دوشنبه ۵ آذر
|
دفاتر شعر زیبا بنماران (زیبا)
آخرین اشعار ناب زیبا بنماران (زیبا)
|
آب بابا
بابا آب
چقدر دیر گرفتیم
آب محترم است
محرم و لب تشنه
دوباره دم به دم است
یکی میانه ی استخر
خواب میبیند
یکی که آب ندارد
سراب میبیند
ندارد هیچ وطن چشمه های آب انگار
به خواب رفته کسی
خواب آب میبیند
دوباره باز بگو کیست خواب میبیند ؟
تمام قافله با هم سراب میبیند
حضور نیست
توحش به غایت است اما
به خواب گمشده انصاف و
آب میبیند!
سکوت چیست ؟
کجا چشمه های معدنی است ؟
تفاوت تو و انسان چگونه گفتنی است ؟
بیا برای تنت وان بخر حمامش کن
برای معرکه ی مردنت
مدامش کن
بگرد و چرخ بزن آب را تمامش کن
بکش بگند و به مردار خود
حرامش کن
هزار معرکه چیدی
هزار قصه ی درد
هوای گرم و تن خسته
آب نیست
بگرد!
کجاست جرعه ای ؟
از تشنگی فسانه شدیم!
میان وحشت و تب
باز پر بهانه شدیم
بگو چگونه بخوانم ز دردهای دلم
که یک دم از طرفی سر رسد عموی حرم
محرم است نگو تیر
روز عاشوراست
و باز کودک بی جان و تشنه بس اینجاست
و شمر خوابِ اجاق و کباب میبیند
یکی ز مردمِ بی جان ،حباب میچیند !
حباب نیست گلم
انتهای بد بختیست
و آب نیست ببین
روزگار بد سختیست
برو بگو همه جا آب های معدنی است !
و آنچه پخش شده یک دروغ سفتنی است !
کجاست زیست شناس و محیط بان وحوش ؟
بگو که گاندوی ما در محیط ایمنی است
وفور نعمت و آب است
بچه ها به درک
صدای زجه ی این مردمان رود به فلک
بگو که گاندوی ما
خواب و آب میخواهد
برای رفع تکدر چک آب میخواهد
بگو که پوست گاندو
عجیب دل خواه است
غذای گاندوی ما
دست و پای در راه است
به سیستان خبری نیست
رستمش خواب است
به دیو آب بگویید
قصه اش ناب است
میان بود و نبودِ هزار درد و بلا
که باز هم بجهیده موحش کرونا
ز هند تحفه ی ناقابلی بیاورده
و مرده والد بدبخت از تب کروناااا
ز تشنگی به سر چشمه کودکی سر زد
و گاندو هم چه کند بوسه ای برابر زد
بگو به مادرش اینجا میان گور و ممات
ولیمه داد گلش را برای آب حیات
بگو گلایه ای نکند زیست بوم ما اینست
و گاندو هم که خودش رو مرگ مسکین است
به اسم امنیت و انقراض و عافیتش
هزار بار کتک خورد و نیست تربیتش... .
واگویه های عشق : زیبا بنماران
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود