سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      بلا تکلیف

      شعری از

      محمدرضا آزادبخت

      از دفتر بانو با من از دل نوشت نوع شعر دلنوشته

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۳:۲۸ شماره ثبت ۱۱۸۳۱۷
        بازدید : ۵۲۶   |    نظرات : ۵۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      تا این اندازه بلاتکلیفم وهیچوقت این قدر آدمها را درچشم خود جلوه نداده بودم.مرا از یک پرسش(که ناگزیرخواهم بودجور دیگر قهرمان مبهم را برجسته این ماجرا کنم)معاف کن .هیچوقت غمت را به پایان یک شادی وناآرامی بدل مده.
      گاهی دریک اندوه،شبیه آدمهای بزرگ حرفهایت به دلم می نشیند.دوباره درلحنی معنادار واشاره ناگهانی بی تردید مرا در اثبات خود شبیه یک اعتقاد ،همسایه یک دوست داشتن کن.
      بااحترام دوباره برخیز شبیه کسی که در سوال خود ،جواب مصرانه میخواهد.
      اشکال ندارد قدری از مهربانیت را کم کن وبا بداخلاقی نزدیک خشم من میا
      گاهی شقیقه ام میخواهد شبیه  یک کنجکاوی خط مویش را عوض کند .
      به همان شکل باورم را در ایمانت مبالغه کن، گاهی ساکت میشوم وقتی کسی در مبالغه، خطوط لبانش زیبا میشود.
      بی پرده فاشم کن ،مگذار صدایی لرزان ،تنت را بلرزاند.مگذار کسی مثل یک فرشته شبیه تو مرا پشت پرده ، انتظار خود را بالا نگه دارد،هرچند یکبار سری به گوشه تنهایی خود بزن.
      گاهی یک سنگ معمای معمارش خواهد بود.
      هرگز درشماتت خود رویایت را مسوزان،هیچوقت در اوهام خود غرورت را با رویا یکی مکن
      دست کم گاهی در اندیشه خودیک لحظه احساس خود را تکرار کن
      چقدر تکان میخورد دستی که همیشه سمت دعا میرود
      چقدر بلاتکلیف دراجابت این دعا
      چقدر آمین.....یارب العالمین........
      وسلام با احترام محمدرضا آزادبخت
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۵:۵۵
      درود استاد عزیز
      زیبا و جالب بود خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۲۳:۰۹
      سلام استاد گرامی ممنونم از حسن نیکتان
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      جواد کاظمی نیک
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۵۱
      🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      سید هادی محمدی
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۳۹
      خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۳۷
      سلام آقای محمدی ممنونم از گل تکتان
      از گل بی سلامتان
      هنر در هر جایی باشد باز هم هنر است
      هنر شعر یا نثر بستگی به نوع خوانش طرف دارد
      برخی غزل حافظ را خوب نمیتوانند بخوانند باید بگویند شعر حافظ خوب نیست
      به نظر من خوانش یا چگونه خواندن باز هم یک هنر است
      امیدوارم به نیک بخوانی
      موفق وسربلند
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۵۵
      درود استاد خاص‌نویس خندانک
      عالی بود عالی خندانک خندانک
      بیان صریح و راحتی داشتید خندانک خندانک
      و مفهومی والاتر خندانک خندانک
      در پناه حق خندانک
      مهدی محمدی
      جمعه ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ ۰۲:۴۰
      به نام خدا

      با سلام و عرض ادب خدمت استاد ارجمندم محمدرضا آزادبخت خندانک خندانک

      و با سلام و عرض ادب خدمت سروران ادیب و فرهیخته ام خندانک خندانک

      الان که تقریباً این نقد را می نویسم ساعت حدود یک و نیم بامداد هست و خانواده درحال استراحت و برق ها خاموش و من چون جای حروف را در صفحه کلید حفظم، می توانم در تاریکی هم شاعر باشم.

