سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 8 آذر 1403
    27 جمادى الأولى 1446
      Thursday 28 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۸ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        شاهنامه بر وزن فارسی
        ارسال شده توسط

        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق

        در تاریخ : چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۳:۲۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۵۹۰ | نظرات : ۴۴

        بحر. متقارب
        بحرِ مُتَقارِب در اصطلاح عروضی، به بحری گفته می‌شود که در آن «فَعولُن» (U - -) یا یکی از زحافات آن به‌کار رفته‌باشد.
         
        پرکاربردترین نمونهٔ بحر متقارب، بحر متقاربِ مُثَمَّنِ مَحذوف (فعولن فعولن فعولن فَعَل) است که آثاری چون شاهنامهٔ فردوسی، بوستان سعدی و گرشاسب‌نامهٔ اسدی توسی بدین بحر و در وزن یادشده سروده شده‌اند. ساقی‌نامه‌ها نیز بر این وزن هستند.
         
        به این دلیل که در زبان فارسی منظومه‌های گوناگونی را در این بحر سروده‌اند، معروفترین و رایج‌ترینِ اوزان شعر فارسی شده‌است. این بحر در میان عامهٔ مردم ایران به «بحرِ تَقارُب» معروف شده‌است و حال آنکه نام درست آن «بحر متقارب» است. وزن مصراعِ «به نام خداوند جان و خرد» فعولن فعولن فعولن فَعول است. 
         
        ابونصر فراهی در کتاب نصاب الصبیان، که برای نوآموزان تألیف کرده، در قطعه‌شعرهایی که برای کمک به یادسپاری بحرها سروده، به این دلیل که واژهٔ متقارب در وزن این قطعه‌ها نمی‌گنجیده، همه‌جا آن را به «تقارب» تبدیل کرده؛ چنان‌که گفته‌است:
         
        به بحر تقارب تقرّب نمای    بدین وزن، میزانِ طبع آزمای
        فعولن فعولن فعولن فعول     چو گفتی، بگو ای مه دلربای
        متقارب بحری است که وزن اصلی آن بر تکرار کامل چهار بار پایهٔ «فعولن» در هر مصراع (هشت بار در بیت) قرار گرفته‌است و این وزن اصلی را متقارب مثمن سالم (ناکاسته) می‌گویند، مانند این بیت از شاهنامهٔ مسعودی مروزی:
         
        نخستین، گیومرث آمد به شاهی    گرفتش به گیتی درون، پیشگاهی
        که وزنش به‌صورتِ:
         
        فعولن فعولن فعولن فعولن
        U ! - - U ! - - U ! - - U - -
        است.
         
        ولی وزن شاهنامهٔ فردوسی متقارب مثمن محذوف یا مقصور (کاسته) است، یعنی آخرین هجای بلند از آخرین پایه در هر مصراع یا کاملاً حذف می‌شود و ازاین‌رو آن را محذوف می‌نامند:
         
        جهانا چه بدمهر و بدگوهری
        بر وزنِ:
         
        فعولن فعولن فعولن فعو
        U ! - - U ! - - U ! - - U -
         
        دربارهٔ وزن متقارب عموماً اعتقاد بر این است که این وزن مانند وزن رباعی دراصل یک وزن ایرانی است که از اشعار یازده‌هجایی زبان پهلوی در زیر تأثیر عروض عرب یا حتی بدون تأثیر آن پدید گشته‌است. پیشینهٔ بحر متقارب را در ادبیات زبان‌های ایرانی پیش از اسلام می‌توان یافت.
         
        خاورشناس روس، کراچکوسکی در مقدمهٔ دیوان ابوالفرج الوراء دمشقی، شاعر عرب، که در ۱۹۱۴ م. انتشار داده‌است، در اشعار تازی که در دورهٔ بنی‌امیه سروده‌اند، تحقیق کامل کرده و همهٔ اوزان را معلوم کرده و به این نتیجه رسیده‌است که چون در میان این اشعار بحر خفیف و بحر متقارب و بحر رمل دیرتر [یعنی کمتر] آشکار می‌شود، پیداست که اعراب این سه بحر را از ایرانیان گرفته‌اند.
         
        بحر متقارب مانند بحرهای هزج، خفیف، سریع و رمل از بحرهایی است که از همان دورهٔ نخستینِ شعر عروضی فارسی رواج کامل داشته‌است. بحر متقارب نه‌تنها برای سرودن داستان‌های حماسی چون شاهنامه، گرشاسپ‌نامه، برزونامه، بهمن‌نامه، کوش‌نامه و دیگر منظومه‌های حماسی به‌کار رفته‌است، بلکه آن را برای منظومه‌های عاشقانه چون وامق و عذرا، سرخ‌بت و خنگ‌بت، هردو از عنصری بلخی، یوسف و زلیخا از شاعری «امانی» نام و ورقه و گلشاه از عیّوقی نیز به‌کار برده‌اند.ا
        اسکندرنامهٔ نظامی، بوستان سعدی، خردنامهٔ جامی، همای و همایون خواجوی کرمانی، اردیبهشت سروش اصفهانی، خداوندنامهٔ صبای کاشانی از دیگر نمونه سروده‌ها در بحر متقارب هستند.

