عباس من پاشو بریم از علقمه برادرم
پاهام میلرزه داداشم ببین تو چشمای ترم
وقتی که بی تاب اومدی تا راهی میدون بشی
گفتم داداش برو ولی رحمی بکن به خواهرم
پاشو ابوالفضل تا بریم با هم از این دشت بلا
صدای ناله میرسه گوش کن الان از مادرم
یادت میاد با بچه ها از مدینه راه افتادیم
بهت میگفت تو بین راه عموی خوبم اکبرم
اذان میگفت واسه حرم زینب صدات میزد داداش
پاشو الان بدون تو چه جوری باید که برم
دستات چرا جدا شده ماه حرم به من بگو
مشکت به خاک کربلا آه ای امید آخرم
ببین میخندن دشمنا به آه من عباس من
میترسم اینا بعد تو تیر بزنن به اصغرم
پاشو علمدار حرم سکینه بی تو میمیره
میگفت عمو کجاست بابا بریم کنار دخترم
عباس من پاشو بریم منتظرن تو خیمه ها
باز کن چشاتو تا که من آروم بگیرم یاورم
خون میچکه از ابروهات لبات چرا بسته داداش
فدای چشمات داداشم جدا بشه اگه سرم
عباس اگه نیای حرم بی تو علمدار نداره
پاشو ابوالفضل داداشم تویی تموم لشکرم
اکبر تو میدون بلا ارباً اربا شد بدنش
تو دیگه پاشو تا بریم آتیش نزن به پیکرم
از علقمه صدام زدی برادرم برادرم
حالا باهام حرفی بزن شکسته شد بال و پرم
منو نبر به خیمه ها خجالتم نده داداش
گفته بودم آب میارم منو نبر سمت حرم
دیدم که مادرت اومد کنار من آقام حسین
صدا میزد تو علقمه بیا تو عباس پسرم
...
یا ابوالفضل العباس(ع)
...
مهدی بدری(دلسوز)
مدیحه سرای اهل بیت عصمت و طهارت
بسیار زیبا و شورانگیز بود
اجرتان با بی بی دوعالم
موفق باشید