      ما هنگامی که در مورد شعر صحبت می کنیم، شعر و یا حتی هنر، تکرار تجارب گذشتگان نیست. شعر و هنر قدم گذشتن در سرزمین ناشناخته هاست. در نقد قبلی که ذیل دلنوشته ((مقام قبیح)) نوشتم هنر به مثابه شگفتی آفرینی، شاید جنبه های این شگفتی برای مخاطب هم مبهم باقی بماند. گاهی اوقات ذهن من مخاطب بداعت و زیبایی را درک می کند اما جنبه های زیبایی یک پدیده ی هنری را شاید نتواند توصیف کند. حالا بنده به عنوان یک منتقد هنگامی که با مطالعه به مفهوم استعاره، نماد و تشبیه رسیده ام و در اثر تجربه و کارکرد زبان استعاری و زبان سمبلیک به این حد رسیده ام که توانسته ام جنبه ی زیبایی شناسی یک اثر را در زبان استعاری و سمبلیک آن بازشناسایی کنم و هویت یک اثر هنری را بازگو نمایم و همچنین ظرافت یک تشبیه را در وجه شبه مورد کنکاش و بازبینی قرار دهم و سخنِ در پرده ی شاعر را بعنوان غایت اندیشیِ وی لمس کنم اما شعر و هنر همیشه در قالب شناخته های منِ منتقد یا منِ مخاطب جلوه نمی کند و نقد و بازگو کردن جلوه های ویژه اثرِ هنری چه بسا برای همیشه بعنوان یک اثر رمزآلود و زیبا باقی بماند. بدون آنکه از خودم رفع تکلیف کنم در بازشناسایی هویت شعر می خواهم اشاره ای کنم به بداعت و ما وقتی صحبت از بداعت می کنیم این بداعت حتی در شیوه های پرداختن به اثر هنری بروز و ظهور پیدا می کند. بنابراین ما در یک سطحی از شعر، از تشبیهات نو صحبت می کنیم و در سطح فراشعر خود این ابزار تشبیه بعنوان یک ابزار قدیمی بازشناخته می شود. بنابراین ما به دنبال ابزارهای تازه تری برای زبان شعر هستیم. هنگامی که این ابزارهای تازه تر کشف شده و شعر مبتنی بر آن به تصویر درآید از آنجا که این ابزارها برای مخاطب و منتقد ناشناخته است در تحلیل و واکاوی اثر منتقد و مخاطب را به همان چالشی می کشاند که بنده عرض کردم شاید جنبه های زیبایی شناسی اثر برای مخاطب و منتقد شعر مبهم و رمزآلود باقی بماند.

      با این مقدمه بپردازیم به اثر. می دانیم هر انسانی دنیای خودش را دارد و بعبارت صحیحتر دنیای ناشناخته ی خودش را دارد. ما در فراشعر به دنبال ارائه دنیای ناشناخته انسان ها هستیم. احساسات و عواطف انسان ها، آنچه ما از غم و شادی و خجالت و عصبانیت و نفرت و عشق و حسادت و غیره صحبت می کنیم آیا واقعاً عواطف و احساسات انسان ها به این حد محدود می شود؟ من فکر می کنم احساسات و عواطف انسان بی شمار است و ما تنها توانسته ایم به بخش کوچکی از این عواطف و احساسات توجه نشان دهیم. به این عبارات دقت کنید :

      تا این اندازه بلاتکلیفم وهیچوقت این قدر آدمها را درچشم خود جلوه نداده بودم

      مرا از یک پرسش(که ناگزیرخواهم بودجور دیگر قهرمان مبهم را برجسته این ماجرا کنم)معاف کن

      مرا در اثبات خود شبیه یک اعتقاد ،همسایه یک دوست داشتن کن.

      صحبت از احساسات و عواطف است اما عواطفی ناشناخته، خود شاعر پ غیر مستقیم از احساسات صحبت می کند : هیچوقت غمت را به پایان یک شادی وناآرامی بدل مده.
      می دانیم شادی و غم احساس هستند و گاهی هم با صراحت می گوید: دست کم گاهی در اندیشه خودیک لحظه احساس خود را تکرار کن. البته کارکردهای و شیوه های زبان شعر را نیز همانطور که قبلاً داشته ایم داریم برای مثال

      چقدر تکان میخورد دستی که همیشه سمت دعا میرود

      اما ما در همین لحظه که می دانیم ((دست)) و ((دعا)) ابزارهای بیان استعاری و نمادین شعر است برای بازگو کردن اندیشه شاعر، دوباره می رسیم به فراشعر ((چقدر تکان می خورد دست دعا)) ! چقدر تکان می خورد دست دعا یعنی چه؟ اگر شاعر در سطر بعد توضیح نمی داد و نمی گفت ((چقدر بلاتکلیف دراجابت این دعا)) و دوباره ما را به احساس ناشناخته انسان ارجاع نمی داد، آیا بی نهایت تاویل برای ((چقدر تکان می خورد دست دعا)) نداشتیم؟

      به همین اندازه کفایت می کنم. می دانیم که بداعت به این اندازه منحصر نمی شود. بنده فقط عناوین آثار اخیر استاد را ذکر می کنم و عزیزان فرهیخته و ادیبم را به مداقه در این آثار دعوت می کنم.

