سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 8 آذر 1403
    27 جمادى الأولى 1446
      Thursday 28 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۸ آذر

        قصیدهء هفت دستگاه

        شعری از

        محمد علی سلیمانی مقدم

        از دفتر من و عاشقانه هایم نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۱۸ شماره ثبت ۱۱۲۰۳۶
          بازدید : ۳۱۶   |    نظرات : ۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد علی سلیمانی مقدم
        آخرین اشعار ناب محمد علی سلیمانی مقدم

        قصیدهء هفت‌دستگاه
        🎵 🎵 🎵 🎵
         
        سازم امشب "نغمه"‌های ديگری در پرده دارد 
        جلوه‌ها از رویِ سیمین‌پیکری در پرده دارد
         
        با "نوا"هایش "خجسته" "مجلسی" را گرم کرده
        شرحی از "پروانهء" خوش‌منظری در پرده‌ دارد
         
        اشک می‌ریزد زمانی چون "حزینی" دل"شکسته"
        خنده دارد گاه و "شوریّ" و شری در پرده دارد
         
        گاه آوایش طنین‌اندازِ عطرِ "کوچه‌باغ"ی‌ست
        قصّه از افرای دامن‌گستری در پرده دارد
         
        مثل "چوپانی" که دل برده‌ست از او دخترِ خان
        شکوِه‌ها از دلبرِ افسونگری در پرده دارد!
         
        از "نفیر"ش نایِ مرد و زن پُر از "سوز و گداز" است
        هر نُتش، یک آیه از پیغمبری در پرده دارد!
         
        تا که با "کوکِ مخالف" می‌زند "زنگ شتر" را
        در "سه‌گاهش" جای پای اشتری در پرده دارد!
         
        "کاروانی" را مجسّم می‌کند در شوره‌زاری
        تا که از پهلو و زخمِ خنجری، در پرده دارد
         
        گام‌هایش خنده بر لب‌های عاشق می‌نشاند
        زخمه‌ای هم شرحی از چشمِ تری در پرده دارد!
         
        "راست" می‌گوید "نوای" ، "پنجگاهش" زیرِ مضراب
        چون سلیمان خاتمِ انگشتری در پرده دارد
         
        "ترکِ شيرازي" و لعلِ نوش و "خالِ هندويش" را 
        در "بياتِ تُرك" همچون اختری در پرده دارد
         
        آتشی را در نیِستانِ دلم افکنده امشب
        قلبِ مشتاقِ مرا چون مجمری در پرده دارد
         
        "شکوِه" دارد مثلِ من از خوب‌روی بی‌وفایی
        صد مغیلان از جفای گل‌بری در پرده دارد
         
        با "چکاوک" از غمِ "بیداد" در "راز و نیاز" است
        ناله‌های بلبلِ خونین‌پری در پرده دارد
         
        "خسروانی" ، "گبری" و "خوارزمی" و "فِیلی" و "مغلوب"
        زابل" و "عشّاقِ" شوریده سری در پرده دارد
         
        مي سرايد از غمِ دل با زبانِ "چارگاهش" 
        سوگِ مرگِ لاله یا نیلوفری در پرده دارد
         
        "رقصِ چوبی" عشق را در جانِ عاشق کرده جاری
        "شورِ" "افشاری" چه رقصِ محشری در پرده دارد!
         
        گاه در "دشتی"  که در دشتِ خیالم یک سراب است 
        از زلالِ اشک، آبِ کوثری در پرده دارد!
         
        می‌زند گاهی "نهیب"ی بر دلِ دیوانهء من
        گاه هم گرمای  دستی بر سری، در پرده دارد!
         
        با نواي "دلكشِ" "ماهورِ" خود "مرغِ‌ سحر" را
        در رثای شاعرِ نام‌آوری در پرده دارد
         
        در "همايون" خاطراتِ عشقِ بی‌فرجامِ ما را 
        نغمه نغمه، نت به نت چون گوهری در پرده دارد 
         
        چون "غریبی" در دلِ دلگویه‌هایش "مویه" دارد
        زادنِ ققنوس از خاکستری در پرده دارد!
         
        می‌خورد مضراب و بهتر می‌شود لحن و صدایش
        شرحِ اوصافِ نگاهِ ساحری در پرده دارد
         
        "مجلس افروز" است و "گلریز" امشب از ناز و "کرشمه"
        آن که "شهرآشوبِ" چشمش، ساغری در پرده دارد!
         
          روی او مانندِ یاس امّا دلش چون سنگِ "خارا"ست
        حسرتِ "عشّاق" را با دلبری در پرده دارد*
         
        "چارباغِ" صورتش گل‌خانهء شام و "عراق" است
        سازِ من البتّه از گل بهتری در پرده دارد!
         
