# مخلوق اشرف #
برای قلب یک انسان
نه انسان بر زبان،
بل ،روح با وجدان
میان کارزار نیک و شر، جاری در این میدان
چه درد استخوان سوزی است
در آن جولانگه رندان و بیدردان
ببیند دردمندی ناتوان سر بر زمین سوده
و دست پر نیازش را به حاجت از پی یاری
به سمت دامن آلوده سفاک بیرحمی
به استیصال بگشوده
و می داند
کمان او، غرورش را نشان کرده
و خلق و خوی دیوان و ددان را زیر این تندیس انسانی نهان کرده
ولی این جان وامانده
به اعجاز نگاهی دلخوش و امیدوار و آرزومند است
تو ای معجز، که بینایی
و می بینی،
که این درمانده در چنگال ظلم و جور و نابودیست
به این ته مانده ایمان عنایت کن
که در مرداب بی رحمی دگر در حال، خاموشیست
چه نامردانه جانکاه است
که عجز خویش را میبینی و کاری ز دستت بر نمیآید .
غرور و غیرت و مردانگی از جان پر درد و پریشان
در میان خستگی های دویدن در پی نان
از تو پر بسته
و تنها زور و زر درمان این آشفته بازار است
زهی زور و زهی زر
ای دریغ از آدمیزادی که با گیتی به پیکار است
خوشا درندگان تیزچنگالی که تنها جان برای نان می گیرند
و روح و قلب و احساس شکار خویش را آماج کین و نفرت و تحقیر ننمودند
چگونه اشرف مخلوق، نسبت داده شد بر آدمیزادی که در آزار همنوعان خود بر هر وحوشی ،برتری جسته
ندیدم هیچ قاطر را سوار قاطری دیگر
و یا چنگال گرگی را درون سینه گرگی به رسم ناجوانمردی
عجب از آدمی والاترین مخلوق!
که گه گرگ و گهی ،قاطر ، گهی دیو و دد و گه آدم و گه آدمی خوار است
نمی جویم پناه از شر شیطان بر خدا
حقا که شیطان در حقیقت ذات انسان است.
بسیار زیبا و خوش آهنگ بود
مبین مشکلات جامعه
دستمریزاد