سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        عشقم ( مثنوی 5 )

        شعری از

        مجیدنیکی سبکبار

        از دفتر شمس و تبریزی نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۵ تير ۱۴۰۱ ۱۴:۵۳ شماره ثبت ۱۱۱۲۰۷
          بازدید : ۲۳۸۶   |    نظرات : ۳۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        صدای ارسالی شاعر:
         
        خندانکعشقم ( مثنوی 5 )خندانک
         
        بوده ای عشقم زِ اوّل تا به شام آخرم
        بر نتابد گر بخیلان آزُرَد این خاطرم
        مانده ام در قعر گورم دل به سوزانم به خویش
        یا به بی من بودنت در ماتمی دل ریشِ ریش
        آرزوها در سرت بسیار پروردی نخست
        گرچه ناکامی شدت قسمت ولی در جو و جست
        بَشنود گوشم از این خاکی که شد موطن مرا
        ناله هایت را که سوزَد خلعتم بر تن مرا
        در مقابل آتشی بر خرمنت افکنده ام
        لاکِ پُشتت سوزد او چابک شوی جوینده ام
        عمر کوتاهت ندارد فرصتی بی حد چنین
        تا که آمالم کنی موکول روزی بعد از این
        هرچه فریادی کنی مُردم زِ غَم کو فاطمه
        بشنوی پاسخ ز آهن نشنوی از قافله
        ای که قَدرَت را فروشی کیلویی در چارسو
        سنگِ آن را جو به دان مغبون نگردی  بذله گو
        با هنرمندی به مُردن به که با رندی حیات
        زنده باشد نام نیکو مرد و زن بعد از ممات
        جسم من از خاک بود و عاقبت بر خاک رفت
        یاد من حاکم به قَلبَت چون شَهی بر تاج و تخت
        نی تو مجنون نی مَنَت واهی شدم اغوا گرت
        از درون خوردم تو را کردم چنین خنیاگرت
        گر سرم خواهی که از سنگ لحد بر پا کنم
        همچو نوزادی بگریم برسرت بلوا کنم
        یارمی شادم از این دنیای تو با یاد من
        انتخابم بوده از اول همین ای جان و تن
        خندانکخندانکخندانکخندانکخندانک
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴۹ شاعر این شعر را خوانده اند

        محمد فاضلی نژاد

        ،

        روح اله سلیمی ناحیه

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        حوریا.د (شاهزاده خانوم)

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        محمدحسن پورصالحی

        ،

        سارا رحیمی

        ،

        سید محمد علی سهیلی (سهیل)

        ،

        الناز حاجیان (مهربانی)

        ،

        آرمان پرناک

        ،

        عرشیا خوشرو

        ،

        مجیدنیکی سبکبار

        ،

        رضا سعادت نژاد

        ،

        زلیخا رامیار،امید سحر

        ،

        شیما جریده (شین بانو)

        ،

        علی مزینانی عسکری

        ،

        قدرت الله حاجی پور(قدرتا)

        ،

        سارا خوش روش

        ،

        ابراهیم کریمی (ایبو)

        ،

        مهرداد عزیزیان بی تخلص

        ،

        علی شاهی تخلص(محزون)

        ،

        حسین رضایی(آشنا)

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        امیر وحدتی یگانه

        ،

        مسعود آزادبخت

        ،

        زهرا مهدوی راد(گل یخ)

        ،

        فاطمه جهانگیری ، زحـل

        ،

        عليرضا حكيم

        ،

        محمد باقر انصاری دزفولی

        ،

        علیرضا شفیعی

        ،

        حسن کاووسی

        ،

        علی باوی ( علی)

        ،

        علی حسن پور

        ،

        امید کیانی (امید)

        ،

        مریم کاسیانی

        ،

        طوبی آهنگران

        ،

        مهدیس رحمانی

        ،

        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)

        ،

        سید رضا موسوی راضی

        ،

        رقیه یاوری زاده(ازل)

        ،

        مهدي حسنلو

        ،

        یونسی یونس

        ،

        برین بهار

        ،

        زلیخا رامیار (امید سحر)

        ،

        احسان کریمیان علی آبادی

        ،

        مهدی نساجی

        ،

        محمد صالح خوب ( صامد )