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۲۴۷۳ در تاریخ چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۳:۲۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        سید هادی محمدی
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۶:۰۴
        درود بر شما خندانک
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۶:۱۸
        سپاسگزارم استاد خندانک
        ارسال پاسخ
        احسان فلاح رمضانی
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۶:۱۹
        درود بر شما ادیب محترم جناب حاجی پوری عزیز.
        متنی که شما ارسال کردید از ویکی پدیا هست و استناد چندانی نداره.در اینگونه مباحث حتما باید به مقالات و نظرات اهل فن رجوع کنید.با سرچ های اینترنتی و مجازی نمیشه ابعاد موضوعات پژوهشی رو روشن کرد و اینکار نیازمند دقت و صرف مطالعات فراوان هست.حالا چرا میگم به ویکی پدیا نمیشه اعتماد کرد،دلیلش دقیقا در متن ارسالی شما هست که دچار تناقض واضحی هست.

        «دربارهٔ وزن متقارب عموماً اعتقاد بر این است که این وزن مانند وزن رباعی دراصل یک وزن ایرانی است که از اشعار یازده‌هجایی زبان پهلوی در زیر تأثیر عروض عرب یا حتی بدون تأثیر آن پدید گشته‌است.»

        این چند سطر از متن ارسالی شما هست و تأییدی بر وام گیری شاهنامه از وزن عربی.اینکه عموما اعتقاد بر این است که وزن شاهنامه یک وزن ایرانی هست در روش علمی جایگاهی نداره.خوب معلومه که اعتقاد ملی گراهای افراطی و اونهایی که دنبال تفاخر نژادی هستند بدون تحقیق و پژوهش فقط اعتقادشون این باشه که شاهنامه در وزن شعر خیالی ایرانی سروده شده باشه!!!حالا ممکنه این افراد متعصب و اعتقادی!!!استاد دانشگاه هم باشن!!!در ادامه هم متن شما علیه متن ارسالی شما موضع میگیره و عنوان میکنه که وزن شاهنامه«از
        اشعار یازده‌هجایی زبان پهلوی در زیر تأثیر عروض عرب یا حتی بدون تأثیر آن پدید گشته‌است.» خوب اینکه زیر تأثیر عروض عرب شاهنامه پدید اومده رو مقاله شما از ویکی پدیا داره تأیید میکنه!!!
        فکر میکنم در متن ارسالی خیلی عجله کردید و به این چند سطر توجه نکردید.

        نکته دوم اینه که اولین فردی که در قالب مثنوی و در وزن حماسی شاهنامه شعر سروده شاعری عرب بنام «بشار بن برد» متوفی ۱۶۷ هجری قمری و قبل از زمان فردوسی هست.

        نکته بعدی اینه که جناب جلال خالقی مطلق که مطرح ترین شاهنامه پژوه فعلی هستند در مقاله ای اذعان میکنن که وزن شاهنامه از اوزان عربی گرفته شده.من این مقاله رو دارم و اگر اینجا بشه فایل پی دی اف ارسال کرد واستون میفرستم.

        خالقی مطلق، جلال، «پیرامون وزن شاهنامه». در نشریهٔ ایران‌شناسی، بهار 1369، شماره 5، ص 14.

        پژوهشگران دیگه ای هم مثل فردریش روکرت و نلدکه هم همین نظر رو دارن.

        هدف از این مباحث این هست که فکر نکنیم ایران باستان معجونی از علم و فناوری و دانش بوده.در ایران باستان سوادآموزی برای عموم طبقات مردم به غیر از موبدان و درباریان ممنوع بود و طبیعی هست که کتاب ها و آثار علمی و حتی نام دانشمندان همچون یونان یا مصر از ایران باستان باقی نمونده باشه چون در جامعه طبقاتی و توتالیتر ایران باستان مردم از امتیازات گوناگون همچون سواد آموزی محروم بودن و با حضور اسلام در ایران و باز شدن زنجیرهای دیکتاتوری ساسانی از دست و پای مردم ایران اسلامی بزرگترین دانشمندان و شاعران همچون خوارزمی ها و طوسی ها و ابن سیناها و فردوسی رو تقدیم جامعه بشری میکنه.
        تعصبات باستانگرایی توطئه بریتانیا و مزدوران اونها همچون پهلوی کودتاگر بود که سعی در تقابل با مبانی اسلامی داشت.در آینده بیشتر در این زمینه صحبت میکنم.
        موفق باشید و پایدار خندانک خندانک
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۶:۴۱
        در بارۀ وزن متقارب عموماً اعتقاد بر این است که این وزن مانند وزن رباعی ایرانی بوده و بر اساس اشعار یازده هجایی ابداع شده و اشعار یازده هجایی ایران باستان در اوستا درج گردیده و موجود است
        آنچه از تحقیقات اوستاشناسان معلوم می‌شود بخش عمده‌ی اوستا منظوم و شامل اشعار هجائی می‌باشد. کهن‌ترین قسمت‌های اوستا «گات‌ها» می‌باشد که حاوی سرود‌های مذهبی زرتشی است که همه دارای آهنگ بوده و فعلا جز الفاظ و قالبی بی‌روح چیزی از آنها به دست ما نرسیده است و اساساً همان طوری که کلمه «گورانی» که در کردی برای این ترانه‌ها استعمال می‌شود مرادف با شعری است که با آهنگ خوانده می‌شود کلمه «گاته» نیز که جمع آن «گاتها» می‌باشد به‌معنی سرود و شعرهای منسوب بر زرتشت بوده است که با آهنگ در مراسم مذهبی خوانده می‌شده است.

        قسمت‌های مختلف گاتها که شامل اهنودگات (اهون ویتی ahûnavaiti) و اشتودگات (اشتاویتی ûshtavaiti) و سپنتمدگات (سپنتامینیو spentamainyû) و وهوخشتر (vohûkhshathra) و وهیشتوایشتی (vohishtoishay) می‌باشد به‌ترتیب شامل اشعار شانزده هجائی (٩+٧) و یازده هجائی (٧+٤) و یازده هجائی (٤+٧) و چهارده هجائی (٧+٧) و دوازده هجائی (٧+٥) است که قسمت اخیر گاهی شعر نوزده هجائی است که دارای درنگ و مکث کوچکی می‌باشد
        اوستا کهن ترین کتابی است که اشعار یازده هجایی که بحر متقارب از آن پدید آمده درج گردیده و سندی غیر قابل انکار است مبنی بر ایرانی بودن بحر متقارب
        احسان فلاح رمضانی
        احسان فلاح رمضانی
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۳۸
        جناب حاجی پوری باز که از ویکی پدیا مطلب نقل میکنید.ما میخوایم بر اساس منابع و روش علمی صحبت کنیم نه صحبتی ویکی پدیایی.نمیدونم از مبحثی بنام ارجاع دهی آگاهی دارید یا نه؟ارجاعات خودتون رو مشخص کنید و مقاله معرفی کنید تا مورد قضاوت قرار بدیم.

        تألیف، تدوین و نگارش اوستا همواره مورد نقد و اشکال‌گیری‌های اوستاشناسان بزرگ جهان بوده است. از آن جمله ژان کلنز (ایران‌شناس بزرگ جهان) می‌گوید: «در سال 1902 میلادی فردریش کارل آندریاس به صراحت اعلام کرد که نسخه موجود و معیار اوستا پر از اشتباهاتی است، ناشی از نسخه برداری ناشیانه‌! با آوانویسی متفاوت، از متنی که در اصل به خط پهلوی نوشته شده بود. و این اشتباهات به سبب از آن بود که در خط پَهلوی مصوّت‌ها معمولا نوشته نمی‌شود و در بسیاری موارد، یک نشانه برای نگارش چند صامت به کار می‌رود» (ژان کلنز، اوستا، ص 161).
        در حقیقت، خط پهلوی (که یک خط نامناسب و پر از اِشکال است) سبب شد که نگارش اوستا نیز در بسیاری موارد، خطا و غلط از آب دربیاید.
        پی‌نوشت:
        ژان کلنز، اوستا، ترجمه عسکر بهرامی، نشریه معارف، مرداد و آبان 1381، شماره 56.

