قرآن بگیر و بار دگر استغاثه کن
دین را به ذکر یا رب و خلِّص خلاصه کن
در طول عمر خود به کسی مرحمت نکن
امشب در این ندامت و غفران حماسه کن
امشب بیا که تا به سحر وقت جوشن است
قرآن بخوان دلم به همین صحنه روشن است
قرآن بخوان به سورهی انفال میرسی
قرآن بخوان که وقتِ غنیمت شمردن، است
من خسته ام ثواب مرا خواب برده است
در من کسی که مومن و پاک است مرده است
قبل از شما بضاعت من بی شمار بود
حق مرا کسی که همینجاست! خورده است
حق مرا کسی که همینجاست.. بی نبرد
بی شرم و در لباس طلبکار، مثل مرد
با ذکر روی لب، اثر مهر بر جبین
از من گرفت و برد و سپس خورد و توبه کرد !!
گفتم بیار مال مرا گفت کو نشان؟
حقت کجاست؟ رد شو برو، منتظر نمان
گفتم تقاص درد مرا میدهی که، گفت
پس با وضو برای قصاصم دعا بخوان
همرزمهای خوب پدر! ناز شستتان
خون چکه کرده از نخ تسبیح دستتان
سهم من و تمامی اقوام کافرم
جا مانده است در دل یکتاپرستتان
ای توتیای چشم جهان خاک پایتان
گوش فلک که کر شده از ادعایتان
این مقتدای بر صَفِتان، دزد مال ماست
امشب دلم گرفته عجیب از خدایتان
رفتارتان که شأن نزول تکاثر است
ژنهای خوبتان سرشان توی آخور است
این خانه را به عدل الهی امید نیست
کافر منم وگرنه جهان از خدا پر است
گفتی نظر به مغرب و هم شرق میکند
یک دسته سنگ و قوم دگر غرق میکند
او مهربان و خوب و رحیم است؟ بیخیال
تعریف مهربانیمان فرق میکند...
مریم صفری
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود