سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 3 بهمن 1403
    23 رجب 1446
      Wednesday 22 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می‌توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی‌ها را تکرار کرد. برتراند راسل

        چهارشنبه ۳ بهمن

        خواب دیدم

        شعری از

        محمد علی شیردل

        از دفتر شعرناب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۹ ۱۵:۱۳ شماره ثبت ۱۲۵۴
          بازدید : ۸۶۶   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد علی شیردل

        دیشب دوباره  خاطرت  آهسته آهسته

         

         

        آمد  به دیدارم

         

         

        برخاستم  تا عکس زیبایت

         

         

        بر سینه  بگذارم

         

         

        می خواستم با  برق  چشمانِ  سیاهینت

         

         

        با بالهای مست شاهینت

         

         

        اکنون که تنهایم

         

         

        آنی بیاسایم

         

         

        اما نمی دانم .....

         

         

        در زیر نور گرد سوز خود.... گردیده ام بسیار

         

         

        در جای جای خانه ام  هستی ....

         

         

        آی آنکه کردی ((( رخنه در دینم)))  آخر چرا دلبر ؟ عکست نمی بینم ؟

         

         

        ای چرخ بد اختر شده گردیدنم واهی  ....

         

         

        این غصه ها تا کی؟ ای مردم آزار از من خسته ... دیگر چه می خواهی ؟

         

         

        بادی وزید از بادگیر  ،  نور چراغم مَرد

         

         

        در حسرت عکست دوباره نیز  خوابم بَرد

         

         

        در خواب دیدم باغی از گلهای رنگارنگ

         

         

        ابر سفید آسمانی هم ، عشق ومحبت را... می خواند  با آهنگ

         

         

        در کوچه های آسمان  آن شب ، دنیا چه زیبا بود ،

         

         

        روز وصال ما ، پایان رویا بود

         

         

        گیسوی مشکین قناری باز  ، در دستهایم خوب می رقصید

         

         

        دیگر دلم تنها نبود .... اصلا نمی ترسید

         

         

        بر روی دشتی سبز ، در مخملی از گل

         

         

        گفتیم و خندیدم،

         

         

        با قاه قاه  خویش  ....در دشت غلتیدم

         

         

        ای کاش می دیدی ...

         

         

        رد زپای  غم ... هرگز  نمی دیدیم

         

         

        دنبال گلهای سفید عاشقی باهم ،گشتیم... گردیدیم

         

         

        در انتهای  باغ ...یاس سفیدی بود

         

         

        مکثی درون چشمهای هم  ... گل را پسنیدیم ،

         

         

        گل بوسه های  عشق را  از گونه های همدیگر  چیدیم ...

         

         

         بذل محبت را .... بسیار پاشیدیم

         

         

        ای کاش  قناری ما ....  تا آخر دنیا ....

         

         

        در خواب می بودیم

         

         

        در خواب می بودیم

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        نازنین ازیدهاک

        ،

        تبسم

        ،

        مرتضی اوستا

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7