سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        کشور نیلی

        شعری از

        سیده نسترن طالب زاده

        از دفتر آبی اثیری( کلاسیک) نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۰ ۱۹:۲۷ شماره ثبت ۱۰۷۳۰۶
          بازدید : ۱۹۴۰   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

         
         
        "کشور نیلی"
         
        موی رویای پریدن را ، پریشان میکنی
        خانه را ، تا انتهای کوچه ، مهمان میکنی
        گفته بودی ، دامن ابریشمم پرماجراست
        کشور نیلی من ، با بوسه طوفان میکنی
        دختری، اقلیم دنیاهای شیرین کرده ای
        بال پرواز پری ، در شعر پنهان میکنی
        میدوم از عطرزارت ، تا تماشاهای دور
        عشق را آغوش بی پروای انسان میکنی
        کولیم ، ییلاق چشمان تو را گم کرده ام
        بر تن صحراوش خورشید ، باران میکنی
        دستهایم کاغذی ماند و دلم از آتشست
        میچکد صلح از تبار من، تو ویران میکنی
        من سبوی هرج و مرجم، من شراب رامشم
        من پر از نوشم ،تو قند غم فراوان میکنی..
         
         
        ٭٭٭٭
         
         
        "مانند شعر"
         
        آسیمه ، شب آمد غزل بانو!
        شیطان کنامش را هویدا کرد
        تا واپسین سودای شیرین ات
        اخگر فشاند و باز غوغا کرد

        سربین چشمانت ، نوشت از غم
        با سالهای سرد و دیر ، از مرگ
        مضراب ، زخمی بر تنت بنشاند
        راز گلویت ، غنچه ای صدبرگ

        آژنگ بر رخ ، آینه خالیست
        سرخاب ، خونی بر لب رویاست
        از رشک صبحی نو ، قلندر ماند
        ماهی که در آغوش تب، تنهاست

        دریا خمید و گریه حل میشد
        در چنته ی خورشید ، زر خشکید
        از رنج فردا ، پنجه بر شب زد
        باید سفر میکرد ، در تردید

        ذات صدف در فتنه ها لغزید
        دردی به جان نازک گل خفت
        بوی اعانه ، در جهان پیچید
        با عقل بیمار از تعصب گفت

        با ابلهانِ بخیه بر لبهاش
        با پیکر در بند و زنجیرش
        با قاف مه الود آمالش
        با زخمهای دست و پا گیرش

        با خنده ی خونخوار جهل اوای
        با پنجه ی عفن کلاغ ی شوم
        فرهنگ تلخ مستمند سرخ
        مانند شعری بود ، در حلقوم..
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2