وحید بی وحیدیه
سبلان تا مجیدیه
آنجا کوچه گل سرخ همه مرا می شناسند
پایین تر منبع آب از وجود شعر من سرریزمی شود
قاف تهران را بر سرمن مزن
گاهی کهن تراز کهن
معروفتر از معروفی
سبزتر از سبزیکاری
هوری بی هوری
آنجا همه مرا می شناسند
یک سطر شعر بلد نیستم
شاخ تر از شاق توام
شاخت کس دیگر خواهد شکست
مرا قسم به امام حسین مده
گلبرگ پیوندی به رسم امانت پیش من دارد
گلچین تا ثریا که می رود
همه مرا می شناسند
مگو ،تهران را بر سر من فرود می آوری
بیشتراز عمر تو من تهران را خراب کرده ام
ثریا تا شمیران که می رود
ثریا تا پیچ شمیران که می رود
ثریا دروازه ی شمیران که می رود
آه ثریا تا انقلاب وآزادی که می رود
زیر پل عابر انقلاب همه مرا می شناسند
فدک تا گلستان که می رود
فرهنگ به فر هنگ تا فرنگ
فرهنگ ارسباران همه مرا می شناسند
آه یادم رفت
زاده بی زاد کنگاورم
زاده همزاد بیستون فرهادم
مریوان و سندج
جوانشیر و کامیاران
کلهر وشاه آباد تاتهران همه مرا می شناسند
لاف مزن و گزاف مکن
مگو ،تهران را بارها سرت خراب می کنم
می خواهی سیمره را ازشرق تاغرب
ازشمال تاجنوب ،یکجا در حلقت فرو برم
ماهیانش همه مرا می شناسند
می خواهی یکجا بفرستمت گرداب سیمره
دیگر برنگردی
می خواهی تیشه کن را یکجا روی سرت فرود آورم
می خواهی سلسله و دلفان رادر نبردت بشورانم
غوغا و آشوب برپا کنم
همزاد قُوتلم
همزاد جُواز یک دستم
ریشه دیرینه من ریشه در ترکه میر دارد
مینای کور را دوباره می خواهی ازخواب بیدار کنم
می دانی مینای کور کیست ؟
می خواهی دشنه مینا را دوبار در قلبت فرو برم
زمانی جنگ بامن درجنگ بود
زمانی سیل با من در نبرد بود
زمانی زلزله می خواست دوباره قلبم بلرزاند
تو کوچکتر از جنگ وسیل و زلزله ای
مبارزه نحیف این میدان من نسم
اگر می خواهی با آشوبت سالها می جنگم
اگر می خواهی ، هرچند که نمی توانی
.........................................
بااحترام محمدرضا آزادبخت
سلام محمدرضا ی عزیز خیلی عامیانه و خودمانی میگم دیگه نبینم بگی شاعر نیستم و پا پس بکشی
در قاموس ما کوردها دنده عقب وجود ندارد
هر بژی کورد و لر و لک