پس از مدتی در راه
خودم را کنار
ابشاری سرا زیر شده از دل کوهساران
واز هم جدا تنها دیدم !
در فضای تف زده در گرما
قطره ها از آن سرازیر
می شد ،
شکل می گرفت
ود کف گودال
برودخانه می ریخت
وگم می شد
در دل اب
همراه با لرزش برگ ها در اب
نفسم در هوای مرطوب
ونسیم فرح ناک پیوند می خورد
افکارم را بدست فراموشی می سپارم
ودر این حال کمی پایین تر
حشرات هم گله وار
پرواز را انتخاب وازار واذیت
مسافران تف رده را نشانه رفته اند
گرد هم می پرند یک نفس
ودر پیرامونشان نمایشی جانانه رقم می خورد
وما نظارِه گر آن
همراه با پریدن سوسکها
ومرغان دیگری که مضطرب از غوغای این همه مسافر
که آرامششان را بیک باره بهم زده اند
بال می گشودند وسرگردان
از این سو بان سو ،
واواز شان که یک صدا به هوا می رفت
وخود را به بی راهه در فضا می سپر دند
قطرات پراکنده اب
همراه با وزشی در تار و پودشان
وبا لذت !
وشاخه برگ ها هم در رقص ودر نوسان
که دل مشغولی مسافران شده بود
گویی وجودم افسون شده
در این جا تنها رها شده یک جا
ودر راه به ادامه سفر
می اندیشم !
وبجا می گذارم یادگار گذشته را در باور
بهرام معینی (داریان ) مرداد ۹۵
فضا سازی خوبی داشت.
درودها بزرگوار.
در پناه حق باشید .
شعری زیبا از استاد معینی.
بسیار عالی..