يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
مهمانی رنگها
خواهم کنم عزم سفر
به فراسوی لحظه ها
به دوردستها
به رویای هشیاری ناب
رهسپارباغ رنگی خوش نقش ونگار
میان جاده ی خاکی مارپیچ کوچه باغ
گذراردیوارخاکی
پرچین های به هم پیوسته
درامتدادجوی پرآب زلال
دست دردست یار
درعالم خیال
آهسته وآرام
تارسم کناربیدکهنسال
تکیه زنان
به تماشای کوچ مرغان
وپروازبرگهای رنگارنگ
سرخ وزرد وخاکستری....
آنجاکه باهرخروش بادسردپاییزی
هزاران هزاربرگ عاشق
بال گشوده ورقص کنان
میان ارض وسما
می گیرن اوج تاپرواز
چه شکوهی
چه جلوه وچه جبروتی
آزادورهازشاخ وتن
عروج زسرسبزی وزردی وسرخ
تاعشق رسیدن
چه حس قشنگی
چه لحظه های نابی
یکی حیران
یکی چون شاخه وتن گریان
درفراق برگهای رنگی خندان
گاه نغمه ی باد
گاه قطره ی روشن باران
چه حالت وچه لذتیست
دراین رفتن وجاماندن
فقط خدای میداند
می بندم چشمانم به آرامی
حس می کنم تااعماق وجود
شادی برگ وخنده ی باران
می کشم روح وجان درهوای پرواز
می روم به مهمانی رنگها
کاش یاربوداکنون
...می دمدبادبرنی
می زندبرگ کزشوق باده ومی
می رسدپرنازقطره ی باران
بوسه ی یار ودیدن جانان
رفتن اولاست ماندن تاکی
من به عشق می
من به شوق نی
می کنم غم راپی
می روم آرام .آهسته
هی
رفیق وهمسفر
بیابامن تاکه رویم خانه ی دی
پیشکش قلب عاشقتان. بهاالدین داودپور.بامداد
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود