سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        سامانیان ، زیاریان

        شعری از

        امیرحسین مقدم

        از دفتر ایران نامه نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۰ ۰۱:۱۹ شماره ثبت ۱۰۲۴۷۵
          بازدید : ۹۲۰   |    نظرات : ۲۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        صدای ارسالی شاعر:
        سامانیان
         
         
         
        1. یکی مرد بودی به کار آشنا
        2. کجا نام او بود سامان خدا
        3. که از پشت بهرام چوبینه بود
        4. ز پهلو نشانان دیرینه بود
        5. پسر داشت سامان یکی رادمرد
        6. که نامش اسد بود ، آزادمرد
        7. به دوران مامون حیاتش بدی
        8. همان روزگار مماتش بدی
        9. پسر داشت آن نامور چـار تن
        10. همه گردمردان لشکر شکن
        11. چو نوح و چو یحیی پهلو نشان
        12. چو الیاس و چون احمد پهلوان
        13. ابا هریکی سرزمینی رسید
        14. ز مامونـشان اینچنینی رسید
        15. سمرقند شد ملک نوح اسد
        16. ابا زشت و زیبا ، ابا خوب وبد
        17. به یحیی چو چاچ گرامی رسید
        18. به احمد چو فرغانه دادی نوید
        19. در آنسوی جیحون هرات و هری
        20. به الیاس داد آن خلیفه گری
        21. فـرارود شد ملک سامانیان
        22. به اقبال مردان ایرانیان
        23. پسر داشت احمد یکی شاد کام
        24. کجا بود آن پهلوان نصر نام
        25. چو نصر ابن احمد به شاهی رسید
        26. به اولاد طاهر تباهی رسید
        27. همان روزگاری که یعقوب گرد
        28. خراسان از اولاد طاهر ببرد
        29. چو نصر اینچنین دید احوال را
        30. بیاراست دیرینه آمال را
        31. برادر بدش نام او اسمـعـیل
        32. فرستاد با لشکری خیل خیل
        33. به شهر بخارا سپاهی کشید
        34. که کس آنچنان لشکری را ندید
        35. بدینسان سمرقند و بلخ و هری
        36. بخارا و چاچ و چنین کشوری
        37. چو فرغانه آن ملک دلدادگان
        38. و استروشنه سرزمین ردان
        39. همه دولت آل سامان شدند
        40. به تدبیر نصر یکم ، آن شدند
        41. به اقبال سامان و سامانیان
        42. بشد زنده فرهنگ ایرانیان
        43. دقیقی به فرمان نصرابن نوح
        44. بکوشید از بهر فتح الفتوح
        45. نخستین به شهنامه او دست برد
        46. اگرچه دقیقی به زودی بمرد
        47. نوشت او زشهنامه بیتی هزار
        48. که آورد فردوسی اش در شمار
        49. در آن دوره سامان به ایران رسید
        50. چو ایران دوباره به شیران رسید
        51. از این پس بگویم ز آل زیار
        52. که بودند چندی مهان در دیار
         
         
         
         
         
         
         