        ،

        شاهزاده خانوم

        ،

        محمد خسروبیگی

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۶ تير ۱۴۰۱ ۰۷:۴۱
        باهنرمندی به مُردن به که با رندی حیات
        زنده باشد نام نیکو مرد و زن بعد از ممات
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک
        درودبرشما خندانک
        ویادآن عزیزسفرکرده بخیروروحش شاد خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۸ تير ۱۴۰۱ ۲۳:۱۵
        خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۹ تير ۱۴۰۱ ۱۳:۰۷
        عليرضا حكيم
        پنجشنبه ۹ تير ۱۴۰۱ ۱۸:۳۳
        درود آقای سبکبار
        شعر خوبی بود کلاً
        فقط (فاطمه با قافله ) قافیه نیست. و
        در این بیت: به نظر می رسه که زبان شعر در سلامت نیست
        : « با هنرمندی به مُردن به که با رندی حیات
        زنده باشد نام نیکو مرد و زن بعد از ممات»
        ( بمیری )به جای( به مردن) و نیز (زنده ماند ) به جای زنده باشد
        (چون) هنرمندان ( بمیری) به که با رندی حیات
        زنده( ماند) نام (نیک ) مرد و زن بعد از ممات
        و نیز این بیت هم فکر کنم اگر اینگونه باشد بهتر است
        مانده ام در قعر گورم دل به سوزانم به خویش
        یا به بی من بودنت در ماتمی دل ریشِ ریش

