بر حبّ ِ تو و عشقِ تو لاحق شده باشم
همواره دلم در طلبت می تپد آری...
بر یک نظرت کاش که لایق شده باشم
ای دلبرِ جمع ، شوقِ عوالم ، تو قرارم !
بر عهدِ ازل خواهِ تو واثق شده باشم
چون کودکی ام تُرد و لطیفیّ و عزیزی
آموز که در مهرِ تو صادق شده باشم
دستانِ نحیفم چو بگیری به رئوفی
شاید به سویت کوچِ موافق شده باشم
بر هرچه غم و سختی و نومیدی و رنجی
با تکیه بر امدادِ تو فایق شده باشم
تو یکّه طبیبِ دلِ بیمارمی ای دوست
بر درکِ همین نکته ات حاذق شده باشم
پُرکن قَدَحِ عمرم از جامِ حضورَت
در یادِ تو گم کرده دقایق شده باشم
حرفی نزدی کلِ وجود از تو به حرفند
یارب تو بخواه تا ز تو ناطق شده باشم
یزدانِ من و یارِ من و جانِ من هستی
در عشقِ تو من دشتِ شقایق شده باشم
عالی مثل همیشه سرودید دست مریزاد دارید
تجلی رنگ هاست
پائيز
که به موهای
سپید م
در موزه یخچال ها
ختم میشود.بداهه