      زمزمه نامعلوم
      بگذار در یک وانمود، صبح از قصد من آگاه باشد

      بلاتکلیف
      گاهی در یک اندوه، شبیه آدم های بزرگ حرف هایت به دلم می نشیند

      مقام قبیح
      رو به روی این همه هراس بگذار همه چیز را جار بزنم

      آیا این بداعت در احساس و بیان ملموس نیست؟


      با تشکر از حضرات فرهیخته ام و استاد ارجمندم محمدرضا آزادبخت خندانک خندانک

      و با آرزوی بهترین ها خندانک

      قلمتان سبز و دلتان بهاری خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      شنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۳۷
      سلام آقای محمدی عزیز بخدا اشکم گرفت از این همه زحمت که برای ادبیات این مرز وبوم میکشی
      بخدا قسم ماهرانه به کنکاش اثر میپردازی قدری فراموش کردم که سراینده من هستم وقتی تیک نقدتان را خواندم متوجه شدم در برهه ای از زمان انشاالله بتوانم جبران این همه خدمات را داشته باشم
      بنده شاعری کوچک ونو آموز در خدمت شما اساتید گرانمایه هستم استاد برجسته شعر سپید ممنونم از تمام بزرگواریتان پیروز وسربلند باشید عیدتان مبارک
      ارسال پاسخ
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      يکشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۳۷
      سلام و عرض ادب استاد گرانمهرم خندانک خندانک
      شما سرور و تاج سر بنده هستید
      متشکرم از لطف بی کران و شاگرد پروری شما استاد گرانقدرم
      قلمتان سبز و
      دلتان آسمانی خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۰۶:۰۱
      سلام تصحیح
      هیچوقت آدمها را در چشم خود بزرگ جلوه نداده بودم
      جواد کاظمی نیک
      جواد کاظمی نیک
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۵۱
      🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      ارسال پاسخ
      فرشید به گزین
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۰۶:۱۵
      سلام
      با این کار خیلی بیشتر ارتباط گرفتم /.کاری به قالبش هم نداشته باشیم به نظر میاد تو این لحظات، مضمون حرف اول و آخره / مهم اینه که‌ بیان برای مخاطب جذاب باشه / برای من هست

      ممکنه من سبک شما رو بپسندم یا نه ولی اون چیزی که قابل مشاهده هست : شما شیوه بیان مخصوصر خودتون رو پیدا کردین ( احتمالا به دلیل پرکاری) و این مهمه چون اغلب تلاشهای شاعرانگی از سطح تقلید فراتر نمیره.
      در خوانش اول به نظر میرسید که آفریننده ای داره دل و جرات میده به مخلوقش ولی باز این قسمتش هم برای من زیاد مهم نیست/ شاید اصلی ترین محور این اثر ، ورود به بخشهایی از روح و روان انسان هست که در لایه های پایینتر قرار دارن و در روابط معمولی بین ادمها مغفول میمونن/ البته این برداشت شخصیه و در خوانش اوله
      زنده باشید خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۰۴
      سلام استادبه گزین ادیب بازهم از برداشت شخصیتون ممنونم یه جایی ابراز کردی از سطح تقلید فراتر نمیره (تقلید در چه چیزی را میگید )میتونید بیشتر توضیح بدهید
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۱:۲۵
      سلام مجدد منظورم این بود که از ۱۰۰ نفری که وارد قلمرو شاعریت میشن شاید خوشبینانه یکی پیدا بشه که بیان مخصوص خودشو پیدا کنه و بقیه به تقلید از گذشتگان میسرایند

      شما بیان منحصر بفردی دارین ، تا جاییکه بنده اطلاع دارم از شعر امروز

      این شرط مهمی هست ولی کافی نیست . برای شاعر شدن به معنی متداول یعنی شناخته شدن در بخش قابل توجه جامعه باید مورد پسند بخشی از علاقه مندان شعر هم باشیم / بختیاری هم بی تاثیر نیست/ البته داریم کسانی رو که برای دل خودشون و جمع کوچیک اطرافشون شعر میگن خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۵۶
      سلام ادیب حاذق به یقین شما اندیشمند دانا وتوانا هستی وبنده بدون شک از دانایی شما استفاده خواهم کرد سپاس از اندیشه سبزتان
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      جواد کاظمی نیک
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۵۱
      🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۰۵
      آقای به گزین سپاس از اندیشه تان
      زلیخا رامیار،امید سحر
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۲۰
      درود استاد ارجمند خندانک
      متنهای شما سرشارند از جمله های زیبا و دلنشین

