سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        پاداش احسان

        شعری از

        علیرضا محمودی

        از دفتر درد دلهای خودمانی نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۲۳:۰۰ شماره ثبت ۱۲۰۰۹۹
          بازدید : ۸۸   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علیرضا محمودی

        شنیدم ز  بیماری پادشاه
        که بردن ز نامش بود چون گناه
        طبیبان همه عاجز از دردِ او
        به درمان نشد هیچ ره چاره جو
        تنی از پزشکان یونان زمین
        علاجش بگفتند باشد همین
        که باید خورد زَهره ی دیگری
        ز فردی که دارد چنین مظهری
         همه لشکر پادشه بی درنگ
         ‏پی جستجو گشته زبر و زرنگ
        بجستند  آخر  ‏یکی نوجوان
         ز اوصاف آن شاه بودش نشان
         ‏بیاوردن او را به نزدیک شاه
         ‏چه دستور فرماید آن پادشاه
         ‏طلب کرد حاکم سپس اولیا
         ‏که آگه شوند از همه ماجرا
         ‏به سیم و زری هر دو را خام کرد
         ‏به دیو طمع حکم اعدام کرد
         ‏چنین گفت قاضی که باشد مجاز
         ‏اگر مرگ یک تن بود چاره ساز
         ‏چو جلاد آمد ببرّد سرش
         ‏برون آورَد زهره از پیکرش
         ‏برآورد سر را سوی آسمان
         ‏بخندید با صورتی مهربان
         ‏بپرسید از او شاه اکنون پسر
         ‏تو را پیک مرگ است بالای سر
         بگفتا پناهی ندارم جز او
         ‏شدم خسته از مردم دیوخو
         ‏ز حرف پسر منقلب گشت شاه
         ‏ز دیده سرازیر اشک گناه
         ‏بگفتا که این کار انصاف نیست
         ‏ببخشم من او را و این لاف نیست
         ‏ز رافت ببخشید جان پسر
         ‏بدو داد نعمت ز احسان دگر
         شفا داد ایزد پس از چند روز
         ‏ز بیماری آن شاه عالم فروز
        تو گر بذر نیکی به دل کاشتی
        ز باغ جنان میوه برداشتی
         
         
        * برگرفته از حکایتی از کتاب گلستان سعدی.
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        مهرداد عزیزیان
        پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۲۰:۲۸
        درود بزرگوار
        زیبا بود 👏🌺🌺
        در این مصرع جهت ویرایش میتوانید " رساندند" یا " ببردند" را جایگزین بیاوردن کنید
        ‏بیاوردن او را به نزدیک شاه
        علیرضا محمودی
        علیرضا محمودی
        چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۶:۵۸
        سپاس از راهماییتان خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علیرضا محمودی
        پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۸:۴۲
        یکی از پادشاهان به بیماری هولناکی که نام نبردن آن بیماری بهتر از نام بردنش است ، گرفتار گردید. گروه حکیمان و پزشکان یونان به اتفاق راءی گفتند : چنین بیماری ، دوا و درمانی ندارد مگر اینکه زهره (کیسه صفرا) یک انسان دارای چنین و چنان صفتی را بیاورند (و آن پادشاه بخورد تا درمان یابد).



        پادشاه به ماءمورانش فرمان داد تا به جستجوی مردی که دارای آن اوصاف و نشانه ها می باشد ، بپردازند و او را نزدش بیاورند.



        ماءموران به جستجو پرداختند ، تا اینکه پسری (نوجوان ) با را همان مشخصات و نشانه ها که حکیمان گفته بودند ، یافتند و نزد شاه آوردند.



        شاه پدر و مادر آن نوجوان را طلبید و ماجرا را به آنها گفت و انعام و پول زیادی به آنها داد و آنها به کشته شدن پسرشان راضی شدند. قاضی وقت نیز فتوا داد که : ((ریختن خون یک نفر از ملت به خاطر حفظ سلامتی شاه جایز است ))



        جلاد آماده شد که آن نوجوان را بکشد و زهره او را برای درمان شاه ، از بدنش درآورد. آن نوجوان در این حالت ، لبخندی زد و سر به سوی آسمان بلند نمود.



        شاه از او پرسید : در این حالت مرگ ، چرا خندیدی ؟ اینجا جای خنده نیست .



        نوجوان جواب داد : در چنین وقتی پدر و مادر ، ناز فرزند را می گیرند و به حمایت از فرزند بر می خیزند و نزد قاضی رفته و از او برای نجات فرزند استمداد می کنند و از پیشگاه شاه دادخواهی می نمایند ، ولی اکنون در مورد من ، پدر و مادر به خاطر ثروت ناچیز دنیا ، به کشته شدنم رضایت داده اند و قاضی به کشتنم فتوا داده و شاه مصلحت خود را بر هلاکت من مقدم می دارد. کسی را جز خدا نداشتم که به من پناه دهد ، از این رو به او پناهنده شدم :



        پیش که برآورم ز دستت فریاد ؟



        هم پیش تو از دست تو گر خواهم داد



        سخنان نوجوان ، پادشاه را منقلب کرد و دلش به حال نوجوان سوخت و اشکش جاری شد و گفت : ((هلاکت من از ریختن خون بی گناهی مقدمتر و بهتر است )) سر و چشم نوجوان را بوسید و او را در آغوش گرفت و به او نعمت بسیار بخشید و سپس آزادش کرد. لذا در آخر همان هفته شفا یافت .(و به پاداش احسانش رسید.)



        همچنان (۹۷) در فکر آن بیتم (۹۸) که گفت :



        پیل بانی بر لب دریای نیل (۹۹)



        زیر پایت گر بدانی حال مور



        همچو حال تو است زیر پای پیل (۱۰۰)
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۹:۵۳
        زیبا
        وبردل نشست
        هزاران درودتان باد
        شاعرگرامی
        خندانک خندانک خندانک
        علیرضا محمودی
        علیرضا محمودی
        چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۶:۵۷
        درود بر شما خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۰:۱۸
        درود جناب محمودی
        حکایت زیبایی بود
        و شما هم زیبا به نظم درآوردید
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا محمودی
        علیرضا محمودی
        چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۶:۵۷
        درود بر شما خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نرگس زند (آرامش)
        پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۰:۲۳
        درود بر شما خندانک
        زیبا بود خندانک
        علیرضا محمودی
        علیرضا محمودی
        چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۶:۵۷
        سپاس از شما خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۳:۴۹
        درودبرشما زیبابود 🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
        💙💙💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
        💐💐💐💐💐💐
        🌼🌼🌼🌼
        💟💟💟
        ❤️❤️
        ❤️
        علیرضا محمودی
        علیرضا محمودی
        چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۶:۵۸
        سپاس از شما خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0