         
        زیاریان
         
        1. یکی مرد بود از تبار ردان
        2. هم از پشت گردان و اسپهبدان
        3. چو مرد آوییچش بدی نام او
        4. بدینسان برامد دگر کام او
        5. کجا بود فرمانده ای در نبرد
        6. به اسفار شیرویه خدمت بکرد
        7. چو اسفار با دست او شد تباه
        8. بیامد خودش را بنامید شاه
        9. منم گفت سلطان آل زیار
        10. همم فرهی هم نژاد و تبار
        11. پدر بر پدر پادشاهی مراست
        12. از افلاک تا عمق چاهی مراست
        13. به احیای ساسانیان آمدم
        14. که از این غریبان به جان آمدم
        15. منم پور وردان شه آن شاه گیل
        16. سپهدار جنگی ، سپه خیل خیل
        17. منم پور پاکی از ایران زمین
        18. همم مهر و خوبی همم خشم و کین
        19. همه مهر من سهم ایرانیان
        20. نثار دلیران و آزادگان
        21. که جان در ره خاک ایران دهند
        22. به آبادی ملک شیران دهند
        23. همه خشم من بهر عباسیان
        24. که از ما ستاندند هم جسم و جان
        25. پس از آنکه دیهیم برسر نهاد
        26. سپاهی بیاورد مانند باد
        27. نخست اصفهان را مسخر نمود
        28. سپس بر خزستان رهی برگشود
        29. بدینگونه او عرض اندام کرد
        30. به نابودی دشمن اقدام کرد
        31. ولی یار با او نشد روزگار
        32. بزودی براو واژگون گشت کار
        33. بدست یکی بنده برکشته شد
        34. زمانه ازاو پاک برگشته شد
        35. چو مرداوئیچ زیاری شکست
        36. برادرش امد به جایش نشست
        37. کجا نام او را بگو وشمگیر
        38. امیری ، دلیری ، یلی همچو شیر
        39. ولی بخت او نیز وارونه شد
        40. بزودی بگشت و دگرگونه شد
        41. امیران سامانی از یک طرف
        42. امیران بویی پس از آن به صف
        43. به آل زیار آنچنان تاختند
        44. که رویایشان را برانداختند
        45. فتوحات اول هم از دست رفت
        46. بیامد به گرگان به جایش نشست
        47. ابا آل بویه چو آورد داشت
        48. چنین وچنان چون هماورد داشت
        49. هیونی فرستاد تا ناکجا
        50. به نوح ابن نصر ابن سامان خدا
        51. مگر تا کند یاریش در نبرد
        52. نیامد بزد خسرو صد آه سرد
        53. چو هفده نبرد او ابا بوئیان
        54. بجنگید و سهمش نشد جز زیان
        55. بسیچید تا رزم دیگر کند
        56. مگر کار ناکرده از سر کند
        57. ولی روزگارش نشد یار و پشت
        58. بزخم یکی خوک سلطان بکشت
        59. ورا بود مهتر پسر بیستون
        60. چو شد کار خسرو چنین واژگون
        61. بیامد به کرسی شاهی نشست
        62. چنین پور دانای یزدان پرست
        63. هیونی برافکند بر بوئیان
        64. مگر تا سراید براوبر زیان
        65. سخن گفت از صلح و از دوستی
        66. چنان دان دوبادام در پوستی
        67. بدین چاره چندی ز آورد جست
        68. به آرام در تختگاهش نشست
        69. ولی بیستون هم بزودی بمرد
        70. بمرد آنکه براین جهان دل سپرد
        71. جهانا تورا در دلت رحم نیست ؟
        72. به چشمان لوچ تو آزرم نیست ؟
        73. که اینسان بسازی همه کار بد
        74. روان می پریشی به گفتار بد
        75. هرانکس که در دل نه مهر تو داشت
        76. بسوزی چو بذری به دوران بکاشت
        77. اگر دل به دنیا فروشد کسی
        78. بخری ، فروشی ، به هر ناکسی
        79. کنون وقت ابیات جامانده است
        80. که از دل برامد ، به کاغذ نشست
        81. بیامد سپس شاه قابوس کی
        82. همان شاه شاهان فرخنده پی
        83. نشست از بر تخت زر شاهوار
        84. یکی مرکبی داشت بس راهوار
        85. چو قابوس بر تخت شاهی نشست
        86. همان حاکم آل بو درگذشت
        87. میان پسرهاش جنگی گرفت
        88. چو شیر و چو گرگ و پلنگی گرفت
        89. کجا نام او بود رکن الدوله
        90. پسرداشت چون فخر و عضدالدوله
        91. سوم پور او را موید بخوان
        92. که بشکست ازان بد برادر سران
        93. پناهنده شد نزد قابوس شاه
        94. مگر تا بیابد دوباره کلاه
        95. هیونی برافکند آن پر زکین
        96. به نزدیک قابوس با آفرین
        97. که یزدان نگهدار آل زیار
        98. به ما بازده آن فراری برار
        99. وگرنه سپاهی چنان آوریم
        100. ابابیل از آسمان آوریم
        101. بکوبیم مغزت به گرزگران
        102. چنان کو بکوبند آهنگران
        103. به پاسخ چنین گفت قابوس شاه
        104. که هرگز نبندیم بر خسته راه
        105. همانکو شمارا برادر بود
        106. پناهنده بی تخت و افسر بود
        107. پناهنده گشته به دربار ما
        108. که مهمان کشی نیست بازار ما
        109. بدینگونه جنگی چنان درگرفت
        110. به گرز و به تیغ و سنان در گرفت
        111. بشد شاه قابوس از رزم سیر
        112. که وارونه گردید این چرخ پیر
        113. پناهنده شد در زمینی دکر
        114. به شهری دگر ، سرزمینی دگر 
        115. چو بگذشت سال از برش بیش و کم
        116. همه سالهایی پر از درد وغم
        117. دوباره به کرگانج لشکر کشید
        118. همه ملک کف رفته بر سر کشید
        119. دوباره به گرگانج او شاه شد
        120. ز احوال هر بنده آگاه شد
        121. از آن پس بشد وصل با غزنوی
        122. سخن ها بگویم ، اگر بشنوی
        123. منوچهر قابوس بعد از پدر
        124. همان تاج شاهی نهاد او به سر
        125. یکی دختری داشت محمود شاه
        126. همان شاه غزنه ، همان مرد راه
        127. منوچهر گردید داماد او
        128. که تحکیم گردد چو بنیاد او
        129. ابا اینهمه عمر شاهیش کم
        130. گهی شادمان بود و گه پر زغم
        131. چو رخت از جهان بست آن شاه نو
        132. بشد نوبت پور ، چون ماه نو
        133. یکی پور بودش ، کرامی چو جان
        134. کجا نام او شد ، انوشیروان
        135. ولی شاه نو ، کودکی بود خرد
        136. ازیرا حکومت به مهتر سپرد
        137. به فرمانده ای نام او کالجار
        138. زفرماندهان در سپاه زیار
        139. بشد قیم شاه کودک چنین
        140. همان مرد با هوش و با افرین
        141. به شرطی که باج فراوان دهد
        142. به مسعود غزنی و یاران دهد
        143. ولی کالجار از عمل سر بتافت
        144. چنین شد که مسعود بر او بتاخت
        145. چو یارای آورد ترکان نداشت
        146. به بیچارگی سربه هامون گذاشت
        147. بیامد چنین شاه نوشیروان
        148. به تخت حکومت نشست آنچنان
        149. زسلجوقیان هم خبر می رسید
        150. که طغرل به شیپور ها می دمید
        151. زیک سوی غزنه زیک سو زیار
        152. زیک سو سلاجق میان دیار
        153. زسویی دگر آل سامان بدند
        154. که بر این زمین شاه  آنان بدند
        155. نگر تا خلیفه ابر اینهمه
        156. چو گرگی کمین کرده بر این رمه
        157. در ایران ده تکه ده شاه بود
        158. از اوضاع ایران ، نه آگاه بود
        159. پس از این بیامد چو کاووس کی
        160. یکی شاه دانای فرخنده پی
        161. کتابی نوشت او برای پسرْشْ
        162. در آداب و اخلاق و علم و عملْشْ
        163. در آن دوره کوچک شد آل زیار
        164. به محدوده قلعه ای در دیار
        165. گذشت اینچنین روزها بیش و کم
        166. گهی شاد بود و گهی پر زغم
         