        ژان کلنز، استاد ایران‌شناس دانشگاه کُلِژدوفرانس و یکی از بزرگترین اوستاشناسان حال حاضر دنیا، درباره ریشه‌های اوستا (کتاب مقدس زرتشتیان) می‌گوید: «عقیده بر آن است که آنچه دینکرد و ارداویرافنامه در باب پیشینه اوستا نوشته اند افسانه است و اعتبار چندانی ندارد. در زمان هخامنشیان هرگز اوستایی وجود نداشته تا یونانیان متجاوز آن را از بین برده باشند. نه می‌توان متون اوستایی را به درستی تاریخگذاری کرد و نه می‌شود به مکان‌یابی جغرافیایی زبان آن‌ها دست زد. ویژگی‌های آوایی این متون تنها این نکته را با قطعیت ثابت می‌کند که به گویش پارسی نیست! و به آسانی می‌توان این گویش را به هرجایی نسبت داد، بی آنکه جدلی برانگیزد. از این رو، پژوهشگران آن را به جاهای مختلف ایران، شمال غربی، شمال شرقی، خوارزم، مرگیانه، باکتریا یا سیستان منسوب دانسته اند.» (ژان کلنز، اوستا، ص 160).
        به راستی، اوستا که نه منشأ جغرافیایی آن مشخص است، نه ریشه تاریخی آن روشن است، نه حتی هویت راستین سرایندگان آن معیّن است... پس سزاوار است که آن را «بی‌شناسنامه» بنامیم...
        پی‌نوشت:
        ژان کلنز، اوستا، ترجمه عسکر بهرامی، نشریه معارف، مرداد و آبان 1381، شماره 56.
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۶:۴۷
        ز شیر شتر خوردن و سوسما ر
        عرب را به جایی رسیده است کار
        که تاج کیانی کند ارزو
        تفو بر تو ای جرخ گردون تفو
        .
        .
        .
        چقدر قشنگ ه این شعر
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۶:۴۹
        درود بر شما
        بسیار زیبا بیان کردید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۶:۵۲
        لطفا مقاله بند ه را در مورد اهن و فولاد در شاهنامه را بخوانید
        استاد عزیز
        احسان فلاح رمضانی
        احسان فلاح رمضانی
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۲۷
        درود بر شما جناب شفیعی.
        ابیاتی که مطرح کردید از مشهورترین ابیات جعلی و الحاقی شاهنامه هستند که حتی کودکان دبستان هم این موضوع رو میدونن!!!
        واقعا برای من خیلی اعجاب انگیز هست که شما از شاهنامه دم میزنید اما حتی این مسأله بسیار واضح رو نمیدونید و گرفتار شایعات شدید.
        بدبختی همینجاست که بدون تخصص در هر زمینه ای یاد گرفتیم فقط اظهارنظر کنیم و تمام مشکلات بشری بخاطر تعصب و مطرح کردن نادانسته هاست.
        یک شاهنامه پژوه رو معرفی کنید که این ابیات رو از فردوسی بدونه.میتونید معرفی کنید؟؟!
        حداقل بنظرات متخصصین همچون جلال خالقی مطلق در زمینه این ابیات جعلی رجوع کنید
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۲۱:۱۹
        درود بر شما
        بله شما درست میگید
        من کاملا اشتباه کردم
        ببخشید
        اصلا کلا حق با شماست . من اشتباه کردم و بی تخصص صحبت کردم.
        خودتونو ناراحت نکنید
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۶:۴۹
        وزن عربی شاهنامه
        یکی شدن چین و ایران
        پو پو لیسم و سوسییالیسم و هزار ایسم دیگر
        .
        .
        چرا ادم باید وقتشو بزاره اینا رو سر هم کنه؟
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۷:۳۵
        مقاله آهن و فولاد در شاهنامه شما را خواندم واقعا زحمت کشیدید
        دستمریزاد خندانک
        ارسال پاسخ
        احسان فلاح رمضانی
        احسان فلاح رمضانی
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۳۲
        جناب شاهرخ عزیز از ویژگی های تعصب و جریان های تمامیت خواه این هست که وقتی به با منطق و استدلال به تعصبات اونها انتقادی وارد میشه زود از کوره در میرن و انواع اصطلاحات طرف مقابل رو مورد هجمه قرار میدن.اگه مطالب من سرهم بندی هست مطالب شما که حتی واضحات رو در زمینه ابیات جعلی نمیدونین و داد اعلم بودن و شاهنامه شناس بودن سر میدید چی هست؟؟؟سرهم بندی یا گرفتاری در تعصبات کودکانه؟!!
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۲۱:۱۴
        خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۲۱:۲۹
        نمی دونم چرا بد تایپ میشه.
        مطمئن باش مطالب من هم سر هم بندی است ....افرین که خوب فهمیدی.
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۶:۵۸
        درود بر شما
        چقدر زیبا بیان می فرمایید
        بنده این متن را در پاسخ به گفته های اخیر نوشتم آنچه مهم است این است که فردوسی بزرگ حتی یک کلمه عربی در شاهنامه بکار نبرده و واقعا ایران زنده کرد آقای فلاح می فرمایند این اعتقاد مبنی بر ایرانی بودن بحر متقارب نژاد پرستانه است
        در صورتی که اینطور نیست
        احسان فلاح رمضانی
        احسان فلاح رمضانی
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۳۳
        در شاهنامه، واژگان عربی بسیاری وجود دارد. گذشته از اینکه حکیم ابوالقاسم فردوسی، اسم و رسم و لقبش، عربی است، و در ابتدای شاهنامه نیز به توحید و نبوتِ فخر عالم و آدم، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) گواهی می‌دهد. اما چند نکته:
        - محمدعلی جمال‌زاده در مقاله‌ای، 865 واژه عربی را نام می‌برد که فردوسی در شاهنامه از آن‌ها استفاده کرده است. [جمال‌زاده، نشریه وحید، شماره 32، ص 675-682؛ شماره 30، ص 456-461]
        - دکتر سجاد آیدنلو نیز در کتاب «فرهنگ‌واره لغات و ترکیبات عربی شاهنامه» موارد متعدد واژگان عربی و معرّب که در شاهنامه فردوسی به کار برده شده را فهرست کردند.
        - دانشنامه ایرانیکا (بزرگترین، معتبرترین و جدیدترین دانشنامه ایران‌شناسی جهان که در دانشگاه کلمبیای امریکا تدوین شده است) نیز تأیید کرده که در شاهنامه، تعداد بسیار زیادی، کلمات عربی و معرّب وجود دارد. [Encyclopædia Iranica, ŠĀH-NĀMA v. ARABIC WORDS]

