يکشنبه ۱۶ دی
بر گـــــــرد .... شعری از محمد_نوروزی
از دفتر نازنین نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۱۱:۵۸ شماره ثبت ۱۲۲۶۲
بازدید : ۵۲۵ | نظرات : ۳۹
|
آخرین اشعار ناب محمد_نوروزی
|
ای نازنین ستاره ی شبهای غربتم
دیریست که رفته ی
دیریست که چشم ناز ترا آسمان نداشت
دیریست که باغ و باد
ز عطرت نشان نداشت
ای آرزوی دل
از خلوت شبانه ی من بیخبر شدی
ای لحظه های صبح خدا
ای دعای شب
دیوانه میشوم چه کنم
بی اثر شدی
ای لحظه های شاد
ای ثانیه های خوب و دل انگیز زندگی
دیدم ز کلبه ی دل من پر کشیده اید
از سینه ام بسوی دگر سر کشیده اید
رفتی و رفتنت دل مارا شکست و ریخت
این آسمان مهر مرا زیر و رو نمود
با اشک و ناله ها دل من گفتگو نمود
ای نازنین ستاره ی شبهای غربتم
بر گرد و باز بیا
چشمم به راه آمدنت گریه میکند
پر پر زنان بیا
از آسمان بیا
از بهر جان بیا
تو پاکترین فرشته ی دنیای هر غزل
از بهر توست که خامه ی شعرم جوانه کرد
از بهر توست که بلبل گل غنچه های باغ
در سینه خانه کرد
بر گرد و باز بیا
ای نازنین ستاره ی شبهای غربتم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.