"".... منتخب از کتاب ترانه های خیال/ زهرا مددی...""
قلم آمد به دستم باز امروز
نویسم نکته ای تا گردد افروز
جهان دارد فقط یک ساز و یک سوز
تو گر آگه شوی، شب می شود روز
وگرنه تا ابد در شب بمانی
به چشم بسته ات، حق را برانی
بدان هرگاه کردی حس قدرت
سیاهی می شود بر چشمت عادت
زر و زور جهان یک اشتباه است
تو گر غافل شوی، عمرت تباه است
تکبر یا غرور، اینجا روا نیست
به حال زار انسان، غم دوا نیست
اگر داری تو تخت پادشاهی
و یا یک تکه میز و برگ کاهی
بدان هر لحظه ای در امتحانی
تو گر ظلمی کنی، بی شک عیانی
نگاهی کن به زیر آب دریا
به افلاک و جهانی پر معما
شمار خلق خالق بی شمار است
حیات ما نشانی از بهار است
اگر خالق بخواهد، لحظه ای ناب
بگیرد جان ما، شیرین تر از خواب
حقیقت می شود زین سان شکوفا
حساب اندر کتاب هر دم مهیا
به رستاخیز همه جمع اند و تنها
نباشد عایدی از کبر دنیا
بگفتم تا بدانی وقت قدرت
نباشی در خیال و خواب نصرت
تو گر خدمت کنی بر خلق، پاکی
وگرنه کالبدی تنها ز خاکی
/////تقدیم به ظالمان در پوشش عالمان...آنها که دانسته یا نادانسته حقم را پایمال نمودند////
فاصله مرگ با ما تنها یک نفس است....خداوند همگان را هدایت فرماید...یاحق
درودبرشما بانومددی عزیزم
زیباو تاثربرانگیزبود
ان شاالله که ریشه ی ظلم بسوزد در تمام دنیا