      هرچند یکبار سری به گوشه ی تنهایی خود بزن
      قدری از مهربانیت را کم کن

      وقتی کسی در مبالغه خطوط لبانش عوض می شود
      خدا قوت خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۵:۰۹
      سلام ممنونم که زیبا دیدی سپاس
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۴۲
      سلام بانوی ادیب ارجمند ممنونم از اینکه زیبا میبینید سپاس از توصیفتان
      جواد کاظمی نیک
      جواد کاظمی نیک
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۵۱
      🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      ارسال پاسخ
      مسعود مدهوش( یامور)
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۰۹:۳۱
      درودها شاعر ارجمند جناب ازاد بخت دوست داشتنی👏🌹🌿🌾🍂🍂✍️🙏🙏👏👏👏

      زیبا نگارش نموده ای زیباتر اینکه توانسته ای از عمق احساس و از عمق غم با واژه ها حرف بزنی این همان هنر است ،دستمریزاد،خیلی زیبا و دلنشین بود،نویسا بمان و تنور دلت گرم 👏🙏✍️✍️🍂🍂🌾🌾🌹🍃🍃
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۵:۰۷
      سلام استاد مدهوش بازهم سپاس ومتشکر از حسن نیتان
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۰۴
      دوردبرشما استاد عزیز جناب آزادبخت عزیز بسیار دلنوشته زیبابود استاد هنر دلنوشته هایی عزیزدل
      🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۵:۰۶
      درود کاضمی ادیب ممنونم
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۴۱
      سلام حسب حیث التفاتی دعا یقین آنکه می خوانیم آن نیست که باید بخوانیم پس خوانش دیگری لازم است و طلوع خوانده شده ای دیگر
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۵:۰۱
      سلام ‌سیاوش ادیب فریب چند کلمه آخر را مخور کار من فریب مخاطب است خوب دقت کن باز هم ممنونم
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      جواد کاظمی نیک
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۵۱
      🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      فرشید به گزین
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۵۰
      باز هم درود ، من یکبار دیکه پرسشتون رو خواندم ، پرسیده بودین تقلید در چه چیزی؟
      منظورم از تقلید ، تقلید از نحوه بیان شاعر هست
      مثلا این اواخر چند بار تصمیم گرفتم مشق شعر آزاد کنم
      نتیجه کار در بهترین حالت یک تقلید واضح از شاملو و کاهی فروغ و سهراب شده/ این شاید ابتدا اجتناب ناپذیر باشه ولی اگر تا اخر باقی بمونه حاصلش تولد شاملوی دوم نیست چون شاملو ، احمد شاملوست که نسبش با یک حلقه به اوارگان کابل میپیوندد و نام قبیله ایش ترکی است و نام کوچکش را دوست نمی دارد مگر از دهان آیدا
      خندانک توضیح واضحات بود ببخشید
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۵۹
      سپاس
      بنده خاک پاک شاملو نیستم
      شمس من همین است که نام دفترها هنری است
      به نام دفترهای شعرم دقت کنی متوجه میشوی
      ارسال پاسخ
      فرشید به گزین
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۵۸
      شاید شعر رو شبیه سازی« ما نحن فیه » هم بشه قلمداد کردو
      یعنی همین جمع و سامانه
      با توجه به تغییر رویه شاعر محترم خندانک

      اقا اگه فاکت عربی تناسبی نداره با متن لطفا دوستان گوشزد کنن که جای دیگه نگیم و آبرو ریزی بیشتر....
      میشه استفاده کرد سیاوش جان؟ منظورم ما نحن فیه هست در مانحن فیه خندانک
      سیاوش آزاد
      سیاوش آزاد
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۱۲
      سلام
      صلاح مملکت خویش خسروان دانند

