پشت دیوار شبم فردایی است
که در آن مهر به اندازه یک لبخند است
سادگی ترجمه ساده ارزشهایی است
که در اندیشه هر آینه ای میگنجد
پشت تاریکی من خورشیدی است
که به اندازه ایمان زمین میتابد
آسمانی است به پهنای شعور
که در آن چلچله ها آزادند
وسعت بال پرستو پیداست
کینه ها ساده فرو میریزند
کوچه هایی که پر از لبخند است
خانه هایی که پر از ایمان است
مردمانی که پر از عشق.پر از مهر.پر از آغوشند
پشت تنهایی من شهر شلوغی است
مردمانش همه ساده
آبها پاک و زلال است در این شهر شلوغ
دستها شسته و طاهر
چهره ها نورانی
پدرانش همه آدم
مادرانش همه حوا
کودکانش همه انسان
قلبها نزدیک است
کینه جرم است در این آبادی
قهر جرم است.گریه جرم است
بغض جرم است
فاصله جرم بزرگی است
سادگی قانون است
پشت اندیشه من فلسفه فردایی است
که در آن انسانها همگی انسانند
من از این شهر شکایت دارم
هیچکس انسان نیست
قلبها پیدا نیست
همه از حادثه خیس شدن میترسند
جای باران خالی...
که ببارد سر این خاک غریب
گونه ها خیس شود.
خنده ها خشکیده
بغضها پیچیده
جای پیچک خالی...
که بپیچد به تن فاصله ها
عشق تکثیر شود
دست زنجیر شود
پشت دیوار شبم فردایی است...