        یا به بی من بودنت در ماتمی( زار و پریش)
        و البته گرامی اینها فقط نظر حقیر بود
        لطفاً عفو فرمایید
        محمد فاضلی نژاد
        دوشنبه ۶ تير ۱۴۰۱ ۰۶:۱۲
        درود فراوان به جناب سبکبار گرامی
        برقرار باشید و نویسا به مهر
        روز و روزگار خوش
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۶ تير ۱۴۰۱ ۰۷:۴۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا (س.سکوت)
        دوشنبه ۶ تير ۱۴۰۱ ۰۹:۱۶
        درود بر شما بزرگوار جناب سبکبار
        بسیار زیبا بود
        موید باشید وتندرست خندانک خندانک
        سید محمد علی سهیلی (سهیل)
        دوشنبه ۶ تير ۱۴۰۱ ۱۰:۵۱
        درودتان باد خندانک
        زیبا و دلنشین
        عرشیا خوشرو
        دوشنبه ۶ تير ۱۴۰۱ ۲۰:۳۵
        خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        دوشنبه ۶ تير ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵
        خندانک سلام عرشیا جان خندانک . عزیز دلبند. خندانک چون تو آمدی و قدم بر آستانه در کلبه ام گذاشتی، دستان زیبایت را بعنوان تشویق بر هم زدی، لال باید باشد تا ابد آن زبانی که باز نشود و به بهانه همدردی با تو برای بقیه هم یک خوشآمد گویی نداشته باشد. پس این خوشامد گویی و تشکر و سپاس همگانی باشد و بدون تبعیض.
        عرشیا جان درست یادم نیست که بیست سی سال پیش بعنوان کارتون در تلویزیون دیده بودم یا جایی خوانده بودم فراموش کرده ام. فکر هم نمی کنم که تو هم چیزی در این مورد یادت باشد. شاید برعکس . بعد از این که من حرفم تمام شد ببینیم قصه ای را که من می خواهم برایت تعریف کنم تو خودت بهتر از من میدانی یا کارتونش را داری. چقدر خوب خواهد شد.
        داستان از این قرار بود که خرسی گویا با چند تن از بچه های بازیگوش دوست و رفیق بود. روزی این بچه ها حرفی به خرس می زنند که دلش می شکند. خرس هم که می دانی مثل من خیلی تناسب دارد که زخم زبان بشنود و مورد تمسخر قرار بگیرد. متاسفانه این تجربه تلخ را من از دوران بچگی داشتم. آن هم برای چی. برای خصوصیاتی که امروزه روز جزو محسنات و امتیازات محسوب می شود. مانند بلندی قد یا شباهت به یک هنرپیشه. بگذریم.
        خرس داستان ما خیلی دلش می شکند و پیش بچه ها می آید و به آن ها می گوید که چیزی مثل تبر بردارید و به سر من بکوبید. بچه ها این کار را نمی کنند. اما او اصرار می کند و بالاخره موفق می شود. بچه ها زخمی به سر او می زنند و خون از آن جاری می شود. در همین وضعیت خرس داستان ما، بچه ها را برای مدتی طولانی ترک می کند.
        بعد از این که زخم سر خرس خوب می شود، بخاطر علاقه ای که به بچه ها داشت و هدفی که نویسنده داستان یا مردمی که بصورت فولکلور آن را ساخته بودند داشتند پیش آن ها بر می گردد. بچه ها خوشحال می شوند و سبک سرانه که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده و باز می شود به همان عادات و رفتارهای سابق برگشت از خرسه استقبال می کنند. اما خرس زخم خورده دل و دماق این کارهای سبک و سطحی را نداشت و با چهره ای در هم به آن ها می گوید یادتان هست که چه زخمی با تبر بر سرم زدید؟
        بچه ها می گویند آری . اما خودت خواستی. گفت مهم نیست کی خواست و کی زد مهم اینست بدانید که زخمی به آن شدت خوب شد. بعد سرش را خم می کند جای بهبود یافته اما نشاندار زخم تبر را به آن ها نشان می دهد. بعد می گوید اما زخمی را که شما به وسیله زبانتان به دل من زدید هنوز هم برقرار است و خوب نشده است. یعنی این که زخم تبر خوب شد اما زخم زبان نه.
        بلی عرشیا جان داستان من با عده ای در این سایت مانند قصه خرس با آن بچه های داستان است. زخم زبانی خورده ام که تا آخر عمرم خوب نخواهد شد. اما به رسم ادب و جوانمردی من هر گز دوست ندارم که با رفتار خودم آشکارا به روی خودشان بیاورم و کلمه ای در این باب صحبت کنم. و حتی برای این که تبعیضی در رفتارم نسبت به آن ها و گروهی از جمعیت که متکی به نفس بودند و هوای شخصیت و رفتار خودشان را داشتند قائل نشوم یک نوع امساک و سکوت عمومی را در پیش گرفته ام و با احترامی بیشتر و تشریفاتی وزین تر پاسخ های کلی و عمومی می دهم که هر کس سهم خودش را بردارد.
        و اما خودت که مرا شرمنده کردی و آرزو دارم روزی قسمتی و فرصتی پیدا کنم که با جوانان انجمن محشور تر باشم.
        زنده و پاینده باشی عزیز دلم. خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شیما جریده
        سه شنبه ۷ تير ۱۴۰۱ ۰۱:۵۸
        سلام استاد سبکبار مهربان
        زیبا و هنرمندانه سرودید
        روحشان شاد 🤍
        علی مزینانی عسکری
        سه شنبه ۷ تير ۱۴۰۱ ۰۴:۴۷
        سلام و عرض ادب
        ان شاءالله همیشه سلامت و سرافراز باشید و غم از دل پردردتان که با عرشیا راز سخن می کردید دور باد
        خندانک خندانک خندانک
        سارا خوش روش
        سه شنبه ۷ تير ۱۴۰۱ ۱۰:۴۳
        درود جناب سبکبار
        بسیار زیبا و پر معنا و محتوا سرودید. خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        سه شنبه ۷ تير ۱۴۰۱ ۱۲:۲۳
        درودتان باد و
        شادمان باشید و برقرار
        خندانک خندانک خندانک
        زلیخا رامیار،امید سحر
        سه شنبه ۷ تير ۱۴۰۱ ۲۰:۳۹
        سلام وعرض ادب خدمت استاد فرهیخته و گرانقدر جناب آقای مجید نیکی( سبکبار)
        درود خداوند بر قلب پاک وبی کینه ی شما بزرگوار
        همیشه سربلند باشید وپیروز
        روح فاطمه بانو شاد در جنت جاودان
        به لطف همیشگی خودتان تاخیر در عرض ادب بنده را ببخشید
        در پناه حق باشید
        امیر وحدتی        یگانه
        پنجشنبه ۹ تير ۱۴۰۱ ۱۲:۱۱
        درودها بر استاد سبکبار که با کِلک
        زرین خود شاهکاری دیگر آفریدند.
        لذت بردم.
        خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        پنجشنبه ۹ تير ۱۴۰۱ ۱۳:۰۵
        چشمم
        از دیدار خوبان
        روشن است
        قلب من از قلب های صافشان
        گر به جایی دیدی آن افتاده را
        دست او گیر و مپوشان دیده را
        خو گرفته قلب من بر درد ها
        یاد آور آن شکسته قلب و تن فرسوده را
        ما به راهیم و گذرگاهی است
        کوتاه این جهان
        بر پشیمانی تعلّل نیست جایز
        کردن اینجا بیش از آن
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک



