سوگ

درود بزرگوار
همانگونه که فرمودید شعر شما غزل است
گمان میکنم اگر در شکل ساختاری غزل هم ارسال میشد بهتر بود
چه زیبا می نویسد دل نگاه سبزباران را
هواابریست ودل باتوچه آسان می دهد جان را

 نگاهم کن که قلبم بازگرفته ازغم دنیا 
نگاهت،مرحم زخمیست که آرام می‌کندآنرا

 شب است وماه ومهارت نشسته بردل وجانم 
کندمهتاب آرامم همين حال پریشانم را

 سکوت شب چه زیبااست اگرباشی ،کنارمن
نمی دانی چقدرسخت است اسیرعشق وزندان را

 شکستم من دل خود را دراین آشفتگی هایم
خدا دانددل مارا واین چشمان گریان را

 نوشتی بردلم تنهام ومن تنها ترازاشکم
دراین تنهایی ام شبها فدایت می کنم جان را

 توای" فرهاد "خوب من بمان پیشم کنارمن 
نکن آواره ودل خون تو این "شیرین" دوران را


اگر" پریشانم " به پریشان تبدیل شود قافیه ها کامل میشوند
میماند وزن
که اگر تمایل داشتید خروج های وزنی را خدمتتان عرض میکنم
درود بر شما و موفق باشید 👏👏🌺🌺

درود بانو
بسیار زیبا و دلنشین بود
همين حال پریشان را؟

عالی
درودتان

سلام و عرض درود خدمت خانم اچلار دست بر قلم در غزل بسیار خوب و دلنشینی دارید و بنده همچنان در انتظارم اشعار زیبای بعدی شما را با شوق بخوانم پاینده باشید

سلام بانو آنیل آچلار (قلم سفید) شعرتان را چند بار خواندم تا توصیفم را از زیبایی آن پیدا کنم آخر سر ذهنم به یک آهوی نوزاد و به غایت زیبایی رسید که لطافت آن به موضوع شعر شما و حرکات و راه رفتنش به وزن و قافیه شعر شما شبیه بود که هر دو لرزان و نا متعادل بودند. این آهو بی گمان نیاز به رشد و استحکام بیشتری دارد.

سلام بانو بسیار زیبا سرا
درود تان
سروده ی زیباست
احسنت