سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 10 آذر 1403
  • شهادت آيت الله سيد حسن مدرس، 1316 هـ ش و روز مجلس
29 جمادى الأولى 1446
    Saturday 30 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      شنبه ۱۰ آذر

      پاداش احسان

      شعری از

      علیرضا محمودی

      از دفتر درد دلهای خودمانی نوع شعر مثنوی

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۲۳:۰۰ شماره ثبت ۱۲۰۰۹۹
        بازدید : ۱۱۹   |    نظرات : ۱۱

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر علیرضا محمودی

      شنیدم ز  بیماری پادشاه
      که بردن ز نامش بود چون گناه
      طبیبان همه عاجز از دردِ او
      به درمان نشد هیچ ره چاره جو
      تنی از پزشکان یونان زمین
      علاجش بگفتند باشد همین
      که باید خورد زَهره ی دیگری
      ز فردی که دارد چنین مظهری
       همه لشکر پادشه بی درنگ
       ‏پی جستجو گشته زبر و زرنگ
      بجستند  آخر  ‏یکی نوجوان
       ز اوصاف آن شاه بودش نشان
       ‏بیاوردن او را به نزدیک شاه
       ‏چه دستور فرماید آن پادشاه
       ‏طلب کرد حاکم سپس اولیا
       ‏که آگه شوند از همه ماجرا
       ‏به سیم و زری هر دو را خام کرد
       ‏به دیو طمع حکم اعدام کرد
       ‏چنین گفت قاضی که باشد مجاز
       ‏اگر مرگ یک تن بود چاره ساز
       ‏چو جلاد آمد ببرّد سرش
       ‏برون آورَد زهره از پیکرش
       ‏برآورد سر را سوی آسمان
       ‏بخندید با صورتی مهربان
       ‏بپرسید از او شاه اکنون پسر
       ‏تو را پیک مرگ است بالای سر
       بگفتا پناهی ندارم جز او
       ‏شدم خسته از مردم دیوخو
       ‏ز حرف پسر منقلب گشت شاه
       ‏ز دیده سرازیر اشک گناه
       ‏بگفتا که این کار انصاف نیست
       ‏ببخشم من او را و این لاف نیست
       ‏ز رافت ببخشید جان پسر
       ‏بدو داد نعمت ز احسان دگر
       شفا داد ایزد پس از چند روز
       ‏ز بیماری آن شاه عالم فروز
      تو گر بذر نیکی به دل کاشتی
      ز باغ جنان میوه برداشتی
       
       
      * برگرفته از حکایتی از کتاب گلستان سعدی.
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      مهرداد عزیزیان
      پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۲۰:۲۸
      درود بزرگوار
      زیبا بود 👏🌺🌺
      در این مصرع جهت ویرایش میتوانید " رساندند" یا " ببردند" را جایگزین بیاوردن کنید
      ‏بیاوردن او را به نزدیک شاه
      علیرضا محمودی
      علیرضا محمودی
      چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۶:۵۸
      سپاس از راهماییتان خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا محمودی
      پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۸:۴۲
      یکی از پادشاهان به بیماری هولناکی که نام نبردن آن بیماری بهتر از نام بردنش است ، گرفتار گردید. گروه حکیمان و پزشکان یونان به اتفاق راءی گفتند : چنین بیماری ، دوا و درمانی ندارد مگر اینکه زهره (کیسه صفرا) یک انسان دارای چنین و چنان صفتی را بیاورند (و آن پادشاه بخورد تا درمان یابد).



      پادشاه به ماءمورانش فرمان داد تا به جستجوی مردی که دارای آن اوصاف و نشانه ها می باشد ، بپردازند و او را نزدش بیاورند.



      ماءموران به جستجو پرداختند ، تا اینکه پسری (نوجوان ) با را همان مشخصات و نشانه ها که حکیمان گفته بودند ، یافتند و نزد شاه آوردند.



      شاه پدر و مادر آن نوجوان را طلبید و ماجرا را به آنها گفت و انعام و پول زیادی به آنها داد و آنها به کشته شدن پسرشان راضی شدند. قاضی وقت نیز فتوا داد که : ((ریختن خون یک نفر از ملت به خاطر حفظ سلامتی شاه جایز است ))



      جلاد آماده شد که آن نوجوان را بکشد و زهره او را برای درمان شاه ، از بدنش درآورد. آن نوجوان در این حالت ، لبخندی زد و سر به سوی آسمان بلند نمود.



      شاه از او پرسید : در این حالت مرگ ، چرا خندیدی ؟ اینجا جای خنده نیست .



      نوجوان جواب داد : در چنین وقتی پدر و مادر ، ناز فرزند را می گیرند و به حمایت از فرزند بر می خیزند و نزد قاضی رفته و از او برای نجات فرزند استمداد می کنند و از پیشگاه شاه دادخواهی می نمایند ، ولی اکنون در مورد من ، پدر و مادر به خاطر ثروت ناچیز دنیا ، به کشته شدنم رضایت داده اند و قاضی به کشتنم فتوا داده و شاه مصلحت خود را بر هلاکت من مقدم می دارد. کسی را جز خدا نداشتم که به من پناه دهد ، از این رو به او پناهنده شدم :



      پیش که برآورم ز دستت فریاد ؟



      هم پیش تو از دست تو گر خواهم داد



      سخنان نوجوان ، پادشاه را منقلب کرد و دلش به حال نوجوان سوخت و اشکش جاری شد و گفت : ((هلاکت من از ریختن خون بی گناهی مقدمتر و بهتر است )) سر و چشم نوجوان را بوسید و او را در آغوش گرفت و به او نعمت بسیار بخشید و سپس آزادش کرد. لذا در آخر همان هفته شفا یافت .(و به پاداش احسانش رسید.)



      همچنان (۹۷) در فکر آن بیتم (۹۸) که گفت :



      پیل بانی بر لب دریای نیل (۹۹)



      زیر پایت گر بدانی حال مور



      همچو حال تو است زیر پای پیل (۱۰۰)
      محمد باقر انصاری دزفولی
      پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۹:۵۳
      زیبا
      وبردل نشست
      هزاران درودتان باد
      شاعرگرامی
      خندانک خندانک خندانک
      علیرضا محمودی
      علیرضا محمودی
      چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۶:۵۷
      درود بر شما خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد اکرمی (خسرو)
      پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۰:۱۸
      درود جناب محمودی
      حکایت زیبایی بود
      و شما هم زیبا به نظم درآوردید
      خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      علیرضا محمودی
      علیرضا محمودی
      چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۶:۵۷
      درود بر شما خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      نرگس زند (آرامش)
      پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۰:۲۳
      درود بر شما خندانک
      زیبا بود خندانک
      علیرضا محمودی
      علیرضا محمودی
      چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۶:۵۷
      سپاس از شما خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      جمعه ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۳:۴۹
      درودبرشما زیبابود 🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
      💙💙💙💙💙💙💙💙
      🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
      💐💐💐💐💐💐
      🌼🌼🌼🌼
      💟💟💟
      ❤️❤️
      ❤️
      علیرضا محمودی
      علیرضا محمودی
      چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۶:۵۸
      سپاس از شما خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1