دوشنبه ۳ دی
( خواب خوش خیال کج کلاه ) طنز شعری از سید علیرضا خوانساری(بیدل)
از دفتر دیوان بیدل نوع شعر
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱ ۱۵:۱۸ شماره ثبت ۱۰۱۵۵
بازدید : ۹۴۷ | نظرات : ۲۱
|
دفاتر شعر سید علیرضا خوانساری(بیدل)
آخرین اشعار ناب سید علیرضا خوانساری(بیدل)
|
چونکه غم در دل همیشه بیش بود
دم بدم درد و بلا بود و همیشه نیش بود
من گریزان و فراری و همه خواب و خیال
در خیالم نه غمی بودی و رنجی و نه این دل ریش بود
هرچه قبض اب و برق و گاز و ان همراه بود
در گمانم گوییا پول برات و ان حقوقی فیش بود
هرکه رفتی از سرای پر زدرد و پر ز رنج
غبطه ها خوردم به حالش , مات نه او کیش بود
من سفرهایم به جان و خاطرات خویش بود
زانکه ژول ورن فرنگی گفته منهم پیش بود
چو سختی و تندی به عالم فزونی و تخریب بود
به دریای ژرفم سفر بود و در خویش بود
به اینجا و انجا همه مهر دیدی و نوش
گلابم به تن بودی و خوش خوشانم به تجریش بود
به خوابم اجل دست امد , گریبان گرفت
همه لرزه افتاد جان و همه ترس و تشویش بود
دمادم چشیدم ز او ضربه های شدید
نفهمیدم او کرگدن , گاونریا یکی میش بود
پس از ضربه ها پرسش اغاز شد
چرا در خیالت همه مهرورزی و درویش بود ؟
چرا پَرسه بودت به میدان شوش ؟
چرا همزمان گفت نمسا و اتریش بود ؟
چرا ماهواره به اندر خیال تو بود ؟
چرا کجکلاهت به سان یکی دیش بود ؟
پس از ان جوان وزینی که معقول بود
به چشمانش عینک , به صورت کمی ریش بود
بگفتا که مسیول اوهام و انگاره هایت منم
چرا در خیالت , دو ( تاست ) همه شیش بود ؟؟
چو ناخورده , اش و دهان سوخت سخت
ره خانه گم شد , که بیدل به کُرنیش بود
........................................................
19 / 12 / 91
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.