سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        ایران نامه ( بخش اول ) سیاه جامگان

        شعری از

        امیرحسین مقدم

        از دفتر ایران نامه نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۰۳:۲۴ شماره ثبت ۱۰۲۰۰۲
          بازدید : ۴۰۱   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        روایت تاریخ ایران در بحر متقارب
         
        دیباچه 
         

        بنام خداوند ایران زمین 
        خداوند اندیشه های نوین 
        خداوند نوروز و جشن سده 
        خداوند یسنا و آتشکده
         
        چنین گفت دانای دهقان نژاد
        که ایران زمین هیچ ویران مباد
        همیشه از او دور دست بدی
        دروغ و تباهی و نابخردی
         
        پس از فتح ایران به دست عمر
        شکست از بر خلق ایران کمر
        همه شهر ایران به خون در کشید
        زهر آنچه بدهست ، بدتر کشید
        به اعجاز شمشیر لخت عرب
        همه روز ایرانیان گشت شب
        نگون گشت بنیان شاهنشهی
        سرآمد دگر دوره فرهی
        « هنر خوارشد جادویی ارجمند »
        « نهان راستی ، آشکارا گزند »*
        درایران زدانش بسی بهره بود
        به علم و خرد مردمش شهره بود
        به آتش کشیدند صدها کتاب 
        خرد دور شد دانشی شد به خواب
        بسی بر نیامد براین روزگار 
        که تحت خلافت درامد دیار
        همه شهر ایران مسلمان شدند
        به نیروی شمشیر آنان شدند
        برینگونه بگذشت پر آب چشم
        گهی مهربان بود و گاهی به خشم
         
         

        سیاه جامگان
        ابومسلم خراسانی
         
        کنون نقل سردار ایران شنو
        به نام خدای دلیران شنو
        که این پهلوان پور ونداد بود 
        دلاور گَوی بود ، بهزاد بود
        یلی از خراسان ، دیار بزرگ
        ابومسلمش نام ، گُردی سترگ
        براهام امامش ورا نام کرد
        بنابودی دشمن شام کرد
        ابومسلم آن مرد با هوش و گنج
        شد از دست مروان و آلش به رنج
        به دستوری آل عباسیان 
        سپاهی به نام سیه جامگان
        براورد و پس برخراسان کشید
        به نابودی آل مروان کشید
        بدینگونه عباسیان آمدند 
        به نام خداوند جان آمدند
        ردای خلافت زمروان گرفت 
        به عباس سفاح ، داد ای شگفت
        پس از مرگ عباس ، منصور شد
        به شاهی رسید از خرد دور شد
        نخستین بنا کرد شهری شگفت
        تو گفتی که از خواب و رویا گرفت
        خلافت درآن شهر بنیاد کرد 
        کجا نام آن  شهر بغداد کرد
        یکی شهر برسان افسانه بود
        پر از آشنا بود و بیگانه بود
        چو از شهر بغداد پردخته گشت
        خیال شکار از سرش بر گذشت
        شکار غزال و کل و قوچ ، نه 
        که در سر خیالی دگر داشت ، شه
        به تحکیم قدرت کمر را به بست
        مگر تا نبیند دوچشمش شکست
        نخست از ابومسلمش بیم بود 
        که او پهلوان بود و بی بیم بود
        از این قدرت رو به افزون او 
        بترسید و شد در پی خون او 
        ولیکن توان شکستن نداشت 
        چو ناچاره شد چاره از سرگذاشت
        بفرمودش آید به بغداد نو
        ابومسلم آن پهلوان مرد گو
        نیامد ولی هرچه اصرارکرد
        تو گفتی که پیمانش انکار کرد
        پس از چند نوبت که پیغام داد 
        سرانجام پاسخ به انجام داد 
        ز راه خراسان به بغداد شد
        خلیفه ازاین واقعه شاد شد 
        یکی پهلوانی بیامد چو باد 
        کجا مادرش نامش عثمان نهاد 
        بیامد خلیفه بگفتا به او
        که این نفشه اجرا بکن مو به مو
        هراندم که من دست خود را سه بار
        به دست دگر بر زدم بر شمار 
        از آنجا که پنهان شدی شو برون 
        بزن ضربتی زو فروریز خون
        به کاخ اندرون خون مسلم بریز
        وگرنه برو با سپاهش ستیز 
        که او عاقبت بربشورد به ما 
        که مردی دلیر است و پر ادعا 
        بدینگونه بومسلم آن مرد گرد 
        بدست دوانیقی اش جان سپرد 
        شد و درجهان یاد او زنده ماند 
        چو خورشید رخشان و تابنده ماند 
        گذشت اینچنین سالهایی دگر 
        زمانی به خیر و زمانی به شر
         