      مانحن فیه. [ ن َ ن ُ ] ( ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آنچه ما در آن هستیم و مطلب حالیه. ( ناظم الاطباء ). آنچه در آنیم. موضوع بحث ما. موضوع سخن مسأله مانحن فیه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۰۷
      بله
      رموز مصلحت ملک خسروان دانند
      ابراهیم کریمی (ایبو)
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۲۱
      درود باشید...(سلامت و تندرست باشید جناب آزاد بخت عزیز)
      گاهی آدمی در آنچه که نمی‌داند چیست؟ یا کیست !به اندیشه فرو می‌رود در تزلزل و افت و خیزهایی که دارد نمی‌داند کدام را پذیرا باشد گاهی خیلی جلف گاهی مغرور گاهی هم در آن میانه ها می دود.کیست این متلون مزاجی که نمی‌دانید کیست؟و چیست؟!
      زیبا بود
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۳۵
      سلام سپاس
      عبور یک واژه کنار آزادراه بیم زیر چرخهای یک ماشین
      اندازه مردن کسی صبر سنگها را فریاد نمیزند
      کسی از یک واژه نمیخواهد برای واژه دیگر بمیرد
      واژه ای زیر چرخ ماشین جان سپرد
      فردا انبوه واژه ها به تشییعش خواهند آمد
      واژه ای در مرگ واژه گریست
      در آستانه یک اشک دوباره واژه بر قامت خود می لرزید
      خاک پیکر واژه را دوباره در رسالت خود مبعوث کرد
      خاک عظمت پیشگاه خانه خود را به واژه بخشید
      آیا مرگ یک واژه سرنوشت کدام غرور را خواهد گفت؟
      به یاد دار بیش از یک بار واژه نمیمیرد
      به یاددار واژه ناز پرورده واژه دیگر نخواهد شد
      همه جا مشتاق یک واژه
      همه جا هشدار یک آژیر
      کسی دشوار در سرشت واژه چند بار خندید
      چند بار دورتر، غیر معمول برای واژه ای دیگر مقدس شد
      واژه ای برجا نیست گاهی پنهان میشوند
      گاهی در پنهانی عاشق میشوند
      شبیه واژه.........
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۳۸
      بداهه ای تقدیم سپاس
      ارسال پاسخ
      ابراهیم کریمی (ایبو)
      ابراهیم کریمی (ایبو)
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
      درود تان باد سپاس برای بداهه ی زیبایتان
      ،🌹🌹🌹💐🌼
      احسان فلاح رمضانی
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۲۳:۳۱
      درودها بر شما ادیب محترم جناب آزادبخت گرامی خندانک خندانک خندانک
      بهره بردم از قلم اندیشمند شما خندانک
      موفق باشید و نویسا خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۲۳:۳۶
      سلام آقای رمضانی ادیب ممنونم سپاس
      محمد فاضلی نژاد
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۰۲:۰۹
      سلام و درود به شما جناب آزادبخش
      نوشته های شما برآمده از دل و پردازش شده اند و دلنشین
      خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۰۵:۱۳
      سلام آقای فاضلی نژاد ادیب ممنونم از حسن توجه تان
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      جواد کاظمی نیک
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۵۲
      🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      محمدرضا آزادبخت
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۰۸:۲۷
      سلام شاهزاده خانم بانوی ادیب گرامی وارجمند ممنونم از حسن نظرتان میتونم بپرسم دارای چه مفهوم واندیشه ای بود آیا درک عمیق دستاورد چهتحولی خواهد بود خندانک
      بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۰۹:۰۰
      درود و عرض ادب و ارادت محضر استاد ارجمندم جناب آزادبخت گرانقدر خندانک

      دلنوشته ای زیبا و متفاوت بود، بسیار دلنشین خندانک خندانک

      موفق و نویسا باشید استاد خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۰۴
      سلام استاد بانو آفاق ممنونم سپاس
      ارسال پاسخ
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۰۹:۴۸
      درود فروان...وبا احترام تقدیمتان🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌷🌷🌷🌷🌻🌻
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۰۵
      سلام استاد انصاری ممنونم از حسن توجه تان
      ارسال پاسخ
      علی بابایی(بابک)
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۵۴
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۲:۱۸
      سلام ممنونم
      ارسال پاسخ
      تکتم حسین زاده
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۳۶
      درود استاد ازادبخت گرامی
      عالی بود خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۵۷
      سلام خانم حسین زاده ادیب سپاس از حسن توجه تان
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۵۱
      🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۵۹
      سلام آقای کاظمی سپاس از این همه گل ومحبتتان
      ارسال پاسخ
      فرهاد احمدیان
      چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۵۱
      سلام و عرض ادب خدمت جناب استاد آزاد بخت بسیار زیبا قلم زدید درود بر شما خندانک خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۳۳
      سلام آقای احمدیان ادیب سپاس بیکران
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم
      میر حسین سعیدی

      دیوانه ترین لایق دیوانه ی عشقیم ااا هویی به دل دف شده دردانه ی عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      4