تویی که رفتی و بر مرکبت سوار شدی
تویی که سرزده بر خاطرم هوار شدی
شبیه یک نفر از مردمی ولی وقتی
گذشتی از خم این کوچه صدهزار شدی
تویی که از غم شبهام با خبر شده ای
و با عذاب نفسهام سر به سر شدهای
تویی که یک غم شیرین مختصر بودی
چقدر بعد سکوتت بزرگتر شده ای
دلم برای تمامت برای هر نفرت
دلم برای شبی، شانه ام، دوباره سرت
برای شور نفسگیر غیرتت تنگ است
بهانههای خودم طعنههای مختصرت
برای هرچه از احساس من نمیفهمی
برای اینکه بفهمی چقدر بی رحمی
ببین مرا که پس از اعتراف بر عشقت
به غیر درد نبودت چه دادهای سهمی
بگیرم از گذرت دست پیش، گریه کنم؟
شبیه آن که فقط خورده نیش، گریه کنم؟
منی که میش دلم را دریده گرگ غرور
در این هوای پس گرگ و میش، گریه کنم؟
منم منم پروبالی که بی تو چیده شده
دچار شهوت بعد از غروب دیده شده
منم نتیجهی شوم قمار در مستی
لباس کندهی شب پردهی دریده شده
منم کسی که از آغوش یار میترسم
که از هوای خوش چشمهسار میترسم
تو در سیاهی شب خواندیام ستاره، بفهم!
من از ستارهی دنباله دار میترسم
دلیل ماندن در حال سادهام برگرد
شکوه عاشقی بی افادهام برگرد
بیا بخاطر ان ارج و احترامی که
به اعتبار تو از دست دادهام برگرد
#مریم_صفری
بسیار زیبا و سرشار از احساس بود