        امیرحسین مقدم 
         
        ادامه دارد
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۵۳
        درود بزرگوار
        به شعر ناب خوش برگشتید
        موفق باشید
        السلام علیک یا أباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی أولاد الحسین و علی أصحاب الحسین ایام سوگواری عاشورای حسینی تسلیت باد خندانک خندانک
        مهرداد عزیزیان
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۵۸
        درود بر شما🌺
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۰ ۱۳:۴۷
        سلام ....
        سالها پیش تر از این مرحوم معینی کرمانشاهی تصمیم به سرودن شاهنامه ی جلد دوم گرفت که مختص تاریخ پس از اسلام باشد . ولی پس از سالها به علت پیری از ادامه ی آن دست کشید . ذوق و قریحه ی آن مرحوم همه را امیدوار کرده بود . و ای کاش می توانست ....
        اما کار بزرگی که شما پیش گرفته اید ، نیازمند تشویق و توان مضاعف است . من برایتان دو کار می توانم کرد ، یکی ترجمه و تفسیر کار است ( نقد بر عهده ی دوستان ) چرا که از کودکی با تاریخ و شاهنامه و اساطیر ایرانی و هلنی و اسراییلی قد کشیدم . و به گمانم در این همرهی جزو سزاواران رکاب حضرتعالی باشم . ( اگر سزاوار بدانید و افتخار دهید ) .کار دوم دعاست . دعای نیک به حالتان و امید که به آسمان برسد .
        از تمامی دوستان هم می خواهم که شما را در این راه صعب که پیش گرفته اید تنها نگذارند و خود بنده نیز تا زمانی که این شهنامه تمام نشده شعری ارسال نخواهم کرد و از مشایعان و معاشران نازنینم می خواهم که در این صفحه گردهم آیند تا انشالله کار به پایان برسد .


        اما ابومسلم ... همانطور که در شعر و پیشتر در تاریخ خوانده اید ، نام رهبر سیاه جامگان است . این افراد با حمایت مالی طبقه ی دهقان ( و البته همدستی کلیسا و کنیسه که دشمن مشترک داشتند ) و نیز با بهره گیری از احساسات ضد اموی ( و ضد عربی ) ایرانیان که محصول تبلیغات شعوبیه بود . توانست سپاهیان بنی امیه را در چند نوبت شکست داده و دمشق را به تصرف خود دراورد . پس از آن بنی امیه به جنوب کوههای پیرنه ( اسپانیا و پرتغال ) رفتند و دولتی به اسم غرناطه را تا چند قرن دایر کردند . تلاش ابومسلم که از جانب ابراهیم نوه ی عباس عم پیامبر مامور این کار بود ، باعث سقوط خانواده ی امیه و روی کار آمدن بنی عباس بود که در واقع اندیشه های میترایی داشتند و با کلیسا و کنیسه و جهان خارج از اسلام نیز روابطی حسنه برقرار کردند . ( به قول مورخان از کشورگشایی دست کشیده و به کشورداری مشغول شدند )
        در زمان دومین خلیفه ی بنی عباس یعنی منصور دوانیقی ، او تصمیم گرفت این سردار ایرانی را از سر راه بردارد ، چرا که با وجود همه ی جان افشانیها باز از قدرتش می ترسید . این بود که او را به بغداد دعوت کرد و به ترفندی ناجوانمردانه او را به قتل رسانید . البته کشتن کسانی که در پیدایش حکومت سهیم بودند از جانب خود حاکم در تاریخ امری شایع است . و این نیست بگوییم نعوذ بالله الان در سیاست امروزی خبری از این کارها نیست .
        منصور بسیار خسیس بود و از هر چیزی دستکم دانگی برای خود برمی داشت . دانق معرب دانگ است . و دوانیق جمع مکسر دانق .. مشهور است که هرشب پیش از خواب سکه های طلا را پیش خود می نهاد .



