چامه 11
مهربانی
سخت دوست تر می دارمت
سنگ تر از صخره ها
که موج هم نتواند شکست
بلورین شیشه ی تاج دارش را
آن گاه که موج می زند
رنگین کمان مهربانیَ ت
در منشور منتظم
و انعکاس می یابد عشق
در ماورای نور
1401/6/22
چامه 12
نفس
آن چنان دوست می دارمت
که تو می خواهی
و آن چنان می خواهمت
که تو دوست می داری
میان من و تو فاصله ای نیست
خواستنی است در امتداد یک نفس
1401/6/22
چامه 13
آفرودیت
آن گاه که آفرودیت
سر از خاک خفتگان برآورد
آفرودیت را در آغوش خواهد گرفت
و پرسفونه ی رقیب
از شدت حسادت
گل های شقایق را
به آتش خواهد کشید
1401/6/23
چامه 14
کوچه
چه تنگ می کشد نفس
کوچه ای که از عبور تو خالی است
تنها سکوت قدم می زند
در ازدحام بی کسی
دیوارهای کاه گلی پژواک می کنند
پچ پچ های عاشقانه اَت را
قاصدک ها تنها رهگذران اَند
در آغوش باد تا از تو خبر گیرند
و اما نگاه خیس من هنوز
طبل انتظار می کوبد بر دل
1401/6/23
چامه 15
آه
آن سان که تو را آه کشیدم
از زندان تن گسستم
و آنک که تو را یافتم
از خود شکستم
چه گونه از عصمت زبان درکشم
که خود معصومیت مجسمی
چه گونه به تصویرت کشم
که خود ظهور دایمی
1401/6/24
دکتر نادر مسلمی (ن. م قطره)
.