شنبه ۳ آذر
|
دفاتر شعر محسن ابراهیمی اصل (غریب)
آخرین اشعار ناب محسن ابراهیمی اصل (غریب)
|
می زند بانگ اذان صبح و بیدارم هنوز
آسمان روشن شدودرگيرِ افکارم هنوز
خاطراتم را دوباره زیرو رو کردم دقیق
درد دارد مثلِ هر شب ذهنِ بیمارم هنوز
لحظه هایِ مه گرفته جفتِ هم،زنجيروار
در تمامِ لحظه ها از خویش بیزارم هنوز
تک به تک از کارهایِ بچگانه تا بزرگ
داده ام تاوان ،ولی شاید بدهکارم هنوز
بیشتر،از هرکسی در حقِ خود کردم جفا
با خود درمانده ام در حالِ پيکارم هنوز
عقل می گوید رهاشو،دل مردد در سکوت
من به دنبالِ حقیقت زیرِ آوارم هنوز
روزهای رفته دیگر بر نمی گردد،دریغ
در گذشته بی ثمر غرق وگرفتارم هنوز
هر که راه خویش را امروز پيدا کرد ومن
مثلِ اصحابِ کهف در ظلمتِ غارم هنوز
محسن ابراهیمی
|
|
نقدها و نظرات
|
درود شاعر توانمند جناب عزیزیان (بی تخلص) شاید باور نکنید ولی اینگونه نظرات ونقدها وراهنمایی ها بیشتر خوشحالم می کند تا تعریف ولطف دوستان عزیز چون در حال حاضر بیشتر به این نقدها نیازمند هستم. بنده حدودا یک دهه در سایت خوب شعر ناب هستم وبنا به دلایلی سالها دور شدم از این محیط خوب وسازنده که در همان سالها به شعر وشاعری ادامه میدادم. منتهی از یک جایی به بعد به بن بست خوردم و به یاد این سایت افتادم واساتید وشاعران گرانی چون شما که بر خلاف دیگران می توانید شعر را تخصصی کندوکاو و راهنماییم کنید،که شعر برای من نیمه جانم است که اگر نباشد من هم نیستم. از این رو نه تنها از نقد ونظرهای شما خوشحال می شوم که اگر معرفی کتاب یا مطالعه مقاله ای بیشتر مرا یاری می رساند حتما با جان ودل می پذیرم. درود برشما که انقدر وقت گذاشتید،سپاسگزارم | |
|
سپاسگزارم.کتاب که فراوان است و هم شما و هم دیگر دوستان نام آنها را میدانند ولی اگر از من بپرسید من به شما ۲ راه پیشنهاد میکنم ۱.شعرهای دوستان را در همین سایت پیش خود نقد کنید ،چه آنهایی که دوست دارید و چه اشعاری که به دلتان ننشسته است.آنها را موشکافانه برای خود نقد کنید و در دفتری برای خود نقدهارا نگه دارید.از نقد کردن سریع تر می آموزید تا کتاب خواندن. ۲.اگر به ژانر کهن متمایل هستید و علاقه دارید اشعار سعدی،فقط و فقط سعدی را بخوانید و آنها را پیش خود بررسی کنید .سعدی براستی استادِ سخن است | |
|
درود شاعر بزرگوار سپاس از حضور پرمهرتان 🙏 | |
|
درود برشما سپاس که خواندید | |
|
درود بانوی گرامی سپاسگزارم از لطف ودقت نظر شما وسپاس از همراهی شما تندرست باشید 🙏 | |
|
درود بر شما سپاسگزارم از حضورتان بزرگوار🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به بررسی غزل بانگ اذان صبح از شاعری باسابقه در شعر ناب مینشینیم بنام محسن ابراهیمی با تخلص غریب.
