر مهدی محمدی هم دارای این ویژگی ممتاز است.
🚩می ترسم آزادی تعبیرِ خوابِ آشفته ی طناب باشد🚩
اگر شعر ادامه پیدا نمیکرد همین یک سطر آنقدر جامع و کامل است که بتواند حرف خودش را بزند.
دغدغه ی شاعر از جامعه ی تحت فشار و سلطه و حکومت زور در همین سطر کاملا مشهود است و مخاطب ترغیب میشود که بداند در ادامه، اسکلت بندی شعر او را به کدام وادی سوق خواهد داد.
در اشعار سپید که از وزن عروضی بهره ندارند این امر شاید خیلی مهمتر از اشعار موزون باشد چرا که برخی المان های شعر موزون به دلیل تغییر قالب حذف شده و حتما و قطعا شاعر این گونه قوالب باید این نکته ی کلیدی را مد نظر داشته باشد.
🔴 گفتگو در شعر سپید
یکی از شگردهای شاعران سپید سرا مبحث گفتگو در شعر است.
شاعری که بتواند در دل شعر خود گفتگویی را رقم بزند میوه های شیرینی از این درخت خواهد چید و مهدی محمدی هم از این قافله عقب نمانده و این صنعت را در شعرش به درستی استفاده کرده است.
در این گفتوگو ها عمدتا شاعر در نقش دانای کل روایت هایی را باز گو میکند که هم راهگشا است هم جهت دهنده و از این رو صفت دانای کل را در این مورد برای شاعر به کار برده ام.
🚩یا شاید هم سودای شب در گاه گاهِ لرزشِ چهارپایه🚩
دانای کلی که عبارت هایی مانند (سودای شب در گاه گاه لرزش چهار پایه) را
می آفریند.
این همان التذاذ هنری است که شعر در کالبد مخاطب ذوب میشود و او را غرق در لذت میکند.
این گفتگو عمدتا با خود (من) شاعر است شاعری که با من خود گفتگو میکند چون غیر از خودش را لایق افشای اسرار نمی داند گرچه گریز هایی هم به مخاطب بیرون می زند اما این ها در حکم انذار و تبشیر است که رسالت شاعر با انبیا در این مقوله یکی است.
🚩تنهایی ام را تنها نگذار
هنوز هم ماهِ من باش
زیرِ بارشِ بی وقفه ی نور تو که باشم حالم خوب است🚩
🔴 در حالت کلی یکی از امتیازات شعر سپید ارتباط تمامی سطر ها باهم است و اگر سطری قبل و بعدش را نپوشاند مخاطب در وادی سردرگمی خواهد ماند.
مهدی محمدی خوب از عهده ی این کار بر آمده و همه ی سطور همگونی و همپوشانی فوق العاده ای دارند.
🔴 نقیصه ای که شاعران را تهدید میکند و برای شعر آفت بزرگی محسوب میشود اینکه ذهنیت قلم (شاعر) و عینیت هایی که متبلور شده اند باهم همخوانی نداشته باشند.
این تهدید جدی است و در بین شاعران خصوصا شاعرهای نوپا بیشتر نمود دارد
این بخش از شعر مهدی محمدی را ملاحظه بفرمایید
🚩از بلندای دیوار با من حرف نزن
دیواری که تکیه گاهت نیست پشتت را می لرزاند
آشفتگیِ دردهایت را بیدار کن
تب هایت را پیدا کن
شب هایت را بی خواب کن
آنقدر عرق بریز در خودت ، در وقتِ نبودنت
یادت بیاورند یا نه ؟!
زمین پس از لرزش، زمینِ دیگری خواهد بود
خودت را بیاد بیاور🚩
ببینید چقدر زیبا در قالب تصاویر هدفی بلند را سروده
چقدر از نظر جامعه شناختی و فلسفی و هنری حرفی برای گفتن دارد.
پرسناژ شعر به عینیت پیوند خورده و ذهنیت شاعر را دنبال میکند.
شاعر با کمک گرفتن از المان هایی نظیر دیوار، شب، تب، عرق ریختن در خود، لرزش توانسته این سطور را به بهترین شکل بسراید.
🔴 شعر هدف است یا وسیله؟
عده ای بر این باورند که شعر به صورت تامه هدف است و از شعر جز شعر چیزی نمیخواهند، اما باید عرض کنم شعر هم مانند سایر هنر ها وسیله ای است برای انتقال معنا، مفهوم و آنچه که در ذهن هنرمند است برای مخاطب.
شعر باید برای دیگری کار کند این دیگران ممکن است انسانهای دیگر، اندیشه های دیگر، خود دیگر و یا جوامع دیگر باشد.
به اعتقاد من نه تنها شعر بلکه هر هنری اگر نتواند برای جامعه کاری کند، اگر نتواند دلی را بلرزاند، اگر نتواند عشقی را به سرانجام برساند و غیره و غیره، کاری نکرده است.
در این شعر مهدی محمدی عزیز همین دغدغه مندی و کارکرد درست باعث شده که این شعر در زمره ی اشعار خوب ایشان قرار گیرد.
شعر مهدی محمدی عزیز را که میخواندم یاد یکی از اشعار معروف اویگن برتولت فریدریش برشت، نمایشنامهنویس، کارگردان و شاعر آلمانی افتادم که در آن به موضوع برده داری هم از دیدگاه سنتی و هم از دیدگاه مدرن پرداخته است
که توسط ماریا عباسیان به فارسی نیز ترجمه شده است.
البته هدفم این نبود که مهدی جان از این شاعر اقتباس کرده که اصلا این نیست چون اشعار هر دو متفاوت هستند ولی مثال برای شعر هدفمند بود و شعری که تاثیر گذار است.
برای مهدی جان محمدی آرزوی موفقیت دارم.
یا حسین بن علی
سید هادی محمدی