بساط چشم زیبای تو ,میان این همه دلواپسی های من چیزی نیست .
صدای تو زیباترین نت جهان ست
می خواهم کمی در تو حلال شوم
آخر تو ژرفاترین اقیانوس یند نگاه دلمی
می خواهم غرق یشوم در احساست,درخیالت ...
واحیا شوم و....
منبسط در ضربان قلبت
وقتی از تو می نویسم ؛ ادراک قلمم می ایستد.
ومن محو تماشای تو می شوم .
می شود بار دیگر با صدایت برای من بخوانی
می شود کبودی های حنجره ی صدایم را تو بزدایی
می شود بمانی وخستگی هایم رامرهم باشی.
آخر این روزها ...
طناب چوبی؛ عشق من وتو پاره شده است
گاهی فکر می کنم
شاید صدسال پیش مرده ام ,اما ....
جتازه ام ....
حافظه ی ماهی خود را ازدست داده است
می شود نجابنم را ,پای احساسم بگذاری
ممکن است هم قدم پاهایم شوی
ودر تردداتوبان وسعت جانت
دونفره قدم بزنیم .
پنجره ی دلم را می گشایم
وتمام واژه های لبهای تورا ؛
که از دهانت تراوش می کند می بلعم .
چه زیباست لبهایت ؛
مرا اغوا ....
ومست خیال ,کام لبت می کند.
می خواهم؛
صدای ,
طلوع خورشید توباشم
با طلوع هرصبح تو ,
من چشم بگشایم
بی قرار دریچه ی نگاه توام ...
نو عطر اورا میدهی
که دیریست , دلتنگ اوهستم
می شود بمانی ....
برای رفتن زود ست .....
وفات اسوه صبر، ایثار و مقاومت حضرت زینب کبرا( ع) را تسلیت عرض مینمایم