سلام و عرض ادب و احترام
عقابی شیرجه زنان بر لاشه ی کلاغ !
عقابی در چنگال شیر !
شیری شیره می شود به جذب ریشه های بلوط !
صاعقه به آتش کشیده بلوط را
و گم شد در افق صاعقه ...
پس این چنین شد سفر ما
از هیبتی به هیبت دیگر ،
در دوران دگردیسی ... وما زاده شدیم !
ترکیبی از بشر و درخت و صاعقه !
من و تو !
تو و من !
ما زاده شدیم و کلمه زاده شد
و این چنین آغاز شد تراژدی تخریب انسان و خدا !
از شیطان که کلمه بود
واز کلمه که شیطان بود !
کلمه یی از پس کلمه یی زاده می شد
و انسان بنای همه چیز را بر کلمه نهاد
و خدا را با کلمه تعریف کرد
و تا این لحظه هرگز نیندیشید که کلمه نیاز ما بود
و خدا نیاز نبود و خدا کلمه نبود !
خدا ، خدا بود و هرگز کسی به این حقیقت نیندیشید!
در سکوت سترگ آفرینش ، ما حرف زدیم
و حرف نیاز ما بود وهم گونی کلمات محال بود !
پس قابیل صخره بر سر هابیل کوبید ،
که خدا کلمه ی من است و کلمه ی تو خدا نیست !
و این چنین شد که ما با کلمه به جنگ خدای یک دیگر رفتیم
و هم دیگر را کشتیم !
هم گونی کلمات محال است !
پس نه تو به خدای من اعتماد کن
و نه من به خدای تو ...
ما تلخ می میریم و خدا بر جنازه ی ما اشک می ریزد،
با کلاغی در بکراندش ....
«حسین پناهی»
___
سپاسگزارم از حضور پرمهر و ارزشمندتون بزرگوار
در پناه امن الهی پاینده باشید و برقرار 🙏
زیبا بود اشعارتان👏👏🌺🌺
اثر دوم برای بتده جذابیت مضاعفی داشت که صرفا سلیفه ایست و باقی نیز زیبا بودند
موفق باشید 🌺🙏🌺