        زهرا مهدوی راد(گل یخ)
        پنجشنبه ۹ تير ۱۴۰۱ ۱۴:۴۹
        درود بر شما
        پاینده و سرافراز باشید
        خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۱۰ تير ۱۴۰۱ ۰۷:۲۲
        با سلام و با درود،
        بر وجود آن عزیز
        بیند او بر چهره ام هر لکه ای
        آید و باز ام نماید بارها
        این بود سودی ز حاضر بودنش
        این بود مهری ز ناظر بودنش
        چشم او تیز است و بیند رویداد
        در سکوتی پر زمعنی ناله آن نامراد
        بیند ایرادات من
        گوید اعلانات خود
        عهده دارم می کند بر کار نیک
        هم شناسم قدر وی
        بشنوم حرفش مدام
        مهر اصلاحی زنم بر عیب کار
        امر این و نهی آن باشد مهم
        سود و آثار عمل اما اهم
        حال این میدان و آن راه عمل:
        به حالت سئوال و درخواست توضیح:
        جناب سیروس شمیسا در کتاب « عروض و قافیه خویش » مطلب ناقصی دارد در مورد هجاهای بصورت « cv » یعنی یک صامت و بعد مصوت کوتاه. می فرماید اینگونه الگوی هجای قافیه بدلیل کمی تعداد چنین الگوهایی مورد استفاده واقع نمی شود، نه که نباید استفاده شود. اما مثالی می آورد از سنائی که از « چه » و « که » به عنوان قافیه استفاده کرده است.
        اگر دسترسی به ایشان داشتم می پرسیدم که جناب استاد این الگوی هجای قافیه خیلی وقت ها بخشی از یک کلمه چند هجائی است و با این حساب دیگر موارد آن بیشتر شده و بدلیل کمی موارد کنار گذاشته نمی شود. آنوقت همین قافله و فاطمه را مثال می زدم.
        « مه » و « له » هر دو بر طبق الگوی « cv » هجای قافیه به شما می روند. چرا که فاطمه در عربی جزو اعلام و در فارسی اسامی خاص محسوب می شود و هیچوقت ما در فارسی فاطم را که فاطمه مؤنت آن است نه دیده ایم و نه از آن استفاده کرده ایم. پس می توانیم آن را به عنوان یک اسم خاص و فارسی شده دربست بپذیریم و صامت و مصوت « مه » را جزو ساختار اصلی کلمه به حساب بیاوریم. البته همه این ها بصورت سئوال از استاد طرح می شود نه جسارت پاسخ به ایشان و یا توجیه به محضر بزرگان ادیب.
        قافله هم که هرچه من گشتم به جز « قافله » به عنوان یک واژۀ پربسامد در ادبیات ( البته نسبتاً ) ندیدم. لذا می توان آن را فارسی فرض نمود و همه واک هایش را اعم از صامت و مصوت اصلی به شمار آورد. با این حساب « له » یِ قافله نیز به عنوان هجای قافیه پذیرفته می شود. قبول دارم که چون شعر مثنوی است و فقط یکبار اینگونه هجاها مورد استفاده قرار می گیرد اندکی نامأنوس بنظر می رسد و . . .
        در مورد بقیه نکاتی که فرمودند بسیار عالی و قابل آموزش و توجه است. اما مهمتر اینست که اینگونه تدقیق و بازیدهای مکرر نشانی از محبت، تعهد و احساس دوستی و کمک محسوب می شود و چقدر زیبا و امید بخش است. اصولا . . . خیلی با ارزش می باشد. متشکرم و حتما مورد توجه قرار خواهم داد. البته ایرادات دیگری نیز هستند که شاید مقداری دور از ذهن و البته بحث انگیز باشند. مانند قافیه قرار دادن « افکنده ام » و « جوینده ام » .
        باز هم متشکرم. برای همه چیز. به همانگونه ای که مکرراً بازدید صورت گرفت و ظرایف و لطایف کار از هر نظر مورد توجه قرار گرفت، در سایه همین گونه دیدن ها و مشاهده کردن ها در چند وقت گذشته احترام و تحسین مرا نسبت به کسانی بیش از پیش برانگیخت و آن ها را بهتر و بیشتر شناختم.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عليرضا حكيم
        عليرضا حكيم
        جمعه ۱۰ تير ۱۴۰۱ ۲۰:۲۴
        با سلام و ارادت خدمت شما آقای سبکبار گرامی
        جسارت شد در باب قافیه در حضورتان همانطور که می دانید در واژه‌هایی مثل ( قافله و فاطمه ) که های غیر ملفوظ هستند و در حکم حروف الحاقی هستند و در خط عروضی مثل کسره هستند ( فاطمِ و قافلِ ) وهمانطور که می بینید حرف روی مشترک ندارند اما بحث ( مه و له ) های ملفوظ است که قافیه کردنشان درست است . و نیز در ( چه و که) که فرمودید اشتباه است هرچند گاهی بعضی شعرا بکار گرفته باشند و ملاک عمل نیست
        با احترام خندانک
        ارسال پاسخ
        عليرضا حكيم
        عليرضا حكيم
        سه شنبه ۱۴ تير ۱۴۰۱ ۱۴:۵۲
        رفت و بخت) به خاطر اختلاف در حرف قید با هم قافیه نیستند ببخشید آقای سبکبار یاد آور شدم که شاید اصلاح شود خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه جهانگیری ، زحـل
        جمعه ۱۰ تير ۱۴۰۱ ۱۳:۵۱
        درود و درود به فراوانی این حس نو و حل شده در جانی که از قلمتان بر وجودم مثل نور تابید✨
        با اشتیاق میخوانم و زمزمه ی روز هایم شده این مثنوی ..
        حس نابتان مانا و پاینده ✨ خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        جمعه ۱۰ تير ۱۴۰۱ ۲۱:۴۷
        دست روی چشم
        می پذیرم همه را در بست
        روا نباشد آن ایرادی
        که دوست نه پسندد
        زین پس بکوش که زنی چکش
        به کار خودت
        تا نیافتد ز بها
        شرمندگی تاوان تقصیر است
        در ماندگی میوه اصرار
        راه باز است و جاده دراز
        بکوش تا فراگیر هنر باشی
        به ساز تا همره دوست
        صاحب ادب
        تو گنج دانش از فاطمه داری
        عیب تنبلی ز وجودت بر کن
        بخوان و بخوان تا توانا شوی
        حیف است باقی عمر
        همچنان به دور از
        مردم دانا
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امید کیانی (امید)
        يکشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۱ ۱۳:۰۹
        درود و عرض ادب

