من همیشه خطاب به خودم مینویسم به ناکام ماندن هایم
به دستی شده ام که خودرابلندکرده ام
به آسمانِ درونم
وابرهایی که میبارندوروشن میکنندتاریکی هایِ درونم را
دراغلبِ نوشته هایم آسمان هست ونورها
اصلااگراینهانباشندبایددفتررابست
نه میشودکنارشان زدونه میشودنادیده شان گرفت
درمیانِ تمامِ نوشته هایم به دنبالِ خودِگمشده ام هست
همانطورکه قلم مراانتخاب کردچه بنویسم
من هم ازقلم میخواهم مرابه منی که فراموش شده ام برساند
نقطه یِ اوجِ نوشته هایم همین حقیقت هاست
شایدازداستانِ یک روح ویازندگیِ پس ازمرگ وهزاران حقیقتِ روشنِ دیگربنویسم درمیانِ تمامشان هیچکدام دورازحقیقت هانیست
تمامشان روشن هستند
فریادمیزنندمارُخ داده ایم گاه درزندگیِ دنیایی وگاه دربهشتی وجهنمی تعریف شده ازخدا
این متن دروواقع ازخوابی عمیق میگویدکه رویایی بسیارروشن رارقم زده است
درجمعی بسیارخموش آنهم ازفهم وآگاهی صحبت ازبهشت وجهنم شد
که به یکباره باتمسخرپرسیدندمرگ توبهشت رفته ایی
نه بهشت نرفته ام اماآیابایدبهشت راتجربه کردتابه بهشت رفت
آیابهشت همان درونمان نیست که بایدکشفش کنیم
صحبتم دورازنقدتان بودامالازم بودگفته شود
دنیایی سپاس استادبزرگواروروشنفکرجناب کریمی
صحبتتان درست است
وامادلنوشته هنوزهم لازمه یِ کامل شدن است
مچکرم ازدیدِمثبتتان
حضورتان ارزشمندبوددرصفحه یِ اشعارم
خدایمان نورباشددرزندگیتان
آسمانِ دلتان صاف ونورانی
بسیار زیبا و عالی بود
قلمتان نویسا
بمانید به مهر و بسرایید