البته در حد سواد منتقد و نه فراتر از آن
بدوا موضع خود را نسبت به این سروده بیان میکنم که برای محسن ابراهیمی عزیز سوء تفاهمی از آن دست که برای برخی شاعران که آثارشان نقد میشود پی نیاید.غزل شما بسیار زیباست و من اصولا پنجره نقد را برای شعر و شاعری که پتانسیل نقد در کارش نمیبینم یا نسبت به کارش اشرافی حس نمیکنم باز نمیکنم.
ابتدا از زاویه ی نقد مرسومِ وزن و بحر و عروض و قافیه و ....وارد خواهیم شد و بعد
از زاویه ی نوع روایت و از منظر زیبایی شناسی که به گمانم جایش در اشعار کلاسیک سایت اندکی اندکی خالیست.
غزل در وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن سروده شده با قوافی " بیدار،افکار،بیمار،بیزار،بدهکار،پیکار،آوار،گرفتار و غار" و ردیف" هنوز"
قافیه ها زیبا هستند و بسیار به شاعر در پرداخت شعرش کمک کرده اند
ردیف" هنوز" گرچه زیباست و باری زمانی مکانی برزخی به شعر بخشیده ولی ۱۰۰ در صدِ نمره ی قبولی و ارزشمندی را دریافت نمیکند ،چون قافیه ی تمام و کمال آنست که قابل جایگزینی نباشد.شما به جای " هنوز" که ردیف غزل است بگذارید " رفیق" ،" حبیب" ،" خدا" ، یا حتی " چه سود؟" و بعد غزل را از نوع بخوانید،به صرافت در خواهید یافت ماهیت کار آنچنان عوض نخواهد شد و مفهوم خراب نمیشود. البته محسن ابراهیمی عزیز،این به هیچ عنوان و به هیچ عنوان خطای قافیه ی شما به حساب نمی آید،منتها این نکته را بیان کردم که اگر خواستی گامی بلند تر به سوی چیره دستی در قلم برداری بدان اشراف داشته باشی.
در مصرع سوم کلمه" دوباره" خطاست چون ختم به هجای کوتاه است که کلمه ی شما باید ختم به هجای بلند باشد در این مقطع،که سکته ی وزنی ایجاد نشود.در بحث روایت بدان خواهم پرداخت
بیت چهارم و البته مصرع آخر شعر بی گمان پاشنه ی آشیل شما در این غزل است.در " بچگانه" همان خطای "دوباره" را دارید. " تا بزرگ" ضعف تالیف دارد هر چند میفهمیم منظورتان بزرگسالانه است ،یا به نوعی منظورتان خطاهای کوچک و بزرگ است که در این صورت " بچگانه " ضعف تالیف دارد
" از" در مصرع هفتم و جواب آن در مصرع هشتم که میشود فعل" داده ام" ضعف تالیف دارد.میتوانید مفهوم را اینگونه بیان کنید
۱. تک به تک " از" کارهای کودکانه تا کارهای بزرگسالانه ای که انجام داده ام تاوان" دیده ام" اما به گمانم هنوز بدهکار باشم
۲.تک به تک " به" خاطرِ یا " به" دلیلِ کارهای کودکانه و بزرگسالانه ای که انجام داده ام تاوان" داده ام" ولی به گمانم هنوز بدهکار باشم
در مصرع یازدهم و سیزدهم واج آرایی زیبایی دارید با حروف "ر " و " دال" 👏👏
در مصرع چهردهم سکته وزنی شبیه کلمه دوباره و بچگانه دارید در کلمات" گذشته " و غرق وُ" که در قسمت روایت بدان خواهیم پرداخت
در مصرع آخر در کلمه" کهف" سکته ی وزنی دارید چون " ه" باید با ساکن خوانده شود ولی برای اینکه وزن خراب نشود باید آنرا"کَهَف" بخوانیم که خطاست چون به گفته ی اساتید و قوانین( اسامی خاص"عَلَم" را نباید در حرکاتشان تغییر ایجاد کرد).منتها ضعف روایی هم دارد که بدان خواهیم پرداخت
در کلیت غزل کم ایراد و جانداری مارا میهمان کردید🌺
روایت....
