سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        یک حبه قند کافی بود!

        شعری از

        دانیال فریادی

        از دفتر نرگس های سوخته نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۰ ۱۳:۱۴ شماره ثبت ۱۰۴۵۳۰
          بازدید : ۲۶۸   |    نظرات : ۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر دانیال فریادی

        با انگشتانم می بینم(دنیا از دید یک نابینا)
        با چشمانم نقاشی می کنم
        با لب هایم گوش..(دنیا از دید یک ناشنوا)
        وگوش هایم مرثیه ی می خوانند
         
        با خدا
        هر صبج قدم می زنم
        اذان صبح هوش از سرم می برد
        اذان ظهر قلبم را به شوق می اورد
        اذان مغرب مثل اب گلویم را تازه می کند
         
        امروز
        لای اجر های کمبد کبود
        به جوجه گنجشک ها غذا دادم
        امروز
        عکس ماه بر سینی صبحانه ام
        اشتهایم را باز کرد
        یک حپه قند کافی بود!
         
         
         
        با تشکر
        دانیال فریادی
         
        با نقد خویش راهگشا باشیم
         
        توجه :
        باید اشاره کنم یکی از اساتید محترم بدون اشاره به معنای چهار سطرح اول این شعر فقط با اشعاره به جابجایی متقاطع در بیان
        با انگشتانم می بینم
        با گوش های حرف می کنم
        وگفتن ساختگی بودن فرم این شعر
        من مجبور شدم در گیومه توصیح بدهم
        با پوزش
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۵:۰۳
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۲۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه بهرامی
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۰۹:۰۲
        سلام بسیار زیبا بود
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۲۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        علیرضا مرادی( مراد )
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۱:۵۰
        زیبا بود و شیوا درودتان باد
        خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۳:۴۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۲:۱۹
        شاعر گرامی
        شعرزیبایی بود
        همیشه سرافراز باشید
        درود بیکران
        خندانک خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۳:۴۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۳:۳۷
        با سلام
        در ادامه شعر ...
        من هر صبح
        با خدا قدم می زنم
        این حرف مصداق همان سخن است که خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر است

        یک حبه قند کافی بود!
        بیان این موضوع است که انسان باید درجه زباده خواهی را به صفر برساند
        و اکنون بزرگترین مشگل بشر همان زیاده خواهی هاست چه در قدرت چه در مقام و چه در ثروت واین ارتباط تنگاتنگ با درماندگی نوع بشر در به ارامش رسیدن.
        .برای مثل شخصی که یک اتومببل معمولی را سوار است و چشم ش همیشه به رده های مدل بالای اتومبیل های خارجی است .فقط زندگی را به خودش تلخ می کنند و از نعمت هایی که خداوند به ایشان دآده عافل می ماند!
        همینی که سالم است.همینیکه هنوز نفس می کشد همینکه راه میرود.می بیند.غذا میتواند بخورد.مغزش هنوز کار می کند.همه اینها جای شکر دارد
        با تشکر مجدد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سعید صادقی (بینا)
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۳:۵۰
        در نهایت استادی
        بسیار زیبا بود خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۳۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۵:۳۳
        سلام دانیال
        پیش از لينکه برایت بنویسم کمی گلایه کنم از کم توجهی ات به اشعار دوستان
        کاش توهم اینجا شعری بخوانی و اگر نظری برای بهتر شدن شعری داری بنویسی
        اما شعرت زیبا بود و می‌توانست زیبا تر باشد زیباتر خواهد شد خندانک خندانک خندانک خندانک
        شعری که با قناعت شروع با شکر ادامه و با اجر و ثوابی تمام شد و سلسه ای بینهایت لطیف خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۲۳
        سلام مازیار جان ممنون ار شما ولی متطورتان از بی توجه ای را نفهمیدم
        اگر متطورتان نقد شعر دوستان کنم ....باید بگوییم من هنور به ان درجه مهارت نرسیده که شعر دوستان رت قصاوت کنم
        ولی به خیلی ار شعر دوستان سرک می کشم
        ولی همیشه از نقد دوستان مخصوصا شما استقبال می کنم
        بازم از حصور شما و دیگر دوستان تشکر دارم
        سپاسسسسسسسسسسسسسسسس
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۵:۴۵
        سلام بزرگوار بسیار هم زیبا
        در وجود هر جامعه چراغ شعر روشنی است

        زمزمه ی نیم شب خلوت مستان است

        دل شاعر چون صبح صادق مهتاب است
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۲۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۴۵
        سلام بر نهال و امید ادبیات چرا اثر را ویرایش(مقصودم غلط های املائیست) نمیکنید و نیز به کل گویا در سایر نوشته ها هم مینویسید و نگاه به پشت سر نمیکنید بگذریم یک نقد بکنم حال که پذیرای نقدی همین که مجبور شدید داخل کمانک آن هم در خود اثر توضیح دهیدحال در پانوشت بود یک چیزی(گرچه پانویسی هم مطلوب نیست) نفس اینکار یعنی پذیرش اینکه خود متن نمیتواند مدافع خویش باشد حتی اساتید چنانچه فرمودید مشکل پیدا کردند الفاتحه (گرچه آن توضیحی که در بخش نظرات نوشتید را خیلی دوست داشتم احسنت)
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۲۳:۳۶
        سلام دوست نادیده من
        ممنون از تذکرات نفید شما
        ولی چرا برای نقد صفحه سیز نقدرا نمیزنید تا گفته درس اموزات بیشتر دیده شود.
        درکل از نقد تان خوشحال خواهم شد
        با تشکر مجدد

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        خندانک خندانک خندانک

        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰ ۰۰:۱۵
        سلام بر عزیز دل نقد سبز باید طولانی باشد و الا مسئولین سایت حذف میکنند نقدا این نقد سفید را برین نثر سپید پذیرا باشید مرحوم علامه حسن زاده آملی اعلی الله مقامه الشریف فرمودند
        رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته

        مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته

        سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم

        که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته

        تحمل کن که سنگ بی بهایی در دل کوهی

        شود لعل بسی قابل ولی آهسته آهسته

        مزن از ناامیدی دم که آنطفل دبستانی

        شود دانشور کامل ولی آهسته آهسته

        نبور دانش و تقوی شود گمگشتگانی را

        به حق آوردن از باطل ولی آهسته آهسته

        همای عشق ما را بُرده با خود در بر دلبر

        ازین منزل بآن منزل ولی آهسته آهسته

        که باید ناخدا کشتی در امواج دریا را

        کشاند جانب ساحل ولی آهسته آهسته

        بدامن دامن دُر ثمین دیدگانم شد

        سرشک رحمتش نازل ولی آهسته آهسته

        سحرگاهی دل آگاهی چه مینالید از حسرت

        که آه از عمر بیحاصل ولی آهسته آهسته

        حضورش قوت سبحان نطقم را ربود از من

        شده سبحان من با قل ولی آهسته آهسته

        شراب عشق را بنگر که هر خلوت نشینی را

        کند رسوای هر محفل ولی آهسته آهسته

        خرامان بگذرد از خطّه ایران غزلهایم

        بهند و سند کشد محمل ولی آهسته آهسته

        بلطف پیر میخانه (م)حسن بگرفت پیمانه

        بامیدش شده نائل ولی آهسته آهسته
        محمد جواد عطاالهی
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۲۳:۱۲
        درود فراوان جناب فریادی گرامی
        پیام های زیبایی داشت اثرتان
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۲۳:۳۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6