         
        امیرحسین مقدم 
        ادامه دارد 
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        مهرداد عزیزیان
        پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۰ ۱۴:۴۸
        با آرزوی موفقیت و کامیابی برای شما استاد گرامی
        🌺🙏🌺
        امیرحسین مقدم
        امیرحسین مقدم
        يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۰:۲۶
        درود
        شما لطف دارید
        سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۲ شهريور ۱۴۰۰ ۰۸:۵۲
        درود جناب مقدم عزیز
        بسیار زیبا و شورانگیز بود
        ارزشمند و ماندگار
        باقیات و صالحاتی کم نظیر خندانک
        امیرحسین مقدم
        امیرحسین مقدم
        يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۰:۳۳
        درود
        سپاسگزارم خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        جمعه ۱۲ شهريور ۱۴۰۰ ۱۲:۲۳
        سلام پسر خوب
        من هم پشت سرت هستم و دقایقی پیش داستان یعقوب را که سروده بودی برای دوستان توضیح دادم و الان اینجام

        در مورد سامانیان که احیاگر سنت ایران کهن بودند و شاهنامه به امر و تشویق آنها نوشته شد ، کم نوشتی . اینکه سعی کنی عبوری از قسمتهای تاریخ رد بشی و توقف نداشته باشی ، ممکن است به کارت ضربه بزند . مثلا داستان ابن سینا هم در زمان سامانیان بوده یا داستان نوح که میره شکار و چندسال برنمیگرده تا آخرش رودکی با سرودن " بوی جوی مولیان " او را برای برگشت به بخارا تشویق می کنه . و این روایات و افسانه های نغز باعث جذابیت کار خواهد شد . چه عجله ای داری امیرجان ؟؟ تازه با شناختی که از تو پیدا کردم شاید بد نباشد در قرن سوم بیشتر بمانی . چون بعدش نوبت پسران بویه است و آنها شیعه بودند و رسم سوگواری از زمان فناخسرو ( عضد الدوله ) بنا نهاده شد و بعدش نوبت ترکان شرقی می رسه ...