        تا گوشیم خاموش نشده ... می بوسمتان


        مانا خندانک
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۷:۱۴
        سلام و درود
        خدا قوت، جالب و ارزنده است کار شما عزیز خندانک
        از نظر مفهومی، بخشی از آن را قبول دارم و البته بخشی را قبول ندارم و زاویه ی نگاهم فرق می کند.
        البته بحث در این باره - همان طور که خود بهتر می دانید-- مطلبی ست طولانی به اندازه ی هزار و چهارصد سال تاریخ اسلام و ایران پس از اسلام.
        در کل، موضوع را سیاه نمی بینم.
        به ایران وسنت های ایرانی، عشق می ورزم
        البته تاجایی که با دین اسلام و مذهب تشیع که آن را آخرین نسخه ی آسمانی دانسته ام،
        در اختلاف نباشد.
        امیدوارم موفق باشید! خندانک خندانک خندانک
        امیرحسین مقدم
        امیرحسین مقدم
        پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ ۰۲:۰۴
        درود
        بیشک درهر موردی اختلاف سلیقه وجود دارد. اما من از شما پرسشی دارم ؟ آیا شما یک ایرانی مسلمان هستید یا یک مسلمان ایرانی ؟

        احتمالا شما دومی را انتخاب خواهید کرد اما دوست من . یادتان باشد وطن و خاک میراث نیاکان ماست درحالی که دین انتخاب شخص است. به جز قوانین یکطرفه و بعضا ظالمانه اسلام در همه ادیان حق تغییر دین وجود دارد.
        خوب است بدانید من ایرانیم و وطنم مقدم است بر دینم.
        با اینهمه از اشنایی باشما خرسندم . من بیش از یک دهه و نیم است که عصو این سایت هستم و گاه علی رغم میلم بخاطر تعصبات بیهوده برخی عزیزان رفتن را بهتر میبینم.
        موفق باشید
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۷:۱۶
        راستی:
        سیطره ی طالبان نادان بر افغانستان، ایران خاوری، را به ساحت فرهنگ و خردورزی و به شما گرامی تسلیت عرض می کنم.
        کاش در این باره شعری از شما بخوانیم. خندانک
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۷:۱۷
        سلام و درود، خدا قوت،
        افغانستان، ایران خاوری، زیر چکمه های طالبان ابوسفیانی قرار دارد و حالا که ما، بُهت زده، سوختن سرزمین مولانا و خواجه عبدالله انصاری، سرزمین جگرگوشه ی فرهنگی خود را تماشا می کنیم، ای کاش دست کم، هریک، سروده ای در تسلیت به افغانستان بپردازیم و در این عاشورای حسینی، زینب وار، هِلهِله های یزیدیان زمان را خُنثی کنیم.
        تقدیم به افغانستان مظلوم، تقدیم به جبهه ی ضد نادانی سترگ (آن هم به نام مقدس اسلام) و تقدیم به شما:

        شرمنده ام که باز گرفتار می شوی
        شرمنده ام که مَطلع خونبار می شوی

        شرمنده ام که مهر نمی خوانَدَت به مهر
        هم بی نگاهِ ماهِ مددکار می شوی

        شرمنده ام از این همه تنهایی و غمت
        شرمنده ام که فتنه ی اَشرار می شوی

        افسوس! باغ پارسیِ پارسا سرِشت!
        پوشیده از کلاغ سیَهکار می شوی

        همسایه، هم تبار، هم آواز، هم نَشیب!
        دشتی که رو به دلهُره، هموار می شوی

        خاکِ فغان زده که به تاراج...! صبر کن
        چندی اسیرِ طالبِ آزار می شوی

        این بوف ها به طالعِ فردا نمی رسند
        سیمرغ وار جلوه ی اسرار می شوی

        آرام باش یوسف معصوم بی پناه!
        فرمانروای مردم بازار می شوی.
        #محمدعلی_رضاپور
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۰۵
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        شاعر دانا
        ای حسین ع
        خون است جهان ز دست نامردی ها
        آشوب شده از غروب شب گردی ها
        خورشید که رفت و آسمان غمگین شد
        چشمان زمین خشک شد از سردی ها
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        آذر مهتدی
        چهارشنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۰ ۱۷:۰۳
        درود جناب مقدم شاعر گرامی
        بسیار کار خوبی را شروع کردید و بسی جای تشکر و قدردانی دارد. راه سختی است خدا قوت. دور از هر تعصبی تاریخ را بنگارید بی افسانه. با تمام وجودم خود را مسلمان می دانم اما توفیری با ملی بودنم ندارد. حتی حضرت خاتم صلوات الله علیه و آله خود نیز تاکید داشتند به سنن قومی احترام بگذارید . اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست.
        🌺🍃🌺🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺🌺🌺🍃🌺
        سارا (س.سکوت)
        جمعه ۱۲ شهريور ۱۴۰۰ ۰۷:۲۵
        درودتان استاد
        بسیار ناب و عالی
        خندانک خندانک خندانک
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۰ ۱۰:۰۷
        عرض ادب و احترام استاد گرامیم خندانک خندانک
        ارسالی هایتان با فایل صوتی لذتش دوچندان است خندانک
        خسته نباشید خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2