سلام و تشکر از دوست عزیر اقای محمدی محترم
و تشکر از نقد شما
شما شیوه موسیقی سازی در این شعر سپید نمی بینید
کسی می اید/کسی میرود/کسی میمیرد/
وهمین تکرار لفط کسی در اغاز هر سه سطر یکی ار شیوه های موسفی ساز در شعر است که نمونه های بسیار خوبی در شعر سپهری و فروغ وشاملو و....دارد شیوه ای که دکتر شمیسا ان را قایم مقام ردیف می نامند و معتقد است که به لحاظ موسیقایی کار ردیف را منتها در ابتدای سطر انحام می ده
د.ودر ادامه می گویم
سوسن شال می با فد/ان هم در تابستان/داود گل می فروشد/ان هم در قبرستان.واین بار پس از کاربرد ردیف اغارین در سطرهای قبل به وضوح قافیه را در واژه های تابستان و قبرستان وارد شعر می شود وبا انکه می دانیم اساسا شعر عیر سنتی و عیر نیمایی نیازی به کاربرد قافیه ندارد اما کیست که منکر تاثیر جادویی قافیه در خلق موسیقی باشد؟
وکدوم شاعری در صورت توانایی استفاده از ان(ودر صورتی که شعرش به ان نیاز داشته باشد)
از ان چشم بپوشد؟
ستاره سر اتوبان پرسه می زند/انگار کیف پولش را گم کرده است/
شما به این موصوع حرف کلیشه ای می گویید
هزاران حرف در خودش دارد
یا در این شعر تصویر سازی وحود ندارد!خودم قبول دارم رنگین و زیبا بودن تصاویر این شعر باعث می شود عدم انسجام ساختاری شعر دیرتر به چشم بیاید
به نطر خودم شعر با پایان (از خوارباری فروشی ...)بدی..مواجه می شود جونچون دیگر از ندسقی و عناصر موسقی ساز خبری نیست و معتقدم این یکدست نبودن کاربرد موسیقی در کلیت اثر به شعر ضربه زده به ویژه که اعاز شعر توام با موسقی باشد و پایان شعر عاری از موسیقی
ولی در این شعر تصاویری فراونی از خانه و خانواده است
با تشکر مجدد از شما اقای محمدی
اولا سپید تان حس خوبی بهم داد به لحاظ به تصویر کشیدن
درد و رنج جامعه، و شاعری که از خود عبور کند و به درد و رنج جامعه بپردازد باید برایش کف جانانه زد.
راجع به سپیدتان هم عرض کنم که
ایراد کار شما در شاعری عدم تصویر سازی است البته در این شعر خصوصا.
یکی از جذابیت های سپید به دلیل نداشتن وزن و قافیه و بحر
وجود نقطه ی اتصالی است به نام تصویر
در شعر شما
تمام مولفه ها فیلدهای کاملا عادی و بهدور از تصویر مناسب است.
آمدن و رفتن و مردن
بافتن شال در تابستان که معمولا کسانی که بافتنی می بافند
در تابستان می بافند تا زمستان استفاده کنند پس امر خارقی اتفاق نیفتاده است
فروختن گل در قبرستان و پرسه زدن در اتوبان امورات روزمره ای است که شاهد آن هستیم و برای مخاطب جذبه ای ندارد
همچنین بحث فروشنده و ماست و ترشی سیب
چندین مورد شعر های شما را هم در پایگاه نقد خوانده ام و
نقد دوستان هم شبیه نظر من بود
ذهنتان را به ناممکن ها سوق دهید شما استعداد این امر را دارید. چنان کلمات را درهم بپیچید که مخاطب میخکوب شود نه اینکه منفعل .
موسیقی درون، تصاویر بکر، آزادی شاعر در سرایش،معماری مدرن، موسیقی ، قرینه سازی، ایجاز ، صدا و رنگ از عناصر تشکیل دهنده ی شعر سپید هستند.
امیدوارم در شعر بعدی شما شاهد این تحول باشم و این مولفه ها نمود پیدا کنند.
ایام عزت مستدام
سید هادی محمدی