        روزگارتون به خیر و دلپذیر

        دلتون پر از نغمه‌های خوش زندگی

        خندانک خندانک
        محمدحسن پورصالحی
        يکشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۱ ۲۳:۱۲
        سلام استاد گرانقدر
        واقعا زیبا و دلنشین بود 🌺🌺
        لذت و بهره وافر بردم 🌺🌺
        خداوند به وجود ارزشمندتان برکت بسیار دهد
        علیرضا شفیعی
        سه شنبه ۱۴ تير ۱۴۰۱ ۰۸:۰۳
        درود بر جناب استاد سبکبار
        مثنوی زیبا و عمیقی بود خندانک خندانک
        سلامت باشید و شادمان خندانک خندانک خندانک خندانک
        رقیه یاوری زاده(ازل)
        سه شنبه ۱۴ تير ۱۴۰۱ ۱۴:۴۹
        سلام و ضمن عرض ادب

        درود به اندیشه ناب و پاک شما
        🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
        یونسی یونس
        چهارشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۱ ۱۲:۴۱
        عرض ارادت جناب سبکبار
        مثنوی کوتاه و دلنشینی بود
        و هنرمندانه...زیبایی ان از کمی و کاستی ان می کاهد....بسیار زیبا خندانک
         برین بهار
        سه شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۱ ۰۱:۵۵
        درود بر شما
        بسیار عالی خندانک
        احسان کریمیان علی آبادی
        سه شنبه ۲۸ تير ۱۴۰۱ ۱۵:۱۸
        با هنرمندی به مُردن به که با رندی حیات
        زنده باشد نام نیکو مرد و زن بعد از ممات
        درود بیکران جناب سبکبار دوست عزیزم
        بسیار زیبا و پر احساس سروده اید
        احسنت
        شاد و پیروز و سلامت باشید
        خندانک خندانک خندانک
        دوشنبه ۶ تير ۱۴۰۱ ۰۸:۰۸
        درود خدا بر شما استاد بزرگوار جناب سبکبار خندانک

        با هنرمندی به مُردن به که با رندی حیات
        زنده باشد نام نیکو مرد و زن بعد از ممات خندانک خندانک خندانک

        بسیار زیبا سرودید خندانک خندانک
        در پناه حق سلامت باشید خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2