        پی‌نوشت:
        - جمال‌زاده، محمدعلی، کلمات عربی در شاهنامه فردوسی (صورت 865 کلمه لغت عربی در شاهنامه)، نشریه وحید، تهران، مرداد 1345، شماره 32 و شماره 30
        - آیدنلو، سجاد، فرهنگ‌واره لغات و ترکیبات عربی شاهنامه، تهران: نشر سخن، 1396.
        بنگرید به:
        Encyclopædia Iranica, ŠĀH-NĀMA v. ARABIC WORDS, by John Perry, June 23, 2010,
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۷:۱۹
        درود آقای حاجی پوری گرامی خندانک
        سپاس برای زحمتی که برای این مقاله کشیدید خندانک
        و سپاس برای باز گذاشتن نظرات که نشان از آزاداندیشی شما داره خندانک
        این ناچیز نه وطن پرستم نه بیگانه پرست، و کره ی زمین رو وطن انسان میدونم، و هر انسانی رو هموطن و محترم، و بنابراین تمام دستاوردهای علمی و هنری و فرهنگی همسو با تکامل انسان رو مربوط به هر قوم و ملتی که باشه، محترم میدونم و از بانیان و تکمیل کنندگانشان سپاسگزارم خندانک
        و از هرکسی که خالصانه و بدون تعصب و بدون حُبّ و بغضهای افراطی، برای تجلّی حقیقتی تلاش کنه سپاسگزارم.
        واقعاً در بُعد هنری چندان مهم نیست که ریشه ی اوزان مختلف کجاست، مهم برگها و میوه های این دستاورد هنری است.

        اروپا که مهد استعمارگری در تاریخ معاصر است، بلاهای متعصبانه ی وطن پرستی و قوم پرستی و مذهب پرستی را که مربوط به چند قرن پیش خودشون بوده، به جان مردم کشورهای جهان سوم انداختن، و خودشون مرزهای سیاسی(کشوری)، و تعصبات قومی و مذهبی رو در اروپا عملاً از بین بردن، و نشستن و به ما جهان سومی ها بخاطر تمایلات متعصبانه ای که هدیه ی خودشان به ما است می خندند.
        بقول هگل: وطن واژه ی استعمار است، باید محدودیت برای کره ی زمین قائل شد.

        زنده باشید خندانک
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۷:۲۸
        درود بر شما استاد فریاد
        چه زیبا فرمودید خندانک
        در زیبایی و شیوایی زبان فارسی بدون تعصب تنها اشاره به یک نکته کافی است
        سلیمان قانونی امپراتور ترک عثمانی شاعر پارسی گوی بود
        ارسال پاسخ
        سینا خواجه زاده
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۱۳
        درود

        از خجسته‌ای شنیدم که دیوان حافظ هم بروزن عاریه‌ای است از تازیان، مثلا آنجا که می‌فرماید:

        ای مگس عرصه‌ی سیمرغ نه جولانگه توست
        عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری
        احسان فلاح رمضانی
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۴۷
        جناب حاجی پوری عزیز دوستان میدونن که من به ندرت وارد مباحث دوطرفه میشم چون هر بحثی رو نیازمند تخصص و یا حداقل آگاهی از نظرات اهل فن و محققین میدونم و اگر شما مطلبی در پاسخ به موارد ارسالی من نمیگفتید متذکرتون نمیشدم.چون میدونم هر صحبتی نیازمند آگاهی از جوانب گوناگون هست.
        غربی ها با مسائل نژادپرستی و تفاخرهای دروغین قومی و نژادی قرن ها کشورهای متمدن رو مورد تاراج و غارت قرار دادن و من تعجب میکنم از دوستانی که قضیه رو وارونه جلوه میدن.شایعات نژادی غوغا میکنه در دهان و ذهن مردم و حتما باید به این مسائل پرداخته بشه.در ضمن اروپایی ها الان درگیر جنگ و ارسال سلاح های کشتارجمعی به سراسر جهان هستند و دنبال اختلافات قومی و قبیله ای برای چپاول و غارت بیشتر هستند.البته الان خودشون درگیر جنگی خانمان سوز هستند که فکر نمیکنم فرصت خندیدن به دیگران رو داشته باشن.داعش هم محصول اروپا و آمریکا برای اختلافات قومی و قبیله ای بود.برخی خیلی احساسی صحبت میکنن که واقعا جای تعجبه!!!!!

        در ضمن خیلی مهمه که ریشه اوزان شعری بکجا برمیگرده.اگر فردوسی با اوزان عربی آشنایی پیدا نمیکرد شاهنامه ای هم در این وزن حماسی پدید نمیومد که الان عده ای یاوه سرا با دستاویز شاهنامه و تهمت زذن به فردوسی حکیم به مسائل نژادی دامن بزنن.پس این مباحث خیلی مهمه و باید مو رو از ماست بیرون کشید تا عده ای تفسیرهای بنی اسرائیلی از شاهنامه ارائه ندن اونهم بدون کوچکترین تخصصی.شاید در آینده مقاله ای بنویسم در اینزمینه که چرا انسان ها بدون علم و تخصص در هر زمینه ای اظهارنظر میکنن مخصوصا در مسائل ادیان و تاریخ که نیازمند یک عمر مطالعات و تحقیقات برای صابنظر شدن هست.شاید ریشه های روانشناسی اجتماعی افراد باید در این زمینه بیشتر مورد کاوش قرار بگیره
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۵۸
        استادگرامی
        من پاسخی نمیدهم و قضاوت را به خوانندگان این پست می سپارم خندانک
        ارسال پاسخ
        احسان فلاح رمضانی
        احسان فلاح رمضانی
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۲۲:۴۲
        درودی مجدد بر شما ادیب توانمند خندانک
        حقیر جویای دانش و نه استاد هم با کاملا با نظرتون موافقم.
        اینکه دوستان علاقه مند به تحقیق و پژوهش در این زمینه رو بیارن و بعد به قضاوت بنشینن
        سپاس از سعه صدر شما خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۲۱:۵۷
        سلام آقای فلاح گرامی  خندانک
        برادر جان! ما هم مسلمانیم ولی این دلیل نمیشه که هرکی لباس عربی پوشید، جلوش تعظیم کنیم.

        بقول استاد سخن_سعدی شیرازی_ :
        تن آدمی شریف است به جان آدمیت
        نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

        در ضمن از نظر این ناچیز، نه تنها داعش و این فرقه های ریز و درشت، که همه ی حکومتهای حال حاضر روی زمین، ساخته و پرداخته و دست نشانده ی استعمارگران و استثمارگران هستند.
        این حرفم هم کاملاً مستنده،
        انشاالله زنده باشید و عمرتون طولانی باشه، و همچنان به مطالعات و تحقیقاتتون در زمینه ی تاریخ ادامه بدید، دویست سال دیگه تاریخ امروز رو بخونید تا اسناد و مدارک حرفهامو ببینید خندانک

        زنده باشید  خندانک
        احسان فلاح رمضانی
        احسان فلاح رمضانی
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۲۲:۵۲
        سلام و درود بر شما ادیب گرامی جناب زارع خندانک
        دوست بزرگوار چرا خلط مبحث میکنید!!!
        مگه ما مسلمان بودن فردی رو زیر سوال بردیم و یا گفتیم که باید جلوی اعراب تعظیم کنیم!!!!
        صحبت من فقط این هست که با آگاهی در مورد موضوعات تخصصی صحبت کنیم.فقط همین.

