سلام بزرگوار
ابتدا باید در باره سه اصل مطالعات کافی داشته باشیم
1.جهان شناسی علمی فلسفه
2 .جامعه شناسی علمی
3. خود شناسی علمی
این سه اصل شناخت است
شما در باره فلسفه (جهان شناسی)بحث می کنی
پس فلسفه چیست و بما چه می گوید
فلسفه
اول تعریف علم را می کنیم.
علم میتوان وجود و جهت های مختلف جهان هستی را مورد بررسی قرار دهد و پس از بررسی آنها را بشناسد.
مثلا:
با علم شیمی قوانین درون ماده را می شناسیم.
با علم فیزیک و مکانیک قوانین اجسام ونیروها و شکل ظاهری اشیاءرا می شناسیم .
باعلم جامعه شناسی میتوان
و.....
ما وقتی با علم قوانین جهان هستی را مورد بررسی قرار میدهیم و قوانین حاکم بر جهان را شناختیم به وسیله منطق آنها را پهلوی هم قرار میدهیم بعد آنها را تفسیر می کنیم این تفسیر را فلسفه میگویند
بوسیله این تفسیر که فلسفه بر پایه علمی سوار است نتیجه می گیریم که
جهان هستی هدفی دارد یا نه
سازنده ای دارد یا نه ؟
خدایی دارد. یا خود به خودی بوجود آمده؟
در جهتی حرکت می کند یا بی جهت است؟
ایا بعد از دنیای مادی دنیای دیگری وجود دارد یا نه؟
آیا این ماشین جهان بی هدف و سرگردان است یا با هدف و در جهت مقصودی در حرکت است .
آیا همیشه در تغییر است یا ساکن و بی حرکت است؟
تفسیر جهان موقعی نتیجه دارد که بشود با آن جهان را تغییر دارد
یعنی تفسیر جهان کافی نیست باید با تفسیر جهان را تغییر داد
پس فلسفه تفسیر جهان با شناخت و پایه علمی با چیدمان منطقی مورد نظر است
نه تفسیر خیالی و قرون وسطایی
فلسفه تفسیر عینی و علمی از واقعیات موجود در جهان هستی بدست می اید
که ثابت می کند خدایی هست یا نیست
خدا شناسی جز اصول علمی و اثباتی و عقلانی است نه تقلیدی
فلسفی بسیار زیبا و جالب بود