سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
درود جناب تختی بزرگوار
بسیار ناب و واقعی سرودید.
از مشکلات مردم نمیشود چشمپوشی کرد؛ از مادر آبرومندی که شبها با یک روبند، در آشغالهای کنار خیابان دنبال تکّه نانی برای فرزندان گرسنهاش است و اگر لقمهای نان به ایشان تقدیم کنید، میفهمید چقدر با تمام جان دعایتان میکند.
از پدر بزرگواری که تا دیروقت کار میکند و کار میکند و آخر شب به خاطر تورّم، با دستی، پر از اندکی خوردنی وارد خانه میشود!
از کودک گلفروشی که سر چهار راه... از کودکان کار...
گفتنی زیاد است؛ امید که چشم بینا و گوش شنوایی باشد.
آنقدر میسراییم تا فریادمان به آسمان برسد.
بیش از این مصدّع احساستان نمیشوم.
به امید حل شدنِ مشکلاتِ معیشتی مردمِ نجیب؛ پُرغرور و افتخارآفرینِ سرزمینم!
زنده باد ایران و ایرانی، در رفاه و معنویت و استقلال!
غزلی را در این زمینه تقدیم میکنم به حسّ همدردی شما و دیگر دوستانِ زیبااندیشی که میهمان شاعرانههایتان شده و یا خواهند شد:
بوده و، باشد همیشه، دستِ حق، روزیرسان؛
گر نگیرند عدّهای، آن را زِ رویِ، سفرهمان...
درد دارد، سینههای مردمِ این سرزمین؛
ای خدا! بهرِ دلِ پُردردمان، درمان رسان!
گشته در، عصرِ پُر از، آشفتگیهای مدام،
نرخِ جانِ مردمان ارزان؛ ولی، روزی، گران...*
مادری گریان، برای کودکِ بیمارِ خود؛
پولِ دارو را ندارد، نازنینِ مهربان...
آن پدر، آشفته از، بازارِ کسب و، کار خود؛
روی در خانه، ندارد؛ ازبرای کودکان...
وسعتی، هرگز ندارد؛ تا خریداری کند،
دفتر و، خودکار، بهرِ درس و مشقش، نوجوان...
معضلاتِ کارتنخوابی، بسی، افزون شده،
با شروعِ سوزِ سرمای زمستان و، خزان...
حسّ و حالی نیست در، نبضِ دلِ مردم، دگر؛
هرکسی، با آه و بغضی بیاَمان، دارد فغان...
کاش، «تدبیرِ اموری»، رهگشایی مینمود؛
تا که کم میشد، غمِ مردم، در این عصر و، زمان...
نرخِ جانِ مردم است ارزان؛ ولی، روزی، گران؛*
انفرادیهای بغض و، اضطرابی، بیکران...
نرخِ جانِ مردم ارزان؛ ولی، نان شد گران؛*
انفرادیهای آه و، التهابی، بیاَمان...
زهرا حکیمی بافقی (کتاب نوای احساس)
________
پ.ن:
تکرار جملات در بیتهای ستارهدار، برای تاکید است؛ ضمنا واژهی (مردم) اسم جمع است و در دو مورد از بیتهای ستارهدار، جمع بسته شده است؛ با توجّه به اینکه برخی از دوستان میگویند اسمهای جمع را نباید دوباره جمع بست، لازم به ذکر میدانم که:
این قبیل جمع بستن اسمهای جمع، پیشینهای در زبان فارسی دارد که چند نمونه را از لغتنامهی دهخدا میآورم:
چاه پرکرباسه و پرکژدمان
خورد ایشان پوست روی مردمان .
رودکی .
چون کشف انبوه غوغایی بدید
بانگ و ژخّ مردمان خشم آورید.
رودکی .
اگر روزی از تو پژوهش کنند
همه مردمانت نکوهش کنند.
بوشکور.
گفت کاین مردمان بی باکند
همه همواره دزد و چالاکند.
عنصری .