        با این مبحثی که شما مطرح میکنید حتما باید سرفصل جدیدی در علم سیاست گشوده بشه و واحدهایی با این عنوان به دروس رشته علوم سیاسی در دانشگاه ها اضافه بشه...با عنوان :تمامی حکومت ها زاییده استعمار و استثمار !!!!
        جناب زارع نمیشه در مورد مسائل علمی احساسی صحبت کرد.
        لازم به دویست سال دیگه نیست.همین امروز می ببینیم که دولت ها و حکومت ها در تنازع و تعارض به سر میبرن.اگر طبق گفته شما تمامی دولت ها زاییده استعمار هستند پس چرا با هم تنازع و تعارض دارن؟؟!!!
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        پنجشنبه ۳۱ شهريور ۱۴۰۱ ۰۰:۰۴
        درودی دیگر خندانک
        اولاً در یک خانواده هم ممکنه بین اعضای خانواده شامل پدر و مادر و فرزندان، به دلیل تمایلات فردی و شخصی ِ مبتنی بر منافع طلبی ِ جزئی، تعارض و تنازع ایجاد بشه.
        ثانیاً سیاست یک سکّه ی دو روست و سیاستمداران موفق منافق و دو رو هستن.
        پس چیزی که در ظاهر به نمایش عمومی می گذارند با واقعیت متفاوت است.
        شما که محقق تاریخ هستید بروید گزارش های مجلس رو در آخرین دوره ای که آقای بازرگان نماینده مجلس بود بخوانید، ایشان در همان جلسه ای که پس از حرفهاش عده ای از نمایندگان بر سرش ریختند و کتکش زدند و از مجلس بیرونش کردند چه گفت؟
        من آن زمان دوم راهنمایی بودم و سر صف صبحگاه، معلم پرورشی مدرسه همه ی دانش آموزان رو مجبور کرد سر صف، (مرگ بر بازرگان) بگویند.
        من چیزی نمیگم تا خودتان تحقیق کنید و بیاید همینجا بگید.
        یا ماجرای مک فارلین، یا بابک یزدی یا...
        یا رضاشاه که دو دهه مثل بُت به زور در ذهن مردم جایش دادند، پس از عزل شدن، دَمِ رفتن چه گفت در مورد آمدن و رفتنش؟
        آیا نگفت(...مثلاً همین منو انگلیسیا آوردن، حالا هم دارن میبرن)؟
        رضاشاه نمونه ی یکی از همین تنازعات و تعارضاتی است که شما چرایی اش را پرسیدید. رضاشاه می خواست براساس تمایلات فردی و فکر خودش یه جاهایی عمل کنه، و این با اطاعت بی چون و چرایی که ازش میخواستن منافات داشت، نه اینکه رضاشاه غیروابسته باشه، نه! بلکه فقط در جزئیات میخواست اهداف شخصی خودشم اجرا کنه از جمله هدف محبوب کردن خود در بین مردم! و این هدف در یه جاهایی مزاحم منافع استعمارگرانی بود که اونو روی کار آورده بودن.

        همه ی اینها دست نشاندگانی هستند که قول داده اند منافع استعمارگران رو تامین کنند و بجاش قول گرفته اند که اجازه داشته باشند به ثروت اندوزی و کسب امکانات اشرافی برای خودشان و فرزندان و بستگانشان بپردازند... و چیزی که در نگاه آنها بی ارزش است: مردمند و تقوا.

        والسلام
        محمد گلی ایوری
        پنجشنبه ۳۱ شهريور ۱۴۰۱ ۰۸:۵۴
        سلام و عرض ادب و احترام به شما جناب حاجی پوری عزیز و به شما اساتید گرانقدر و صبور خندانک
        جناب آقای حاجی پوری زحمت کشیده اید و زحمت شما قابل تقدیر است خندانک

        مطالب جالب و ارزنده ای را در پست ها خواندم و برایم جالب بود و از شما عزیزان کمال تشکر را دارم و برای اینکه حضوری داشته باشم نکته ای را جسارتا هرچند دیر رسیدم ، عنوان می کنم
        اولا از ابراز نظرم عذر خواهم و قصد و قرض خواصی ندارم
        برای رسیدن به یک کار نهایی نیاز به صرف زمان زیادی است و عمر انسان هم کوتاه
        ولی باید در نظر بگیریم که یک تحقیق همانند یک آزمایش و یک معیار سنجی و یا یک اندازه گیری است و در روند رسیدن به نتیجه یک آزمایش چندین عامل دخیل می باشد و در حقیقت چند خطا باید در نظر گرفت

        اول : خطای فردی ،
        که خود فرد آزمایشگر تحت تاثیر شرایط شخصی ممکن است دچار خطا گردد .
        دوم : خطای ابزاری ،
        باید درصدی خطا برای نوع ابزار بکار رفته منظور گردد.
        سوم : خطای سیستماتیک ،
        ناشی از نوع سیستمی می باشد که بر آزمایش حاکم است

