درودبرشما برادراستادم جناب دکترمحمدی عزیز
خیلی خوش آمدید
بسیاربسیارممنونم بابت این نقد عالی وآموزنده و وقتی که
برای شعرم گذاشتید واقعا خوشحالم کردید استادعزیز
نقدی درست وبحق بود ونکاتی که گفتید راقبول دارم ...
درموردقالب شعربله بهتربود مشخص میکردم اماچون چندتا بود گفتم بزاردلنوشته بزارم و برای منتقد سخته که چگونه نقدکنه شعررو اینجوری
درمورد مستقیم گویی در شعراول هم کاملا موافقم باشما اگرازغزه همان اول نام نمی بردم بهتربود وباوجوداگاهی بازم اوردمش
واین علت داردمن معمولا دراشعاری مثل غزل ویاقطعه که چندبیتندمعمولا همان اول به موضوع اصلی اشاره نمی کنم واین دوبیت هم اول اینگونه بود :
جشن خون هرلحظه برپاشد به دستان شما
وقراربود یک غزل باشه ادامه پیداکند ومعمولا درآخراشعارم اشاره می کنم به موضوع اصلی اما دل ودماغش نبود راستش وفرصت هم نکردم ادامه بدم چندبیت نوشتم چنگی به دل نزند وولش کردم ویهو به سرم زدارسالشون کنم همینجوری ودرهنگام ارسال گفتم چون فقط دوبیته بزارعوضش کنم واشاره مستقیم کردم به غزه شاید یک حس دلسوزی وانزجار ازاین ظالما منو وادار به ارسالشون کرد و مخصوصا اشاره مستقیم کردم والبته مخاطب آگاه نیازنداردبه مستقیم گویی وشمادرست میگید بهتربود اشاره نشود ....
دومی هم همینگونه دراصل قراربود غزل شند..ولی تنبلی هم کردم یه خرده
درموردضعف تالیف شاید منظورتان این باشد که معنا درست منتقل نشده و درسته کمی نیازبه تفکروتامل بیشترداره وگیرداره منظورم این بودکه دورمیز می نشینیدو برطبل جنگ می زنید یک ترکش وحشی که برجان خودتون نمی افته تابدونین طعم جنگ ودرد تیروترکشو ....
مطمانا اگرنتوانسته منطورراخوب برساندازضعف منه....
بازهم سپاسگزارم ازحضورارزشمندوزیبای شما
مثل همیشه آموختم درکلاس درس پربارتان وان شاالله که بتوانم شاگردزرنگی باشم واستفاده کنم ازمطالب مفیدتان درجهت توانمندترشدن وبی نقص ترشدم قلمم ...
سلامت وموفق باشید درپناه خداوند بزرگ
سپاس خدای را که فرصتی دوباره داد تا در دانشگاه شعر ناب نقدی بنویسم.
اشعاری پیش رو داریم از خواهر گرامی سرکار خانم بانو عجم که ان شاء الله چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت.
🔴 شعر در همه ی قالب ها و همه ی سبک ها از موزون گرفته تا سپید از بلند گرفته تا کوتاه، از رسمی گرفته تا ترانه حاصل چالش مغزهایی است که از مردمان دوران خود یک سروگردن بالاتر بوده و هستند.
و همیشه جوامع برای شعرا ارزش خاصی قائل بودند و حتی بین پادشاهان و امرا و وزرا شاعران از جایگاه ویژه ای برخوردار بودهاند چرا که اولا مداد العلما افضل من دما الشهدا و در ثانی شاعران زبان مردم جوامع در طول تاریخ هستند
حال در این میان کسانی هم بودند که کل رسالت شعرا را زیر سوال برده و میبرند اما اینان فقط وقتی آب سربالا برود ابوعطا میخوانند و هنری غیر این ندارند و خودشان را مضحکه ی کلونی که در آن زیست میکنند قرار داده اند و در این میان مگس و پشه هایی هم دور و بر ایشان وز وز میکنند اما در طول تاریخ ثابت شده که شعر و شاعر باقی است و فانی وجود بی مقدار آنان است.