        عطرِ "نوروزِ صبا" منّت‌پذیرِ گیسوانش
         هر نُت از "ضربِ اصول"ش، دفتری در پرده دارد
         
          چون "شهابی" برقِ چشمان و لبانش "روح‌، افزا"
        نامسلمان! کفرِ زلفش کافری در پرده دارد!
         
        قلبِ من در دستِ او، مصداقِ شهری در "حصار" است
        او در آن ویران‌سرا، سیم و زری در پرده دارد!
         
        خشک‌رودِ جانِ من در آرزوی "بحرِ نور"ش
        مادرِ زاینده‌رودم دختری در پرده دارد!
         
        "خاورانِ" چشمِ من در انتظارِ مهرِ رویش
        موکبِ خورشید را چون مهتری در پرده دارد!
         
        ماهِ ایلِ "بختیاری" آسمانش "اصفهان" است
        در خرامش، نازِ از پا تا سری در پرده دارد!
         
        شهریارِ شهرِ دل، آن کس که دل برده‌ست از من
        با صفِ ابرو و مژگان، لشکری در پرده دارد
         
        نغمه‌های سازِ من، گلواژه‌های عشقِ اویند
        بهترین آواز را، این آخری در پرده دارد!
         
        ("مثنوی" هفتاد من کاغذ) شد اما حرفِ دل ماند
        باز سازم نغمه‌های دیگری در پرده دارد!
         
        #محمدعلی_سلیمانی_مقدم ۰۲-۰۸-۱۴۰۰
        🎼 🎵🎵 🎶🎶 🎵🎵
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        سید هادی محمدی
        چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۲۳
        درود بر شما استاد سلیمانی

        شاهکاری بود خواندم و لذت بردم

        فقط جسارتا
        در مصرع

        مثل "چوپانی" که دل برده‌ست از او دخترِ خان

        یک هجا کمبود حس کردم و برای گوشم در خوانش سکته ایجاد کرد
        شاید ایراد از خواندن من بود

        بمانید به مهر و بسرایید

        قلمتان نویسا

        ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
        محمد علی سلیمانی مقدم
        محمد علی سلیمانی مقدم
        چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۳۱
        درود و عرض ادب
        دوست ادیب و هنرمندم، جناب محمدی بزرگوار
        🙏🌷🙏
        سپاس‌گزار نظر لطفتان هستم
        به مهر خواندید.
        🙏🌻🌷🌻🙏

        در مورد مصراعی که فرمودید، بنده با این ذهنیت و تقطیع، آن را نوشته‌ام، اگر درست نیست، بفرمایید تا فکر ویرایش باشم
        👇👇👇
        مثل "چوپانی" که دل برده‌ست از او دخترِ خان

        مِث لِ چو پا // نی کِ دِل بُر // دَس تِ از او // دُخ تَ رِ ِ خا
        🙏🙏🙏🙏
        کلماتی مانند: است، هست، دست و امثالهم، مثل آنچه در این مصراع آمده، گاه باعث پریشانی ذهن بنده می‌شوند. (بابت کسر هجایی که فرمودید)
        اگر در مورد جانمایی آنها یاریم کنید، سپاس‌گزار خواهم شد
        🙏🌷🌻🌷🙏
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        سید هادی محمدی
        چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۰۲
        سلامی دوباره استاد سلیمانی

        البته من اینگونه خوانش کردم و تقطیع

        مث/ ل / چو / پا
        نی /ک / دل/ بُر /
        دَس/ تَ /زو / دُخ /
        تَ / رِ /خا

        البته به فرموده ی شما است ها باعث پریشانی می‌گردد

        سپاس که پاسخ فرمودید

        ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
        محمد علی سلیمانی مقدم
        محمد علی سلیمانی مقدم
        پنجشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۴۱
        سلامی دوباره جناب محمدی گرامی
        چند سروده از جناب سعدی را نگاه کردم، به نظرم رسید که با توجه به وزنِ شعر، حرف "ت" در آخر کلماتی که مورد بحث هستند، می‌تواند (در خوانش) به نوعی حذف شود یا به عنوانِ یک هجای کوتاه بیاید.
        (البته امیدوارم برداشتم اشتباه نباشد)
        🙏🌻🌷🌻🙏

        در این مثال‌ها، حرف "ت" (تقریبا) به عنوان یک هجای کوتاه آمده است:
        👇👇👇
        اگر به "دست" کند باغبان چنین سروی
        چه جای چشمه که بر چشمهات بنشاند

        "سعدی"
        🌷
        عاشقان کشته‌های معشوقند
        هر که "زنده‌ست" در خطر باشد

        "سعدی"
        🌷
        بند بر پای تحمل چه کند گر نکند
        انگبین "است" که در وی مگسی افتاده‌ست