        در نهایت بنده بی غرض فردوسی بزرگ را یک مرد خردمند و پارسی گو و دوستدار بشریت میدانم و حتی یکی از کرامات خداوند به بشریت است. و این فقط یک نظر است و لاغیر.
        از جناب زارع گرامی هم بابت پست و نظر ارزشمندشان سپاسگزارم خندانک
        بدرود خندانک خندانک خندانک
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        پنجشنبه ۳۱ شهريور ۱۴۰۱ ۱۳:۱۱
        سپاسگزارم خندانک
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        جمعه ۱ مهر ۱۴۰۱ ۱۷:۴۰
        درود آقای گلی گرامی خندانک
        زنده باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        علیرضا شفیعی
        جمعه ۱ مهر ۱۴۰۱ ۰۶:۵۹
        درود بر جناب حاجی پوری گرانقدر
        سپاس از انتشار این پست مفید
        سوای مطالب ادبی و تاریخی که توسط استادان ارائه شد از دیدگاه های مختلف دوستان عزیز نکته های جالب و قابل تأملی قابل برداشت می باشد.
        یکی از این نکات گفته جناب استاد زارع می باشد که فرمودند سیاستمداران موفق منافق و دورو هستند و کاملا درست به نظر میرسد
        سیاستمداران موفق (سیاستمداران روی صحنه) معمولا هنرمندان قابلی هستند که قادرند چهره خود را مطابق سلیقه ای که برای جامعه ساخته شده به نمایش بگذارند ...




        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        سپاسگزارم استاد شفیعی خندانک
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        جمعه ۱ مهر ۱۴۰۱ ۱۷:۴۰
        درود استاد شفیعی گرامی خندانک
        زنده باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        سید محمدرضا لاهیجی
        يکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱ ۰۳:۱۷
        سلام و درود


        و امّا بعد
        یک به یک کامنت ها را خواندم، وَ تعجب کردم، چرا که کدام این مناظرات و تعصبات و گاه مشاجرات ما را به سرمنزل می‌رساند، صدها مجلد کتاب هم در بابِ این‌گونه مسائل نوشته شود نه ارزش ورق زدن دارد، نه بدردِ خواندن می‌خورد، نه دردی از مردم دوا می‌کند، نه چیزی بر شکوفا شدن خرد افزون می‌کند، نه ادبیات و شعر را حامله از شعور و فکور می‌کند، فلان وزن از که بوده، از کدام کشور برخاسته، اوّل بار چه کس بر آن شعری سروده، چه فرقی و چه سودی را به جیب شعر می‌‌ریزد، چیزی بخوانیم و بدانیم و بر آن پای بفشاریم که دردی را دوا کند، شکم یتیمی را سیر کند، انسانیت‌مان را زیاد کند، زنی را پناه دهد، وَ ما را به قربِ پروردگار برد و ربِّ صمد را شاد کند، این حرف‌ها جز بویِ تفاخر و مثلاً روشنفکری نمی‌دهد و از آن غیرِ بویِ تنافر به مشام نمی‌رسد!

        آنقدر درگیر این مسائل مجعول ساندویچی شدیم که یادمان رفته همسایه ما کیست؟ نامش چیست؟ سرِ گرسنه زمین می‌گذارد، نمی‌گذارد، یادمان رفته پسر و دخترمان پدر می‌خواهند، همسرمان ساعت‌هاست به چشممان زل زده برای یک لبخند، برای یک دیده شدن، به جایِ این مسائلِ مجعول همسایه‌داری، مردم‌داری، فرزندداری و همسرداری را بیآموزیم و خود را از این افکارِ مشمئز ختنه کنیم که نه چاره این‌ دنیاست و نه هدیه‌ای برای عقبیٰ دارد!

        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        يکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱ ۱۶:۵۵
        درود بر شما آقای لاهیجی گرامی خندانک
        ارسال پاسخ
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        عارف افشاری (جاوید الف)
        پنجشنبه ۷ مهر ۱۴۰۱ ۲۳:۳۵
        جمهوری اسلامی که ادعای انسانیتش گوش فلک را کر کرده اینکارها را در عمل انجام داده است؟ دوست عزیز حقیقت عینی مهم است نه گفتن چند شعار
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۵ مهر ۱۴۰۱ ۱۳:۰۰
        سلام و درود، خدا قوت
        به چند دلیل _ که قبلا هم عرض کرده بودم(در برخی مقاله واره ها) _
        شعر فارسی، در موارد مختلف بلکه در کلیت،
        از لحاظ عروضی، جایگاه والاتری از عروض عربی دارد و آهنگین تر است.
        حال، این که سرآغاز اوزان عروضی یا برخی از آنها از کدام زبان باشد، گمان نکنم تغییر اساسی در اصل مطلب ایجاد کند.
        سپاس از بزرگوارانی که بزرگوارانه وارد مباحث می شوند. خندانک
        احسان کریمیان علی آبادی
        سه شنبه ۵ مهر ۱۴۰۱ ۱۵:۴۹
        درود
        با فرمایشات جناب لاهیجی کاملا موافق هستم . بهتر است از زمان بهترین استفاده را کرد . تا میتوانید محبت کنید .
        شاد و پیروز و سلامت باشید .
        خندانک خندانک خندانک
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ ۱۳:۲۶
        دوردبرشما استاد عزیز جناب حاجی پوری عزیز وگرامی وگرانقدر 🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1