آخرین بوزینه
آنسوی مرزهای پندار
در عمق سیاه چاله های قرون
خواهران و برادرانم
به جرم اندیشه ، در زنجیرهای
زنگ زده ی زیرزمینی محبوس اند .
بگذار تا تاریخ ، شعاع ما را
در آئینه ی تدبیر ، اندازه گیری کند
و از راه رادیکال
به ماهیّت ماسوایی دلهایمان پی ببرد .
دِرامِ دردآورِ جابجاییِ
چوپان فداکار با دهقان دروغگو
امروزه واقعیّتی محض است .
وقتی در حال تورّق آئینه ها هستم
در میان میلیاردها سطر از کتابها
انعکاسی از واقعیّتِ دیگرگون کننده ای
به چشمم نمی خورد .
جوامع معلوم الحالِ معلول
هنوز به علت العلل نقص خود پی نبرده اند .
می خواهند خودِ وارونه ی خویش را
در راستای لهجه بیابند
و از معنا
آنقدر دور افتاده اند که درک را تَرک کرده
و به حقانیّت ، پشت پا زده اند .
گاهی اقوامی را می بینم
که از دورافتاده ترین نسلِ در حالِ انقراضِ
آخرین بوزینه ی تاریخ اند .
هجوم تفکّر کذایی آنان
رحمانیت ، موهبت ، احسان و عنایات خداوندی را
با بدترین کلمه و بی معناترین واژه ی « شانس »
فرهنگ دهخدا
مُعَیّن می کنند .
الهی :
خودت میدانی تنها تو را
برای حاجاتشان میخواهند .
این است ایدوئولوژی معنویّت
و مدنیّت تاریخ هستی .
باقر رمزی باصر
بسیار زیبا و پر معنی است