سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        ( خواب خوش خیال کج کلاه ) طنز

        شعری از

        سید علیرضا خوانساری(بیدل)

        از دفتر دیوان بیدل نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱ ۱۵:۱۸ شماره ثبت ۱۰۱۵۵
          بازدید : ۹۴۸   |    نظرات : ۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید علیرضا خوانساری(بیدل)
        آخرین اشعار ناب سید علیرضا خوانساری(بیدل)

        چونکه غم در دل همیشه بیش بود
        دم بدم درد و بلا بود و همیشه نیش بود
        من گریزان و فراری و همه خواب و خیال
        در خیالم نه غمی بودی و رنجی و نه این دل ریش بود
        هرچه قبض اب و برق و گاز و ان همراه بود
        در گمانم گوییا پول برات و ان حقوقی فیش بود
        هرکه رفتی از سرای پر زدرد و پر ز رنج
        غبطه ها خوردم به حالش , مات نه او کیش بود
        من سفرهایم به جان و خاطرات خویش بود
        زانکه ژول ورن فرنگی گفته منهم پیش بود
        چو سختی و تندی به عالم فزونی و تخریب بود
        به دریای ژرفم سفر بود و در خویش بود
        به اینجا و انجا همه مهر دیدی و نوش
        گلابم به تن بودی و خوش خوشانم به تجریش بود
        به خوابم اجل دست امد , گریبان گرفت
        همه لرزه افتاد جان و همه ترس و تشویش بود
        دمادم چشیدم ز او ضربه های شدید
        نفهمیدم او کرگدن , گاونریا یکی میش بود
        پس از ضربه ها پرسش اغاز شد
        چرا در خیالت همه مهرورزی و درویش بود ؟
        چرا پَرسه بودت به میدان شوش ؟
        چرا همزمان گفت نمسا و اتریش بود ؟
        چرا ماهواره به اندر خیال تو بود ؟
        چرا کجکلاهت به سان یکی دیش بود ؟
        پس از ان جوان وزینی که معقول بود 
        به چشمانش عینک , به صورت کمی ریش بود
        بگفتا که مسیول اوهام و انگاره هایت منم
        چرا در خیالت , دو ( تاست ) همه شیش بود ؟؟
        چو ناخورده , اش و دهان سوخت سخت
        ره خانه گم شد , که بیدل به کُرنیش بود
        ........................................................
        19 / 12 / 91

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3