🔴 بانو عجم سه شعر جداگانه در قالب دلنوشته ما را مهمان شاعرانگی های خودشان کرده اند که ای کاش این اشعار جداگانه و در قالب مشخص خودشان ارسال میشد تا نقد هم با تمرکز کافی و وافی روی آن انجام میگرفت اما صلاح کار با خودشان هست و تک تک اشعار را مورد واکاوی قرار میدهم.
🚩
جشن خون درغزه برپاشدبه دستان شما
زندگی جان داده عمری کنج زندان شما
می زنید ازپشت میزآخرچرا برطبل جنگ؟
ترکشی وحشی نمی افتد که برجان شما!
🔷 همنشینی درست واژه ها در شعر
همجواری واژه ها در یک شعر اگر به درستی انجام شود باعث خوش خوانش شدن آن در نزد مخاطب و بالا رفتن کیفیت شعر میگردد و اگر بدون
پشتوانه ی منطقی کلمات کنار هم جلوس پیدا کنند نه تنها همدیگر را جذب نمیکنند بلکه باعث برهم خوردن بالانس معنایی شعر نیز میشوند به عبارت دیگر خلق ترکیب ها در شعر حاصل انسجام حد گونه ی شاعر در قدرمطلق های شاعرانگی است تا انتهای کار، شعری دلچسب به مخاطب عرضه شود.
در این شعر
همنشینی کلماتی مانند
جشنِ خون، ترکشِ وحشی توانسته معنا و مفهوم شعر را بیشتر و رسا تر برساند.
🔷 روراست بودن با مخاطب
در شعر آنچه مخاطب را میتواند پای دایره ی شعر نگه دارد و نگذارد مخاطب از حول جاذبه ی شعر فرار کند روراست بودن با مخاطب است و اینکه مخاطب دردمندی و دغدغههای شاعر را با عمق جانش درک کند اگر خواننده ی شعر احساس کند درصدی شعر مصنوعی است دیگر آن شعر برایش جاذبه ای ندارد و در نیمه ی راه شعر را رها میکند.
مگر میشود شعری اندیشه نداشته باشد و این اندیشه در اسکلت بندی اولیه شعر در ذهن شاعر متبلور نشده باشد. این اندیشه البته یک شب حاصل نمیشود و شاعر با شاعر نما (آنچه در مقدمه ذکر کردم) فرق دارد و حقیقتا بانو عجم از آندسته شاعرانی هستند که شعرشان با مخاطب روراست است هرچند شاید ایرادات نحوی و ساختاری هم بر برخی ابیات و مصاریع وارد باشد اما این رو راستی امتیاز کمی نیست
🔷 در مصراع آخر این شعر غیر از ترکیب ترکش وحشی ضعف تالیف بر مصراع حاکم است که ان شاء الله این موضوع هم از سوی شاعر محترم مرتفع گردد.
🚩
گرفته بوی باروت دامن زردپاییز
جهان دلش گرفت ازقصه ی درد پاییز
باران خون روان شددرکوچه های خاور
پایان نداردانگاراینجا نبرد پاییز
🔷 اگر شکست ساختاری را دراین شعر فاکتور بگیریم
در راستای شعر اول این هم شعری است دغدغه مند و در بستری غیر واضح از دردی سخن میگوید که مخاطب برایش آشنا ست.
🔷 مستقیم گویی آفت شعر
در شعر اول بانو عجم، مستقیم گویی آفتی بود که در جریان روایی شعر برجان مصاریع سایه افکنده بود ولی در شعر دوم اینگونه نیست.
یکی از پارامترهای غنای شعر که باعث میشود شعر در ذهن و جان مخاطب رسوب کند پرهیز از مستقیم گویی است
اگر شعر به مستقیم گویی و صراحت لهجه مبتلا شود تمیز دادن آن از شعار و نثر و شعر بیانیه مشکل میشود و این عدم همراهی مخاطب را در برخواهد داشت.
شعر خانم عجم تا حد زیادی توانسته این موضوع را رعایت کند و در لفافه اشاره به یکی از مشکلات جهانی بکند البته به زعم من در این شعر کلمه ی خاور به درستی ننشسته است و می شد بهتر و شاعرانه تر به این موضوع پرداخت.
