سلام برشما جناب مولایی عزیز
وممنونم ازوقتی که گذاشتیدبرای نقدشعرمن
بسیاربسیارخوشحالم کردید وآموختم ازقلم توانمندتان خندانک خندانک خندانک
راستش جواب من به دوستان درهمین نقدشمانهفته شده
امادیدم به حاشیه داره میره این شعرودفاع کردنم فایده نداره
صبرکردم تابقیه هم بیان ونظرات خودشونو بدن ودراین بین شما به عدالت ترازبقیه نقدکردید...
دلیل نوشتن این شعرچیزی فراترازجوشش بود ومن ازبس که خودم تحت تاثیرش بودم دیگرنیازی ندیدم به قول دوستان بیشترصمباده کاریش کنم... حس وحال خاصی داشت وبه قول شما ازبس که غم غالب شده بودبرمن دیگرحوصله وانرژی کارکردن روشونداشتم
وفکرمیکردم مخاطب هم این حسودرک میکنه...
گاهی وقتا شاعراینقداحساس وعاطفه اش قویه که می چربه برآرایه ها وشعردلنشین میشه وگاهی یک تریلی آرایه روردیف میکنیم ولی شعردلنشینی نمیشه
این شعرهم درسته کمی سهل به نظرمیرسیداما ازآرایه تهی هم نبود اگرکه حتی بگیم تکراری بودتکرارش هم نازیبانبود ودرجهت هدفی دست به قلم شدنم براینوشتن دراین شعرحتی چیزی فراترازالهام بود.....
نقد برخی ازدوستان کمی بی انصافی قاطیش بودومن ترجیح دادم به جای کل کل سکوت کنم...
بازم ممنونم اززحمتی که کشیدید استادعزیز
در مبحث شعر کلاسیک ونو و سپید و یا هر قالب و سبکی... همیشه عرض کردم
موفق تر آن بوده که ایستگاهی برای تفکر و اندیشه و تانی خلق کرده باشد! بشری که سراسیمه و بدون توقف به ناکجا اباد در حرکت است برای لحظانی هرچند کم به ارامش و تفکر وا دارد که در کدامین مسیر باید در حرکت باشد تا سرانجامش تباهی نباشد. و این را وظیفه هر ادیب و نویسنده و شاعر و قلمپرداز
در هر سبکی می دانم که شما با این اثر خوب کلاسیک و با زبان امروزی به خوبی انجام دادید برای شما و همه عزیزان که دغدغه انسان و انسانیت دارند و احساس مسئولیت در مقابل هم می کنند که نقاط قوت و ضعف همدیگر به شکل زیبا و زیباتر بیان کنند متشکر و دست بوسم.
این چرا؟ خلق کردن ها که یکی از مهمترین وظایف قشر نویسندگان و شاعران می باشد خود مستلزم پاسخ و راه صحیح پیدا کردن می گردد.
همیشه موفق در خوبی و احسان و افراغ اندیشه باشید