        به داستان مرداویج رسیدی و ای کاش داستان تلاش او برای نو کردن سده را هم می آوردی . و حالا که به صفحه ی جدیدت رسیدم ، گمانم این است بتوانم نکاتی را برای بهبود کارت پیشنهاد کنم

        یکی توجه به حکمت و اخلاق است . و میان داستانها می توانی نکات اخلاقی را هم بیاوری تا ارزش کارت بالاتر برود . چنانکه فردوسی نیز همواره از پند و نصیحت و دعوت انسان به نیکی شعرش را غنای دو چندان می بخشید :

        به داد و دهش یافت آن نکویی
        تو داد و دهش کن فریدون تویی


        مورد بعدی شکیبایی در ارسال شعر است . من فکر می کنم ارسال رگباری ایران نامه باعث می شود خوانندگان و کاربران نتوانند به آن برسند و از آنجا که تاریخ یک روایت یکپارچه است و مثل فیلمهای اپیزودیک به هم مربوط هستند ، لازمست خواننده با آن مچ شود و صبر کنی بازدید شعر مثلا به عدد پانصد رسید و دستکم چهل شاعر آنرا دیدند ، بعدی را بفرستی

        سومین مورد پرهیز از تکرار ابیات شاهنامه است . چندجا دیده ام و این کار در صورتی پسندیده است که آنرا به شکل تضمین بیاوری . زیرا بردن نام صاحب اثر نوعی سپاسمندی است . مثلا مصرع شماره ی ۳۳ ، را قبلا هم حکیم توس برای مرگ دقیقی به دست غلامش به کار برده است .


        و در مورد زیاریان هم بگویم ، همان مرداویز از میان آنها توفیق داشت و این اواخر که کل املاک آنها در شمال ، قد روستای ما هم نبود . و فقط تحت حمایت این و آن توانستند همان چند روستا را حفظ کنند . شهرت قابوس هم بخاطر نوشتن آن کتاب معروف است که بارها برای بچه هام بعنوان قصه ی شب خواندم و همه را هم دعوت می کنم که از خواندن قابوس نامه و کلیله و دمنه لذت ببرند و خوشه برچینند


        بار دیگر همه ی کاربران را به همراهی این کار دعوت می کنم
        و امیدوارم غیر از مانا ، دیگران هم در شرح و تفسیر کار تلاش کنند خندانک
        امیرحسین مقدم
        امیرحسین مقدم
        يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۰:۳۲
        درود .
        یک نقاش نخست باید کلیات طرحش را ببیند و رسم کند . وقتی کلیات کامل شد و اگر رضایت بخش هم بود جزئیات به آن افزوده خواهد شد
        نوشتن یک منظومه یا حتی یک داستان ه‍م درست مانند نقاشی کردن یک تابلو بزرگ است. خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        امیرحسین مقدم
        امیرحسین مقدم
        يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۰:۳۶
        از اونجایی که قبلا چوبشو خوردم برای همین سریع شعر را در اینجا و سایت همسایه ! ثبت کردم تا اگر به دردسری مشابه دچار شدم یه چیزی دستم باشه خندانک
        ارسال پاسخ
        امیرحسین مقدم
        امیرحسین مقدم
        يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۰:۴۲
        و اینکه اگر تو هم قاعده شش هفت سال را با شاهنامه بگذرونی همین میشه. من فقط دوبار از اول تا اخرشو خوندم و ضبط کردم. الان هم تو تلگرامه تو دوتا کانال. هفته ای دو جلسه هم نقل شاهنامه می گم.
        قبلا هم گفتم این کار پانویس زیاد میخواد. اونجا همه اش ذکر خواهد شد خندانک
        ارسال پاسخ
        امیرحسین مقدم
        يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۰:۲۱
        سلام رفیق.
        بزار قسمت اول حرفت رو سریع جواب بدم.
        تجربه من و تجربه بررسی شاهنامه اینطور حکم می کنه که اول چهارستون کار رو باید علم کرد بعد به جزییات پرداخت. راستش من نقاشی و خوشنویسی هم می کنم تو نقاشی اول باید کلیات کار رو بکشی بعد بری سراغ جزییات . من الان دارم ازاین روش استفاده می کنم. میخوام اول چهارستون کار رو بنا کنم بعد لابلای این داستانهای اصلی که بعضیاش فقط معرفیه ، داستانهای دیگر خود اون افرادی که نام بردم و یا داستانهای آدم های دیگه رو بهش اضافه کنم
        وگرنه من آدمی نیستم که از این داستانها بگذرم خندانک خندانک خندانک
        مهرداد عزیزیان
        مهرداد عزیزیان
        يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۰:۳۲
        درود بر هر دو بزرگوار
        جناب مقدم که بار گرانی را به جان خریده اند و آرزوی کامیانی حداکثری برایشان دارم
        و جناب مانا که آهنگ همراهی نواخته اند
        👏👏👏
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ ۱۲:۱۶
        مرسی مهردادجان خندانک
        رضا حمیدی راد(احسان)
        پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۰ ۰۸:۳۱
        با سلام
        خدا قوت و دستمریزاد دلنشین و روح واز قلم زدید
        مانا باشید خندانک خندانک خندانک
        امیرحسین مقدم
        امیرحسین مقدم
        يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۰:۲۴
        سلام
        شما لطف دارید
        سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا (س.سکوت)
        پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۰ ۱۰:۰۲
        درودتان جناب مقدم
        در صفحه شما استاد جز سکوت وتحسین چیزی نمی توان نوشت
        بسیار عالی ومن لذت بردم از خواندن دوباره قلمتان
        مانا باشید وسلامت خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        امیرحسین مقدم
        امیرحسین مقدم
        يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۰:۲۵
        درود بر شما
        این نظر لطف شماست
        اینطورها هم نیست.
        بازهم سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۰ ۱۲:۲۰
        درود استاد مقدم خندانک خندانک خندانک
        استفاده کردم بزرگوار خندانک خندانک
        لذت بخش است شنیدنش
        دستتان درد نکند و خداقوت
        کار آسانی نیست
        دست مریزاد خندانک خندانک
        امیرحسین مقدم
        امیرحسین مقدم
        يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۰:۲۵
        سپاسگزارم
        شما لطف دارید خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابراهیم آروین
        پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۰ ۱۳:۰۰
        عرض ادب و درود استاد گرانقدر

        قبلاً با قلمتان آشنا شدم در جای دیگر
        قلمتان پربار است و شیوا
        طبع‌تان لطیف است و ظریف
        سروده تان هم حماسی است و ماندگار

        دراین میان درود بیکران ما را پذیرا باشید بپاس خدمت ارزشمندتان به این آب و خاک
        از تاریخ ایران از چند دوره خوشم می آید یکی از آن سامانیان
        بپاس بزرگی خدمتی که کردند همانند شما در راستای پاسداری فرهنگ و تمدن ایران
        به مهر باشید و تابنده و ایزد یزدان پناگاه و یارتان باد

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک


        امیرحسین مقدم
        امیرحسین مقدم
        يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۰:۲۶
        درود
        سپاسگزارم
        شما لطف دارید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۰ ۱۶:۳۱
        سلام
        شاعر واستادگرامی
        شعرزیبایی بود
        شایستهء تحسین بود
        همیشه مانا باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیرحسین مقدم
        امیرحسین مقدم
        يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۰:۲۷
        درود
        لطف دارید
        سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آذر مهتدی
        پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۰ ۱۶:۳۷
        درود استاد مقدم
        بسیار عالی
        خدا قوت
        🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
        امیرحسین مقدم
        امیرحسین مقدم
        يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۰:۲۷
        درود
        شما لطف دارید
        سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فهیمه روشن ضمیر
        جمعه ۱۲ شهريور ۱۴۰۰ ۲۱:۳۱
        افکار بلندتان پایدار
        ردّ قلمتان ماندگار
        امیرحسین مقدم
        امیرحسین مقدم
        يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۰:۲۷
        درود
        سپاسگزارم
        لطف دارید خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰ ۱۷:۳۷
        سلام عرض ادب خدمت شاهنامه نویس معاصر
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1