        "سعدی"
        👆👆👆
        و در این موارد، به نظر می‌رسد که حرف "ت" از تقطیع ساقط است (و عملا خوانده نمی‌شود)
        👇👇👇
        مرا جفا و وفای تو پیش یکسان است
        که هرچه "دوست" پسندد به جای "دوست" نکوست

        "سعدی"
        🌷
        "دوست" دارم که بپوشی رخ همچون قمرت
        تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت

        "سعدی
        🌷
        در وهم نیاید که چه مطبوع درختی
        "پیداست" که هرگز کس از این میوه نچیده ست

        "سعدی"
        🌷🌷🌷🌷🌷

        در ذهن بنده و مصراع:

        مثل چوپانی که دل برده‌ست، از او دخترِ خان
        (فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلاتن)

        "ت" به عنوان هجای کوتاه در نظر گرفته شده است.
        🙏
        با احترام و مهر
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۳۰
        درود استاد عالیقدر
        بسیار زیبا و وزین👏👏🌺🌺
        طراحی فوق العاده و اجرایی هنرمندانه
        پایدار باشید 🙏🙏🙏
        محمد علی سلیمانی مقدم
        محمد علی سلیمانی مقدم
        چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۳۲
        سلام و سپاس
        جناب عزیزیان
        دوست ادیب و زیبا سرایم
        به مهر خواندید.
        🙏🌻🌷🌻🙏
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۳۰
        درود استاد دل انگیز بود .

        شعر قشنگی بود
        موفق باشید .
        خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        محمد علی سلیمانی مقدم
        پنجشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۴۱
        درود و سپاس دوست ارجمندم
        جناب خوشرو
        🙏🌷🙏
        ارسال پاسخ
        مریم محبوب
        چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۵۹
        خندانک خندانک خندانک

        درودها

        با صفِ ابرو و مژگان، لشکری در پرده دارد

        خندانک خندانک خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        محمد علی سلیمانی مقدم
        چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۳۳
        سپاس‌گزار لطف حضور و مهرتان هستم
        بانوی ادیب و فرهیخته
        🙏🌷🙏
        ارسال پاسخ
        محمد گلی ایوری
        چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۲:۵۰
        درود بی پایان بر شما استاد گرانقدر خندانک
        خواندم و لذت بردم خندانک
        زرین قلم باشید خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        محمد علی سلیمانی مقدم
        چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۳۴
        درود و سپاس
        دوست ارجمند و ادیبم
        جناب ایوری
        به لطف خواندید
        🙏🌷🙏
        ارسال پاسخ
        سید محمدرضا لاهیجی
        چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۸:۳۳
        درود
        بسیار وزین و پر مغز و زیباست
        محمد علی سلیمانی مقدم
        محمد علی سلیمانی مقدم
        پنجشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۴۲
        سپاس‌گزار نظر لطفتان هستم
        جناب لاهیجی فرهیخته
        🙏🌷🙏
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۵۹
        سلام بزگوار
        سرودبسیار زیبایی بود
        درودبر اندیشه نابتان
        خندانک خندانک خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        محمد علی سلیمانی مقدم
        پنجشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۴۲
        درود و بی‌کران سپاس
        جناب باقری انصاری
        دوست ادیبم
        🙏🌷🙏
        ارسال پاسخ
        علیرضا شفیعی
        چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۵۹
        درود بر استاد سلیمانی گرانقدر خندانک
        قصیده ای بسیار زیبا و وزین است خندانک
        سپاس از اشتراک این سروده عالی خندانک
        خواندنش ضیافتی دلنشین بود و کلاس درسی پر بار خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        محمد علی سلیمانی مقدم
        پنجشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۴۳
        سلام بر دوست صاحب‌دلم جناب شفیعی
        سپاس از لطف حضور و نظر پر مهرتان
        🙏🌷🙏
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        پنجشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۴۲
        درود آقای سلیمانی مقدم گرامی خندانک
        قصیده ای زیبا و منسجم 30: خندانک خندانک
        سپاس برای اشتراک این شعر فاخر خندانک
        شبتون پرشور خندانک
        روزتون همایون خندانک
        روزگارتون دلکش خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        محمد علی سلیمانی مقدم
        پنجشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۱ ۱۶:۲۷
        درود و سپاس
        جناب زارع ارجمند
        سپاس که به مهر می‌خونید، مشق‌های بنده رو
        🙏🌷🙏
        ارسال پاسخ
        احسان کریمیان علی آبادی
        جمعه ۷ مرداد ۱۴۰۱ ۱۲:۲۶
        درود بیکران
        بسیار لذت بردم از خواندن سروده ناب شما بزرگوار
        احسنت
        شاد و پیروز و سلامت باشید
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2