(غیر مستقیم سرایی با روراست بودن با مخاطب منافاتی ندارد)
🚩
کدام باد ناموافق
باخودبرد
برگ برگ امیدمان را
وچید
ازلبهای زندگی
غنچه های لبخند را
که اینگونه
دراین حاشیه ی غمزده ی زمین
اسیرسیاهی ها شده ایم
وهیچ دعایی هم
خورشیدشادیهایمان را
برنمی گرداند!
🔷 از نظر بنده بهترین قسمت این اشعار همین قسمت سوم است گرچه در ظاهر شعری سپید است اما گاهی برخی اشعار سپید آنقدر گیرایی دارند که از موزون های بی مزه و تکراری سر ترند البته اشعار را باید در حیطه ی خودشان قیاس کرد تا حقی از هر شعری ضایع نگردد خلاصه ی کلام شعری که اثر گذار باشد در هر قالبی قابل احترام است (رجوع شود به بخش مقدمه ی نقد).
🔷 شعر همگرا
اشعار، مانند تمام مجموعه های موجود از عناصری با عنوان اعضای مجموعه(Collection members) تشکیل شده است که در علم ریاضی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
اگر این اعضا از یک جنس و از یک طیف باشند به آن مجموعه ی همگرا و یا شعر همگرا گویند.
در شعر این اعضا عبارتند از، نحو، زبان، حس، تصویر که اگر در یک راستا و برآیند برداری مشترک گام بردارند مفهوم کلی درستی به مخاطب القا میشود.
اگر همه ی عناصر بالا در یک سویگی خود برنده شوند و هر عنصری ساز خودش را نزند سمفونی زیبایی به گوش خواهد رسید اما اگر در شعری سطری و یا مصراعی حرفی بزند و مصراع دیگر حرف متضاد با آن، اگر مصراعی از شادی و نشاط و شادابی بگوید و سطری از غم و اندوه و ناامیدی، شعر دچار شیزوفرنی محتوایی میشود.
در این شعر سرکار خانم عجم، تمام عناصر و سطور یک حرف را میزند و همگی متفق القول از دردی سخن میگویند.
🔷 شعر طبیعت محور منطبق بر فطرت انسان
ما اگر به چندین قرن عقب تر رجوع کنیم انسان را در وضعی خاص میبینیم. در وضعی کاملا متفاوت از وضعیت کنونی خود ما انسان رانه يك واحد مجزا که قسمتی از طبیعت مییابیم. دارای ریشههای عمیق عاطفی با دشت، و دریا، با گیاهان با پرندگان، با حيوانات، با شعر، با موسیقی و دور از، آهن، سیمان، صدا و از دود. ما انسانی را مییابیم دارای وقت کافی و حتی زیاد برای تماسهای اصیل و عمیق انسانی - انسانی بدون اجبار Compulsion
ما انسانی را مییابیم که محصول است نه پدیده
پس در این میان هر هنری از المان های طبیعی بیشتر بهره گرفته باشد هم دلچسب تر است و هم ماندگارتر
عصر، عصر ناپایداریست و انسان برای انطباق با محیط های جدید و مداوای خود و الگوهای جديد تحمیلی بطور مکرر احتیاج بوقت زیاد برای اندیشیدن دارد. نوعی مداوا موسیقی درمانی است یعنی استفاده از نوعی موسیقی خاص در عرض مدت بسیارطولانی و تحت شرائط خاص.
و چه موسیقی از شعر طبیعت بالاتر و والاتر اكنون نوبت استفاده از شعر است در راه درمان و حمایت انسان این عصر.
در این شعر از همه ی پارامتر های طبیعت استفاده شده تا دردی از دردهای بشری به تصویر کشیده شود.
دردی که تقریبا همه ی جوامع مبتلا به آن هستند و اگر درمانی برای آن پیدا نشود متاسفانه بشریت و نسل وی به قهقرا خواهد رفت
برای خواهر گرامی بانو عجم آرزوی موفقیت و سلامت دارم
یا حسین بن علی
سید هادی محمدی