سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
|||||||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
شعری پیش رو داریم از سرکار خانم خوش روش با نام مرگ زندگی که چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت
در دو افراز شعر را بررسی خواهم کرد
کلیات و جزئیات
🔵 اصول کلی و نگاه اجمالی
شعری آهنگین با وزن مفاعلن /مفاعلن / مفاعلن /مفاعلن
بدون زحافات
با ارکان چهار هجایی ل _ ل _
که رکن های تکرار شده ریتم خاصی به شعر داده است
این تکرار در ارکان را بحرهای متفق الارکان گویند که مفاعلن مقبوض از مفاعیلن است و هجای سوم آن کوتاه شده
نه هیچ گردم از قفا، نه هیچ در برابرم
در این سفر پگاهتر سوار شد برادرم
(علی معلم دامغانی)
بعد از عروض و وزن و بحر برویم سر محتوای کلی
انتخاب قوافی در این شعر جز چند مورد نه از روی اجبار بلکه آگاهانه و جوششی میباشد، شعر هم شعری است جوششی و زیبا بدون لنگیدن در کلیات با لغات کمتر امروزی و در زیر مجموعه ی اشعار کلاسیک با ژانر عاشقانه و غمگین دسته بندی میشود
همنوایی صامت ها و مصوت ها در این شعر و شگردهایی که شاعر برای شاکله ی آن به کار برده، شعر را خواندنی و زیبا کرده است
🔵 ورود به جزئیات
➡️در مقطع غزل شاعر در بیت اول صغری را فدای کبری کرده و دو مصرع بیت نخست نمیتوانند همدیگر را بپوشانند چرا که وقتی دیدن خواب کسی برای انسان میسر شود الزامی وجود ندارد که زندگی خراب شود منظور شاعر و اینکه میخواهد بگوید، این است که شخص غائب را فقط و فقط به دلیل تغییر ساحت زندگی فقط در خواب میتواند ببیند اما این (فقط) در مصرع اول نمود ندارد و ذهن را به اشتباه می اندازد و جای کمی پختگی بیشتر بود.
برای نشان دادن شدت درد باید دست آویز صنایع بیشتری شد تا خواننده از جان و دل آن درد را تحمل کند وگرنه شعر ما، هم رده ی نوشته ی منظوم میشود و شعریت خود را از دست میدهد
➡️در ادامه
در بیت دوم جدال حشو محسوب میشود چرا که کشاکش یعنی نزاع و کشمکش و جدال برای آن ناچسب است و به راحتی میشد به جای (جدال) از (وبال) استفاده کرد چرا که یک شاعر باید در انتخاب عناصر تشکیل دهنده ی شعرش وسواس به خرج دهد تا معنی عمق بیشتری پیدا کند
حضرت سهراب میفرماید
در اين كشاكش رنگين، كسي چه مي داند
كه سنگ عزلت من در كدام نقطه ی فصل است.
➡️ در بیت سوم واژه ی اختران امروزی نیست و بهتر بود جایگزین مناسب تری استفاده میشد
همچنین در مصرع دوم این بیت کلمات سرا، بیخ، بن از این قبیل هستند. اگر بخواهم کمی بیشتر مته روی خشخاش گذارم باید بگویم جنس حرفهایی که شاعر در شعرشان زدهاند، با همین زبان، با همین تصویرها و با همین لحن، در گذشتۀ ادبی کشور ما زیاد زده شده است. که این نوع بیان و حرف ها چندان جذابیتی برای مخاطب امروز ما که به دنبال کشف شهود است ندارد و طمطراق شعر وقتی نمود پیدا میکند که از همین زبان محاوره ای تصاویر و گفتمان های نوع و بکر خلق کنیم. مبحث آراکائیسم و رجوع به گذشته به زعم من نوعی هنجارگریزی و انحراف از زبان و گویش معمول است، امروزه مباحث اینتراکشن و یا بهتر بگویم اندرکنش جزو لاینفک هر شعر و حتی شاعری است که نادیده گرفتن آن ضربه های زیادی به نُرم زبانی ما میزند.
➡️ در بیت چهارم شاعر برای گریز از تله ی وزن از اختیارات زبانی شعرش استفاده کرده و قاعده ی کنار هم قرار گرفتن دو مصوت بلند را اجرا و مصوت بلند اولی را کوتاه در نظر گرفته و
اختیار این کار را داشته است.
در این بیت به لحاظ مضمون شاعر قیاسی مطرح کرده که به اصطلاح قیاس مع الفارق است اینکه نفس در حیطه ی اشکال وجودی گازی است و داغ شدن آن هم نمیتواند سیال و جاری مانند آهن مذاب شود و فکر کنم جبر قافیه بانو خوش روش را به این قیاس وادار کرده است وگرنه پرداخت های بهتر و پربارتری میشد عنوان کرد
باید بگویم این شعر ساختار نحوی تکرار شونده دارد و هر چه به پایان غزل نزدیک میشویم چیزی برای کشف نیست و همان تکرار هاست در صورتیکه وجود چند تکنیک و نحو مختلف میتوانست این دلزدگی را در مخاطب ایجاد نکند.
➡️ در بیت پنجم
به یاد داشته باشیم استفاده از صنایع ادبی در شعر حتما باید سر موقع و بجا باشد وگرنه نه تنها شعر را زیبا نمیکند بلکه خوانش شعر را دچار مشکل میکنداز همین دست واج آرایی در این مصرع
بسی به جان غم است و غم فزا فزونتر از غمم
نه تنها به داد شعر نرسیده بلکه خوانش آن را با سکته مواجه کرده است
➡️ در بیت ششم ضعف تالیف وجود دارد چرا که شاعر معشوقی را به ما معرفی کرده که در ستارگان سکنی گزیده
اما در این بیت اگر مرجع چشمه ی پساب شده معشوق باشد با حرف قبلی و تعاریف گفته شده همخوانی ندارد اما اگر محل رجوع چشمه ی پساب معشوق نباشد باز مبهم است
در آخر باید بگویم شاعر باید مانند یک مینیاتوریست قهار در استفاده از واژگان دقت کند بهترین و جدیدترین و زیباترین کلمات و معانی و تصاویر را در شعرش بیاورد نه اینکه به چند کلمه ی دم دستی اکتفا کند
در کل با این اوصاف شعری بود که به لحاظ ساختاری ایرادی نداشت و قوافی درست بودند و ریتم و موسیقی شعر کوبنده بود و نکات بالایی هم صرفا برای سمباده کاری بیشتر نگاشته شد.
ایام عزت مستدام
سید هادی محمدی