روایت چیست؟ روایت یعنی تنوعِ بیانِ مفاهیمِ ثابت.
یعنی از چه زاویه ای وارد ماجرا شویم،به چه نکاتی اشاره کنیم،کدام جنبه واقعه برای ما ارزش بیانِ بیشتری داردو .......
یعنی آیا هنوز فوتبال که یک بازی با قواعد و قوانین مشخص و تعداد بازیکن ثابت و وقت معین است میتواند مارا به وجد آورَد؟!
قطعا بله،چون روایت" جریانات و حال و هوای" هر بازی با بازی قبلی که دیده ایم متفاوت است.
چرا یک لطیفه از حسنِ ریوندی تو را به خنده وا میدارد ولی همان لطیفه از زبان مهرداد عزیزیان تو را نمیخنداند؟ موضوع که یکیست..
روایت حسن ریوندی در طنز از روایت مهرداد عزیزیان در طنز قوی تر است
با این توضیحات
میزند بانگِ اذان صبح و بیدارم هنوز
آسمان روشن شد و درگیر افکارم هنوز
وارد یکی از بهترین شاهراه هایی شدی که میتوانستی.شنیدن اذان صبح و بیداریو درگیر بودن با افکار برای ورود به شعری که مضمونش انتظار و هجر و درگیری های ذهنی عاشق است.
در بیت دوم میتوانی هم تنوع بیشتری به روایت بدهی هم از شر " دوباره" راحت شوی.آنچه به گمانم در روایتت جایش خالیست حالت عمل و عکس العملی مصرع ها و حالت پرسش و پاسخیِ بعضی ابیات است که ذهن مخاطب را در کسری از ثانیه به تکاپویی بیشتر وادارد.
نمونه ی حالت عمل و عکس العمل
خاطراتم را پیاپی زیر و رو کردم" ولی"
درد دارد مثل هر شب ذهن بیمارم هنوز
یا حالات پرسش گونه
خاطراتم را به عُزلت در بغل دارم چه سود؟!
درد دارد مثل هر شب ذهن بیمارم هنوز
یا
خاطراتم را در این بیغوله کاویدم چرا...
درد دارد کاوشِ افکارِ بیمارم هنوز؟
در بیت ششم اندیشه و احساس را به نبرد هم برده ای و تنوعی به روایتت داده ای و خروجیت خوب و زیباست👏
در بیت هفتم چون در مصرع اول سخن از روزهای رفته به زبان آورده ای به گمانم در مصرع بعدش برای رهایی از تکرار باید فکری به حال واژه ی " گذشته" بکنی و البته خوانش" غرق و گرفتار"
مثال
روزهای رفته دیگر بر نمیگردد دریغ
در سرابی بی امان غرقم،گرفتارم هنوز
بیت آخر قافیه غار است
غار محل ظلمت و تاریکی و خواب است در شعر و در ذهن ،ولی اصحاب کهف در این جا جایی ندارد،چرا؟
غار در داستان اصحاب کهف جایگاهی برای رهایی و سعادت و دوری از مرگ و گزند دشمنان و ایمنگاهی عرضه شده از طرف پروردگار بود برای اعطای عمری طولانی به پاس زهد و تقوایشان.پیشنهاد میکنم در آن تجدید نظر کنی بخوص چون ضعف تالیف و ایراد وزنی نیز دارد
مثال
هرکه راهِ خویش را امروز پیدا کرد و من
یار را گم کرده ام در در برزخی تارم هنوز
از کهف خلاص میشوی از ظلمتِ خلاص میشوی هم تضاد داری در گم و پیدا ،هم آهنگی بیشتر در یار و تار.البته اینها صرفا پیشنهادند و من به جد عصبانی میشوم کسی دست در شعرم ببرد!!!!
غزل بسیار زیبایی بود ،دست مریزاد دارید جناب (غریب)